Get Mystery Box with random crypto!

دوستان حكمت و معرفت

لوگوی کانال تلگرام doostanehekmatmarefat — دوستان حكمت و معرفت د
لوگوی کانال تلگرام doostanehekmatmarefat — دوستان حكمت و معرفت
آدرس کانال: @doostanehekmatmarefat
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.22K
توضیحات از کانال

معرفى تازه‌های فصلنامه علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت
ارتباط با ادمين:
@hekmatvamarefat

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-07-15 13:42:44#عرفان_تطبیقی#شماره۱۶۲
گفت و گو با منوچهر صدوقی سها
محمد حسن یعقوبیان
تنظیم و ویرایش: زینب توکلی

اشاره:

این گفت و گو با استاد برجسته فلسفه و حکمت اسلامی، جناب آقای منوچهر صدوقی سها انجام شده است که از پیشگامان تحقیق و ترجمه در آثار ابوریحان بیرونی هستند. در این گفت و گو آمده است که ابوریحان بیرونی از مفاخر علمی اسلام و علمای تراز اوّل تاریخ انسانی است که شخصیّت او در شکل گیری تحقیقات دین شناسی و آثاری چون ماللهند بسیار موثّر بوده است. مفهوم درست تطبیق نیز، صرفاً کشف مشترکات نیست بلکه نوعی ترکیب و تاسیس طبیعت ثانویه است که پس از اطلاع از مفردات و مشترکات واقعی بین عناصر مختلف مانند هند، یونان و اسلام ایجاد می شود. از ویژگیهای مهم ابوریحان، تخصّص او در هندشناسی، یونان شناسی و اسلام شناسی در زمینه تصوّف و توجّه به زمینه های تاریخی است. اما به دلیل غلبه جنبه های علمی و تجربی او بر بعد فلسفی، چنین معنایی از تطبیق، نزد ابوریحان هم شکل نگرفته است، اگرچه مواد مناسبی در مطالعات تطبیقی فراهم کرده است.

مسئله مورد نظر ما عرفان تطبیقی است که در کنار سایر رویکردهای مختلف به عرفان، جایگاه خود را بیابد و هم به ویژه به لحاظ خودآگاهی تاریخی و گونه ها و روش ها، شفافیت لازم را پیدا کند. از جمله شخصیت های مهم که فضل تقدم دارد، ابوریحان بیرونی است که می خواستیم از منظر حضرتعالی که به آثار او عموماً و ترجمه ماللهند خصوصاً اهتمام داشته اید، استفاده کنیم. لذا در ابتدا اگر ممکن است توضیحاتی در باب ابوریحان و عرفان تطبیقی بفرمائید.
با نام و یاد خدا آغاز می کنیم. اوّلین نکته‌ای که باید در این‌ مورد درباره آن صحبت کرد، داستان خود ابوریحان است. مطلبی که در مقدمه صحبت‌های بنده ضرورت دارد، یک دید کلی به کلیّات ابوریحان است. در یک کلام خدمت دوستان عرض کنم که ابوریحان نه ‌تنها یکی از سرآمدان مفاخر علمی اسلام است، بلکه به‌نحوی‌که خود فرنگی‌ها قائل اند، ابوریحان از علمای تراز اوّل تاریخ علم عمومی عالم است. ابوریحان، نه ‌تنها از سرآمدان علمای اسلام و ایران، بلکه از سرآمدان علمای تاریخ انسانی است.
مطلب دوّم این است که یکی از جهات اختصاصی ابوریحان، پرداختن او به هند و هندیات است و ارائۀ این‌همه آثار جلیل القدر و من‌جمله کتاب «ما للهند» بسیار با ارزش است. با اینکه حدود هزار سال از تاریخ تصنیف این کتاب می‌گذرد و این‌همه تحقیقات، مخصوصاً در تاریخ جدید، روی هند و هندشناسی شده ‌است، هنوز که هنوزاست، این کتاب اعتبار خود را از دست نداده‌است؛ یعنی یکی از متون تراز اوّل هندشناسی بعد از حدود هزار سال است. چند مسئله این گونه را کنار هم بگذاریم؛ احتیاجی نخواهیم داشت به این‌که صحبت ازاعتبار ابوریحان بکنیم که خود، روشن و مبرهن است.
ساحت دوّم صحبت ما به ‌نحوی‌که دوستان فرموده‌اند، صحبتی در باب تطبیقیّات ابوریحان است. قاعدتاً باید از بحث تطبیق به نحو کلی حرف‌هایی آورد. بحث تخصّصی نمی‌توان کرد ولی تا جایی‌که مربوط به بحث ما می‌شود؛ اندکی باید از موارد تطبیق و فنون تطبیقی مانند عرفان تطبیقی، ادبیات تطبیقی و این قبیل مسائل که از وقتی که فلسفه‌های مضاف باب شده است، این‌ها هم وارد شده‌است، اشاره ‌وار صحبت کرد.
اوّلاً باید متوجّه باشیم ‌که اصلاً حقیقت تطبیق چیست؟ مثلاً وقتی گفته می‌شود فلسفه تطبیقی یا عرفان تطبیقی یا هر فن تطبیقی، مراد ما چیست؟ این عنوان یعنی عنوان تطبیق چیست؟ گمان بنده این است که در باب آن دو قسم حقیقت می‌توان معیّن کرد، بدون این‌که یکی را تاکید و قبول کنیم و دیگری را رد کنیم. در وهله اول، در منظر بنده این‌گونه می‌آید که کار تطبیقی در حوزه‌های مختلف ممکن است دو حالت داشته باشد: یکی این باشد که شخصی که می‌خواهد کار تطبیقی انجام دهد، کار او صرفاً این باشد که مشترکات مکاتب یا اشخاصی را که می‌خواهد آثار آن‌ها را با هم تطبیق کند، بیان کند…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت
https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
257 views10:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-14 00:31:44 #عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲
سخن دبیر:

«عرفان تطبیقی»
محمد حسن یعقوبیان
به دنبال مطالعات تطبیقی در دو ویژه نامه فلسفه تطبیقی در ایران(شماره 154) و فلسفه میان فرهنگی(شماره 157)، این شماره به عرفان تطبیقی در ایران اختصاص یافته است. چرا که ایران در طول تاریخ خود، دارای رنگ شهودی و عرفانی بوده و در میانه شرق و غرب، پذیرای جریانات متنوّع شده است. نقش اوّلیه ایران و ایرانیان در تاریخ عرفان اسلامی، همچنان محل بحث و نظر است. تبارشناسی مطالعات ادیان و عرفان در ایران و فرهنگ اسلامی، از یک سو در تاریخ عرفان از تذکره الاولیاء تا تاریخ عرفای متاخّر و سیر تصوّف در اسلام تا جستجو در تصوّف ایران، قابل رصد است و از سوی دیگر، به کتب ملل و نحل می رسد که در کنار مباحث ادیان و فِرق، از صوفیه و عرفا نیز بحث می شده است. البتّه رویکرد غالب کتب ملل و نحل، کلامی و با منطق فرقه ناجیه و مبتنی بر حدیث افتراق بوده است. گرچه به تدریج، رویکردهای معاصر، به نقد و بررسی مبنایی حدیث افتراق پرداخته و رویکرد دین شناسی و تاریخ ادیان موجود در آنها از رویکرد کلامی، فاصله گرفته است؛ اما همچنان، مجالی برای تطبیق نداشته است. و اگر در زمانهایی مانند دوران ساسانی، غزنوی، گورکانی یا دوران معاصر با گسترش معنویّتهای نوظهور، به دنبال دیدن تنوّع تجارب معنوی، فرصتی برای سنجش و تطبیق پیدا می شده است؛ گذشته از تلفیق و التقاط، مدل غالب آنها، یا رویکرد ایجابی مبتنی بر تشابه انگاری صرف یا رویکرد کلامی- الهیاتی با مواجهه سلبی و دوگانه کاذب و حقیقی بوده است که هیچکدام با تطبیق و پژوهشهای تطبیقی، منطبق نیست.
البتّه در همان دورانها بودند معدود کسانی که نخستین گامهای عرفان تطبیقی را برداشته اند. چنانکه برخی از ابن عربی با نوعی روش پدیدارشناسانه در فصوص الحکم و برخی از داراشکوه به عنوان بنیاگذار عرفان تطبیقی نام برده و برخی ابوریحان بیرونی را پیشتاز مطالعات تطبیقی ادیان و عرفان دانسته اند. به ویژه ابوریحان بیرونی که با تلفیق تحقیقات نظری و میدانی و نوعی پدیدارشناسی بیطرفانه، به شناخت ادیان و فرهنگ هند و مقارنه آنها با فلسفه یونانی و تصوّف پرداخته است. اما متاسّفانه کار او به دلیل انحصار گرایی غالب در فرهنگ و سیاست و صعوبت کسب مقدّمات زبانی و اطّلاعات فرهنگی و سفرهای مستقیم، چندان تداوم نداشته و این مشکل تا زمان معاصر نیز دامن ما را رها نکرده است. شوربختانه علاوه بر قلّت پژوهشها در حوزه عرفان تطبیقی که کم و بیش در کتابها یا پایان نامه هایی دنبال می شود، شناخت خودِ عرفان تطبیقی و روش شناسی و گونه شناسی و چیستی و چگونگی تطبیق در آن، فقر بیشتری دارد. چنانکه ما در جهت تهیّه و تدوین همین ویژه نامه نیز، رنج بسیار بردیم تا محقّقان و اساتیدی که به روش و گونه های تطبیق و معناشناسی آن در حوزه عرفان، آشنایی داشته باشند را بیابیم. چه اینکه لازم است تا پژوهشگران این عرصه با عرفانهای شرقی و غربی و اسلامی آشنایی داشته باشند و  علاوه بر اطّلاعات ادیان و عرفانهای مختلف، با فلسفه و فلسفه عرفان و حوزه مطالعات تطبیقی نیز مانوس باشند. اما با همه این بی مهری ها و مشکلات، امروزه دوباره نقش و اهمیّت مفهوم تطبیق یا گفتگوی عرفانی بین فرهنگها برجسته شده است. چه اینکه عرفان تطبیقی با گذر از دوگانه کلامی کاذب -حقیقی و هرمنوتیک خودبنیاد، خود را مطرح نموده است و نقش عرفان در گفتگوهای ادیان و فرهنگها و در رویکرد میان فرهنگی، به چشم آمده است و راههای نیمه پیموده یا ناپیموده بسیاری از سبک ابوریحان بیرونی تا مطالعات تطبیقی درون سنّتی طرائق صوفیه، تجارب معنوی و عرفانهای مدرن و گونه شناسی معنویتها وجود دارد که در خلال مباحث این ویژه نامه مذکور است و کاوشگران را به خود فرامی خواند…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت
https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
239 viewsedited  21:31
باز کردن / نظر دهید
2022-07-08 04:50:25 #عرفان_تطبیقی #شماره۱۶۲
#فهرست
سر مقاله  / به یاد آن سید «محمود»، انشاءالله رحمتی

ویژه نامه
سخن دبیر/ عرفان تطبیقی، محمد حسن یعقوبیان
گفت و گو/ محمدحسن یعقوبیان، تنظیم و ویرایش زینب توکلی
    عرفان تطبیقی نزد ابوریحان بیرونی/ گفت و گو با منوچهر صدوقی سها
   عرفان تطبیقی: چیستی، مبانی و روش ها/ گفت و گو با همایون همتی
   عرفان تطبیقی از سنجش نظری تا صیرورت عملی/ گفت و گو با حامد ناجی اصفهانی
   معنویت تطبیقی و گفتگوی فرا تاریخی/ گفت و گو با انشاءالله رحمتی
مروری تاریخی بر رویکرد تطبیقی در مطالعات ادیانی و عرفانی/ مهدی لک زائی
تبارشناسی و گونه شناسی عرفان تطبیقی در ایران/ محمد حسن یعقوبیان
اصول و ضوابطی برای گونه شناسی عارفان/ احمد شاکر نژاد
سبک های نوشتاری در عرفان تطبیقی/ هادی وکیلی
عرفان به مثابه مولفه ای میان فرهنگی/ اکارد ولتس گوتوالد، ترجمه علیرضا رضایت

اندیشه و نظر
تاویل در احیاء علوم الدین غزالی/ علیرضا سمنانی
معنای زندگی و دلیل اهمیت آن/ سوزان وولف، ترجمه اصغر افتخاری

گزارش
عشق الهی و راز آفرینش/ گفت و گو با عبدالرضا مظاهری، فاطمه محمد

کتاب
مشغلۀ سحری/ گفت و گو با امیر مازیار دربارۀ کتاب رویا، استعاره و زبان دین: متن دینی چون متن هنری، منیره پنج تنی
تازه های نشر/ ساسان یغمائی

#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت
https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
432 views01:50
باز کردن / نظر دهید
2022-07-07 10:27:44
صدوشصت‌ودومین شماره‌ی فصلنامه‌ی علمی‌تخصصی اطلاعات حکمت و‌ معرفت منتشر شد:

ویژه‌نامه‌ای برای «عرفان تطبیقی»

#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت
https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
257 viewsedited  07:27
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 16:43:44 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱
نیم نگاهی به جهان دیزاین و فشن
گفت‌وگو  با منظر محمدی
منیره پنج‌تنی
 
دیزاین و فشن دو حوزۀ کلان و فراگیری هستند که به تمام لایه‌های زندگی انسانی راه‌یافته‌‌ و چه‌بسا آن‌ها را تحت سلطۀ خود گرفته‌اند. دیزاین با حضور همه‌جانبه‌اش عملا در پیِ تغییر وضع موجود است و فشن به عنوان جلوه‌ای پویا از فرهنگ دیداری با مفهومِ تغییر پیوسته است. آن‌ها با فلسفه و تمام شاخه‌هایش، علوم اجتماعی و سیاسی، همچنین دستاوردهای فنی علمی تعامل دارند، از آن‌ها تأثیر می‌گیرند و بر زندگی اثر می‌گذارند. پیامدهای چنین بده‌بستانی، بازاندیشی به وجوه مختلف دیزاین و فشن را ضروری می‌کند. نوشتار حاضر گفت‌وگویی با منظر محمدی● است که چند اثر از مجموعۀ دیزاین و فشن نشر مشکی را ترجمه کرده و سال‌ها مشغول تدریس در حوزۀ پوشاک و طراحی پارچه و لباس است. در این گفت‌وگو به موضوعاتی مانند تعریف دیزاین و تعیین حدود و ثغور آن، نقش تزیینی آن، دیزاین به عنوان موضوعی بین‌ِرشته‌ای، سودمندی و معنا در دیزاین و همچنین فشن و مفاهیم همبستۀ آن، رابطۀ نظریه و مباحث عملی در فشن، تأثیرات فلسفه بر فشن، موانع و دشواری‌های ترجمۀ این آثار و تأثیر آن‌ها بر رشته‌های دانشگاهی مانند گرافیک، طراحی لباس و پارچه پرداخته‌ایم.

خانم محمدی با توجه به زمینۀ تخصصی مطالعات و ترجمه‌های‌تان در حوزۀ فشن و دیزاین، می‌خواهیم در این گفت‌وگو به هر دو موضوع و همچنین آثاری که ترجمه کرده‌اید و دغدغه‌هایی که دارید، به اختصار و در حد توان، بپردازیم.1 از تعریف دیزاین آغاز می‌کنیم. چنان‌که در مدخل دیزاین در دانشنامۀ دیزاین هم آمده است، نمی‌توان تعریفی قطعی و نهایی و جزمی از دیزاین ارائه کرد اما در عین حال شاید بتوان با رجوع به ریشۀ این واژه و کاربردها و کارکردهایش، تعریفی از آن ارائه کرد که سنگ بنای گفت‌وگوی‌مان شود. پس از شما می‌خواهم نخست دیزاین را - چه سلبی و چه ایجابی- تعریف کنید.
جان هسکت در کتاب دیزاین، فصلی را به تبیین مفهوم دیزاین اختصاص داده است. او پس از ذکر برخی دلایل اهمیت و همچنین دلایل ابهام مفهوم دیزاین، تعریف کلی اما روشنی از این مقوله ارائه می‌کند: «دیزاین در معنای ساده می‌تواند به مثابه قابلیت انسان در شکل دادن و ساختن محیط ما، به طریقی که سابقه در طبیعت نداشته باشد، به منظور برطرف ساختن نیازها و معنابخشی به زندگی‌های‌مان تعریف شود.» سپس اضافه می‌کند که این قابلیت می‌تواند اشکال بسیار متعددی به خود بگیرد که برخی از آن‌ها خود به قالب حرفه‌های تخصصی‌ای مثل معماری، دیزاین مهندسی، ‌دیزاینِ گرافیک، دیزاینِ فشن، دیزاین محصول و غیره درآمده‌اند.
چرا در عنوان و روی جلدِ تمام کتاب‌ها "دیزاین" را حفظ کرده‌ و آن را ترجمه نکرده‌اید؟ ترجمۀ دیزاین با چه موانعی روبه‌رو است؟
برگردانِ واژۀ (design) به «طراحی» هرچند از مدت‌ها پیش در متون رسمی و سرفصل‌های دانشگاهی جا افتاده است، در بسیاری از زمینه‌ها موجب بدفهمی می‌شود. با در نظر گرفتن وفور منابع آکادمیک جهانی در رابطه با حوزه‌های مختلف دیزاین و گستره و پیچیدگی این مفهوم در دنیای امروز، واژۀ «طراحی»، نه به طور تحت‌اللفظی و نه ضمنی،گویای این مفهوم نیست؛ در حالی که واژۀ «طراحی» در فارسی معادل دیگری در انگلیسی دارد (drawing) که به معنای آن نزدیک‌تر است.از طرف دیگر، خودِ واژۀ «دیزاین» امروز در محافل آکادمیک بیش از پیش شناخته شده و آشنا است. بنابراین در این ترجمه‌ها، با مشورت ناشر، تصمیم بر این قرار گرفت که واژۀ «طراحی» معادل (drawing) و واژۀ «دیزاین» معادل (design) قرار گیرد. در چنین مواردی، مثل بسیاری از واژگان تخصصی دیگر در حوزه‌های فرهنگی، صحیح‌تر آن است که از خودِ واژۀ اصلی استفاده شود…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت

https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
246 views13:43
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 16:41:00 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱
دیزاین و فشن به روایتِ فلسفه
منیره پنج‌تنی

اندیشمندان و نظریه‌پردازانِ دیزاین و فشن، بر این باورند که این دو حوزهچنان تمام لایه‌های زندگی را دربرگرفته‌‌اند که دیگر گریزی از حضور و اثرگذاری‌شان نداریم. چنین امری از یک‌سو سبب می‌شود دیزاینرها برای فرایندِ تولیدِ پیوسته نه تنها از زندگی و نیازهای آشکار و متغیرِ انسانی، مدام خبردار شوند بلکه پیامدهایِ تولیدات پیشین و واکنش‌های علوم انسانی و اجتماعی به آن‌ها را نیز بررسند. چنین وضعیتی اندیشه را در قلب دیزاین و فشن برای تحققِ اهداف عملی قرار می‌دهد. همین امر سبب می‌شود طراحان دیگر نتوانند صرفا به"چگونگی" تولیدات‌شان مشغول باشند و درواقع ناچار برای تولید بهتر باید به "چرایی" آثار و کارهای‌شان نیز بپردازند.نوشتارِ حاضر به اندیشه‌ورزی دربارۀ دیزاین و فشن اختصاص دارد و می‌کوشد تا حد امکان به چندین پرسش بپردازد: دیزاین چیست؟ چرا دیزاین مهم است و چه هدفی دارد؟ نظرورزی و نظریه‌پردازی دربارۀ دیزاین چگونه صورت می‌گیرد و چه لزومی دارد؟ چرا دیزاینر باید قلمروی دیزاین یا به دیگر سخن، گفتمانِ دیزاین را بشناسد؟ چه رابطه‌ای میان دیزاین با فلسفه و شاخه‌هایش ( هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی: اخلاق و زیبایی‌شناسی، منطق و پدیدارشناسی) وجود دارد؟ ارتباط دیزاین با حقیقت، معنا و آزادی چیست؟فشن چیست؟ فلسفۀ فشن چیست؟ فیلسوفان چه اشاراتی به فشن کرده‌اند؟ این نوشتار را بر اساس ده کتاب مهم و ضروری از «نشر مشکی» دربارۀ دیزاین و فشن نگاشته‌ام که در کمتر از پنج سال گذشته منتشر شده‌اند. در بخش پایانیِ متن،نقشه‌ای برای مطالعۀ این کتاب‌ها پیشنهاد کرده‌ام و نگاهی گذرا به آن‌ها انداخته‌ام.

دیزاین چیست؟
دگرگون کردن وضعیتِ موجود به وضعیتی بهتر!
«هنرهای تقلیدی به چیزهایی وحشی و بدوی و هیجان‌انگیز نیاز دارند... اول از همه مرا برانگیز، متعجبم کن، ... مرا بترسان، بگریان، بلرزان، برآشفته کن. سپس، اگر می‌توانی چشمانم را غرقِ لذت ساز» (دنی دیدرو1، به نقل از یان فان‌تورن2، آرمسترانگ، 1400: 139).
پیش از هر چه باید بدانیم دیزاین چیست؟ چه حوزه‌هایی دارد؟ به چه چیزهایی می‌پردازد؟ کارکردش چیست؟ چه ارتباطی با دیگر شاخه‌های دانش دارد؟ اما شاید آن‌چه ما را ناگزیر به کنکاش در چیستی دیزاین می‌کند اهمیت و فراگیربودن آن در تمام لایه‌های زندگی باشد. جان هسکت3، اندیشمند و پژوهشگر حوزۀ دیزاین، نه تنها دیزاین را یکی از ابتدایی‌ترین ویژگی‌هایِ هر چیزِ انسانی‌ای می‌داند بلکه آن را از عوامل اصلی تعیین‌کنندۀ کیفیت زندگی انسان برمی‌شمرد. او بر این نظر است که «دیزاین همۀ مردم را در تمام جزئیاتِ هر جنبه از هر کاری که هر روز می‌کنند متأثر می‌سازد. به ندرت می‌توان جنبه‌ای از محیط مادی را پیدا کرد که نتواند با دیزاینِ بهتر به نحو مؤثرتری بهبود پیدا کند» (هسکِت، 1399: 11).اوجایگاه و اهمیتِ دیزاین را مانند زبان می‌داند که مشخصۀ انسان بودن ماست. با این اوصاف، باید دید دیزاین چیست که چنین خزنده و ظریف تمام شئون زندگی انسان را دربرگرفته است.برای تعریف دیزاین، پسندیده‌تر یا آسان‌ترین راه، رجوع به مدخل دیزاینِ دانشنامۀ دیزاین است اما در وضعیتی شگفت و اندکی کمیک،سطور آغازین این مدخل بی‌پرده حقیقتی را با خواننده در میان می‌گذارد: «خوانندۀ عزیز، ممکن است ناامیدتان کنیم، اما دادنِ یک تعریفِ واحد و قاطع از مهم‌ترین واژۀ این فرهنگ، یعنی دیزاین، ناممکن است. همان‌طور که از نگاه این فرهنگ می‌توان دید، سرآغاز تاریخی دیزاین پیچیده است و طبیعت دیزاین، این‌‌که چه هست و چه نیست،  موضوع مباحث مختلفی بوده که هنوز هم ادامه دارند» (ارل‌هاف و مارشال، 1398: 194). اما چرا واژۀ دیزاین تا این اندازه مبهم و تعریف‌گریز است؟ جان هسکت ابهام واژۀ دیزاین را عمدتا ناشی از نمودهای بی‌شمار، مرزهای ناروشن و تولیداتِ بسیار با ویژگی ناپایداری و طیفِ بی‌اندازه متنوعِ کنش‌های آن می‌داند. با این حال، دانشنامۀ دیزاین، خواننده را در وضعیتِ مه‌آلود رها نمی‌کند و با رجوع به ریشۀ لاتین این کلمه می‌کوشد تعریفی تا اندازه‌ای فراگیر از دیزاین ارائه دهد. در ادامۀ این مدخل چنین آمده است:«دیزاین از واژۀ لاتین designare به‌معنای تعریف کردن، توصیف کردن یا ترسیم کردن می‌آید…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
157 views13:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-06 08:33:35 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱#اندیشه_و_نظر
رابطه لذت و خوشبختی در معنای زندگی
امیرعباس علیزمانی
تنظیم و ویرایش فاطمه محمد

اشاره
متن حاضر گزیده ای از درسگفتارهای دکتر امیر عباس علیزمانی است که در مجمع فلاسفه ایران ایراد شده است. موضوع این درسگفتارها مباحث مربوط به معنای زندگی است. از جمله موضوعات مطرح شده در این نوشتار می توان به نسبت لذت با معنای زندگی، خوشبختی و حال خوب از دیدگاه رواقی و رابطه دوستی و خوشبختی اشاره کرد.
***
آیا مسئله لذت برای انسان خوشبخت مهم است؟ آیا لذت از جمله مؤلفه های خوشبختی و سعادت است؟ آیا لذت مؤلفۀ معناست؟ اگر هست، تنها مؤلفه است یا در کنار بقیه مؤلفه ها قرار می گیرد؟ آیا لذت مهمترین عنصر است و سایر عناصر از اهمیت پایین تری برخوردارند؟ آیا لذت نقیض معنا و سعادت است؟ آیا هر چه میزان لذت بیشتر باشد، معنای زندگی بیشتر است و یا اینکه این دو (لذت و معنا) یک رابطه معکوس با هم دارند و هر چه لذت بیشتر باشد معنای زندگی کمتر است؟!
بعضی چنین استدلال می‌کنند که چون همه موجودات در پی رسیدن به امیال و غرایزشان هستند، انسانها نیز به طور طبیعی امیالشان را جستجو می‌کنند و از رسیدن به امیالشان لذت می برند. بنابراین پیگیری لذت و کامجویی برای انسان امری طبیعی است و باید هم چنین باشد و هر توصیه ای بر خلاف این میل طبیعی و ذاتی محکوم به شکست است.
در این رویکرد ما از یک امر توصیفی (descriptive) می خواهیم یک امر هنجاری ( (normativeنتیجه بگیریم. یعنی بر اساس اطلاعاتی که داریم همۀ انسان ها به دنبال لذت هستند و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند. البته نوع و سطح لذت در انسان های مختلف، متفاوت است ولی همه از آن کار و فعالیتی که می‌کنند می‌خواهند لذت ببرند. در کتاب اخلاق نیکوماخوس به سخن یکی از پادشاهان به نام سارداناپال (آسوربانیپال در قرن هفتم قبل از میلاد) اشاره شده که گفته بود: «آنچه بدست دارم لذتی است که از معاشقه و خوردن برده ام» و همین سخن بر سنگ قبر او نگاشته شده بود. ارسطو با مشاهده چنین عبارتی گفت: «بر گور گاو نری نمی شد چیزی بهتر از این نوشت». آیا ما می‌توانیم استدلال کنیم چون همه انسان ها لذت طلب هستند پس این لذت طلبی اخلاقی است و ما باید برای لذت طلبی بجنگیم؟ آیا از یک امر توصیفی می‌توانیم به یک «باید» برسیم؟ (مشکل مغالطه طبیعت گرایانه استنتاج باید، از هست در اینجا وجود دارد).
در این خصوص سه رویکرد وجود دارد: 
1- لذت مساوی با سعادت و سعادت مساوی با لذت است. کسانی هم در یونان باستان و هم در قرون وسطی و هم اکنون بوده و هستند که معتقدند غایت زندگی یک چیز بیشتر نیست و آن لذت است. لذت تنها چیزی که ارزش ذاتی دارد. زیرا غایت زندگی باید دو ویژگی داشته باشد: یکی همه زندگی ما را در بر بگیرد، یعنی جامع باشد و تمام حرکات و سکنات ما را شامل شود ( inclusiveباشد) و دوم اینکه همه چیز برای او باید باشد و او خودش برای دیگری غایت نباشد؛ به عبارتی، دارای ارزش ذاتی باشد و همه چیز مقدمه‌ برای او باشد (sufficiency داشته باشد).
در تاریخ فلسفه متفکرین زیادی معتقد بودند که تنها چیزی که ارزش ذاتی دارد لذت است؛ از جله آنها می توان به برخی مکاتب یونان باستان، کورنائیان (بعد از سقراط)، اپیکوریان، شکاکان و در روزگار…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت
https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
166 views05:33
باز کردن / نظر دهید
2022-07-05 21:51:38 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱#اندیشه_و_نظر
رهيافتی پديدارشناسانه به فلسفه اشراق:‌ نور مجرد سهروردی و تحویل هوسرل
اولگا لوچاكوا شوارتز
ترجمۀ حانیه مفیدی
 
چکیده
مقالۀ حاضر به تصریح مؤلف راهبردی را پیشنهاد می‌دهد که بر تحلیل پدیدارشناسانه از معانی فلسفی آنطور که فیلسوفی خاص وضع کرده تأکید دارد و این راهبرد را در قالب تحلیل اصطلاح کلیدی فلسفۀ سهروردی یعنی «‌نور مجرد» شرح و بسط می‌دهد. نویسنده ریشه‌های پدیدارشناسانه اندیشۀ سهروردی را واکاوی می‌کند و در این زمینه به تحلیل رابطۀ سوبژکتیویتۀ محض آگاهی و نور مجرد در تفکر سهروردی می‌پردازد. ظرایف ترجمۀ اصطلاحات فلسفۀ سهروردی را با توجه به دلالت ها و معانی اصلی برمی شمارد و در پایان به این نتیجه می‌رسد که نور مجرد اصطلاحی توصیفی‌ست که به ساختار آگاهی زنده دلالت می‌کند و سوبژکتیویتۀ محض آگاهی نتیجۀ تحویل پدیدارشناسانه است.
   بارها گفته شده است كه هر نظام معرفتی را بايد در قالب اصطلاحات همان نظام فهميد (1). اين مطلب این پرسش را مطرح می‌كند که در چه صورت خوانش  یک متن مطابق با سابقۀ تاریخی آن مفهوم است؟ بدین معنا که آیا تنها مطالعۀ مفاهيم برای فهم فلسفۀ اسلامی پس از دوران کلاسیک كافی ست؟ دراين مقاله راهبردی را پيشنهاد می‌دهم كه يافته‌‌های رويكرد تاريخی را توضيح می‌دهد و تكميل می‌كند1. اين راهبرد بر تحليل پديدارشناسانه از معانی فلسفی به همان نحوی كه فيلسوفی خاص آنها را وضع کرده تأکید می‌کند و شامل کاربردهای او را از تجربیات فلسفی ست(3).          
  ترجمه‌‌‌‌‌‌ها به خودی خود از لحاظ فلسفی بی‌طرف نيستند(4) و چنانکه نشان خواهم داد ترجمۀ آثار مؤسس فلسفۀ اشراق دربردارندۀ تفاسیر راسیونالیستی2 و ایده‌آلیستی3 نادرستی است. می‌توانيم ردپایی از رویکرد ایده‌آلیسم را در ترجمه‌‌های هانری كربن (1986) از كتاب حكمة الاشراق دنبال كنيم. ترجمۀ متأخر جان والبريج و حسين ضيايی4 هم كه با تأكيد بر استدلال مشائی سهروردی به نحوی به مقابله با ترجمۀ کربن برخاسته است، تعصبی راسيوناليستی را نشان می‌دهد5. ديمیتری گوتاس6 هر دو ترجمه را مورد نقد قرار داده است7. اما نقد وی ناظر به سوگیری‌‌های نهفته در اين ترجمه‌‌‌‌‌‌ها نيست. از آنجا كه ديدگاه‌های راسيوناليستی و ايده‌آليستی به هم ميل می‌كنند(5)‌، خوانش سهروردی چه به عنوان وارث منطق مشائی و چه به عنوان وارث نوافلاطون‌گرايی و یا وارث ‌سمبولیسم زرتشتی نور، در نهایت او را به يك ايده آليست تبديل می‌كند. اما همانگونه كه نشان خواهم داد، در تلقی سهروردی از تجربیات فلسفی، فرض‌‌های ایده‌آلیستی ‌‌نمی‌یابیم؛ بلکه در مقابل، او همچون یک پدیدارشناس ظاهر شده است8. در کنار ارائۀ تفسیر هرمنوتیکی تازه ای از مفاهیم پیشین، کاربرد او از تجربیات در پیوند با معرفت شناسی او از شهود مستقیم (6)، سهروردی را به مفاهیم خاص خودش رساند، و این روندی ست که به آسانی می‌تواند از دید عامیانه و سطحی مخفی بماند. مشکلی که با بیشتر انتقادات معاصر سهروردی همراه بود(7).
  فلسفه از زمان پذیرش تمايزات عقلانی ميان فلسفه و عرفان توسط يونانيان باستان تعریف دوباره‌‌‌‌ای یافت. هوسرل بر پايۀ نقد كانتی عقل،‌ خودشناسی نئوكانتی ناتورپ9 و مطالعات برگسون در مورد شهود، نشان داد كه منطق حاصل عقل محض نيست، بلكه ناشی از شهودهای واضح لوگوس در تجربیات فلسفی…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
202 views18:51
باز کردن / نظر دهید
2022-07-05 19:20:27 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱#اندیشه_و_نظر
دیدگاه مورخ در گزارش های تاریخی
مطالعه موردی: نبرد پواتیه
  محمدجواد محمدي ـ دانشگاه تهران

جنگ بلاط‌الشهدا يا پوآتيه در ماه اكتبر 732 م. و رمضان 114هـ .ق به عنوان نقطه پايان فتوحات اسلامي در اروپاي غربي، يكي از جنگ‌هاي مهم تاريخ و نقطه عطفي در روابط پرفراز و نشيب اسلام و مسيحيت شمرده مي‌شود. اين جنگ بين مسلمانان آندلس به فرماندهي عبدالرحمن غافقي و مسيحيان فرانسوي به فرماندهي شارل مارتل درگرفت و با شكست سپاه اسلام نفوذ مسلمانان فراتر از سرحدات آندلس براي هميشه خاتمه يافت.
اين واقعه مهم در منابع تاريخي اسلامي و مسيحي منعكس شده است اما به شيوه‌اي كاملاً متفاوت و ناسازگار. از اين جهت جنگ پوآتيه نمونه‌اي مناسب و گويا از اثرگذاري ديدگاه مورخ در روايت تاريخي اوست و نشان مي‌دهد كه چگونه باورها، افكار و احساسات تاريخ‌نگار مي‌تواند يك روايت تاريخي را در حد يك بازآفريني كامل دستخوش تغيير كند. تفاوت‌ها بين منافع اسلامي و غربي در چند محور قابل مطالعه و بررسي است.
الف) بازيگران صحنه نبرد:
شخص عبدالرحمن در منابع اسلامي به عنوان مردي صالح و شهيدي بزرگ معرفي شده است. ابن‌عبدالحكم قديمي‌ترين راوي فتوحات اسلامي در كتاب فتوح‌المصر و اخبارها (ترجمه آيتي ص109) عبدالرحمن را انساني صالح و درستكار معرفي مي‌كند و بر تابعي بودن او و شهادت خود و يارانش تأكيد مي‌كند. مواقدي، بلاذري و طبري هم همين ديدگاه را مطرح مي‌كنند.
الحميدي در جذوة‌المقتبس و مقري در نفح‌الطيب نيز تابعي بودن او را برجسته مي‌سازند (همان ص110) به نوشته دايرة‌المعارف تاريخ اسلام (ج اول سال 114هـ .ق. مصادف با 732 م.) منابع تاريخي از عبدالرحمن با عنوان «با اخلاص‌ترين امير آندلوس» ياد مي‌كنند. همين منبع به نقل از يك مورخ مي‌نويسد: «تجمع‌الروايات التاريخية علي‌كريم صفاته» يعني روايات تاريخي بر صفات بزرگوارانه او اتفاق نظر دارند.
در مقابل، در منابع مسيحي ـ فرانسوي عبدالرحمن تحت عنوان roi des Sarrasins آمده و بر توحش و بربريت او و سپاهش تأكيد شده است. perfides, rebelles, infidèles از جمله صفاتي است كه براي توصيف او و لشگرش به كار رفته است (تاريخ كامل مسيحيت، ج4)
البته از قرن هجدهم ميلادي نگاه متعادل‌تري به تدريج بين مورخين شكل مي‌گيرد. كاردونه (Cardonne) مورخ شهير قرن 18 به نقل از وفيات الاعيان، به دليري و كارداني عبدالرحمن اشاره مي‌كند (تاريخ دولت اسلامي در آندلس محمد عبدالله عنان ترجمه عبدالحميد آيتي، ص106)
همچنين ژوزف رنو (Joseph Reinaud) خاورشناس فرانسوي در قرن 19 از «عدالت، پاكدامني و اهتمام عبدالرحمن نسبت به فقرا و ضعيفان» تمجيد مي‌كند.
ب) نام جنگ
در تمام منابع اسلامي از دو عنوان بلاط‌الشهدا و گاهي غروة‌البلاط براي نامگذاري اين جنگ استفاده شده است. بلاط از ريشه شرياني (پلاطو) به معناي ميدان، سكو و زمين سنگ‌فرش و دشت مسطح است. اما دو واژه غزوه به معناي جنگ مقدس و واژه شهدا هر دو نشان‌دهنده قداست و حقانيت سپاه اسلام است. شهيد بودن كشته‌هاي مسلمانان به شيوه‌هاي ديگر نيز پررنگ شده است. ابن‌حيان مي‌گويد «در آن دشت هنوز آواز اذان شنيده مي‌شود» (المقري، نفح‌الطيب من غصن آندلس الطيب). اين روايت‌ها در مفهوم اسلامي زنده بودن شهيدان و اينكه آنان هرگز نمرده و نمي‌ميرند، ريشه دارد. در مقابل در منابع غربي، نام جنگ از محل وقوع آن يعني Poitiers گرفته شده است و از جهت معنا كاملاً خنثي است. در برخي منابع فرانسوي از آن با نام Bataille de Tours ياد شده است. كاخ ـ موزه ورساي در گذشته همين نام را براي يكي از تابلوهاي خود كه تصويرگر اين جنگ بود، برگزيده بود اما تحت فشار اهالي شهر پوايته مجبور شد نام تابلو را به «جنگ پوايته» تغيير دهد. بنابراين نام اين جنگ در دوره اخير بيشتر موضوع مناقشه براي كسب افتخار اهالي منطقه واقع شده است. محل وقوع نبرد اگرچه به‌صورت قطعي و دقيق روشن نيست اما محلي كه اكنون Maussais-la-Bataille نام دارد و در كمونِ Vouneuil-Sur-Vienne واقع شده است، از اين جهت شهرت و رسميت بيشتري پيدا كرده است.
ج) هدف نبرد
در منابع اسلامي صحبتي از لشگركشي به قصد فتوحات و اشغال نيست بلكه گفته مي‌شود كه عبدالرحمن براي «غزا» يعني جهاد رفت. اين نيز تأكيد مجددي بر نيت مقدس و خداجويانه سپاه اسلام است. بسياري از مورخين تعبير «غزاي روم» را برگزيده‌اند. تعبير مذكور اين احتمال را تقويت مي‌كند كه هدف عبدالرحمن شهر رم پايتخت مسيحيت بوده است. اما اين احتمال هم قوي است كه مورخان مسلمان، كل جهان مسيحيت را به‌عنوان روم مي‌شناخته‌اند و فرق رومي‌ها و فرانك‌ها را نمي‌دانسته‌اند. در مقابل، منابع مسيحي و فرانسوي اهداف ديگري را مطرح مي‌كنند…
#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
157 viewsedited  16:20
باز کردن / نظر دهید
2022-07-05 15:22:44 #زندگی_خوب_در_میان‌سالی_و_سالمندی #شماره۱۶۱#اندیشه_و_نظر
نگاهی به مذهب و ایدئولوژی در دنیای غرب در فضای جهانی شدن
سیدحسن صدوق

در جریان قرن بیستم، ادیان نهادینه شده با نوعی بیاعتنائی واقعی در جهان غرب و بهخصوص اروپا مواجه شدند. امروز افرادی که حاضر باشند خود را مذهبی بنامند تعدادشان بسیار اندک است و باز آنانی که به مناسک دینی پایبند و ملتزم باشند بسیار در اقلیتاند. کلیساها در ساعات و روزهای دعا و توسل خالی از مومنان است. در نگاه بسیاری از روشنفکران، ایدئولوژی ها و فلسفه های تاریخی بایستی این خلأ را جبران میکردند، اما این مکاتب فکری نیز حتی سریعتر از مذاهب از چشم افتادند. زیرا رشد و توسعهای که وعده میدادند آنقدر پرابهام بود که تکیه بر آنها هم میسر نشد. خوانش سوسیالیستی فلسفههای تاریخی با ناکامی مواجه گردید. قرائت لیبرالی کم و بیش جایگاه خود را حفظ کرد. با اینحال هرگز هیجان و شیفتگی نسبت به آن بوجود نیامد، زیرا قادر نبود به آرزوها و آرمان های بخش بزرگی از جمعیت پاسخ دهد. بطور همزمان کنشهای مذهبی و خود مذهب نیز بازگشت مجددی را تجربه میکند. اشکال و صورت های قدیمی ایمان در قالبهای بنیادگرایانه مورد اقبال شگفت انگیزی قرار گرفته است. این اقبال از مذهب، که منحصر به سرزمین اسلام هم هست،کمتر مورد توجه قرار گرفته است. می توان چنین پنداشت که شرایط زندگی با تحولاتی که تجربه میکند موجب نوعی بحران هویت گردیده و گویا مذهب قرار است به این تشنگی هویتی پاسخ دهد.  

تحول در شرایط معیشت
جهانی شدن
از سرآغاز انقلاب صنعتی، در پایان سده هجدهم و آغاز سده بیستم تغییرات و تحولات شگرف بطور بی وقفه در جهان شتاب گرفت. عامل اصلی این تحولات را باید در دستیابی بشر به اشکال جدید انرژی متراکم، که در به صحنه آمدن ماشین بخار، خطوط ریلی و قایق هائی که با بخار حرکت میکردند، بازتاب یافت، سراغ گرفت. این تحولات را اروپای شمالی، غربی و مرکزی و نیز آمریکای شمالی به خصوص بخش آتلانتیک آن که انگلوساکسون بود زودتر تجربه نمود. در این سرزمینها کارخانهها برای نیروی انسانی خود از سرریز کارگران مناطق روستائی بهره میجستند. شهرگرائی و شهرنشینی در این نواحی وسعت گرفت. در پایان قرن نوزدهم دیگر بخش اعظم بریتانیا شهرنشین شده بود. این تغییرات منحصر غرب نبود. جهانی شدن تبادلات که با اکتشافات بزرگ آغاز شد، شتاب گرفت: کشورها بر تقاضای خود به مواد اولیه برآمده از دیگر نقاط جهان افزودند. از طرف دیگر فرآوردههای تولیدی صنایع کوچک و دستی محلی را رو به زوال نهاد. قدرتهای اروپائی بخشهای مهمی از آفریقا، اقیانوسیه و نیز بخشی از آسیا را زیر نفوذ استعماری خود درآوردند. به این ترتیب تقابل میان دنیای صنعتی و فضاهای پیرامونی بیشتر و شکاف میان آنها هم فزونی گرفت. خارج از اروپا و سرزمینهای وابسته، تنها این ژاپن بود که موفق شد به یک دولت نیرومند اقتصادی تبدیل شود.  
جهانی شدن بعد از جنگ دوم جهانی شتاب میگیرد. دلیل آن را باید در نفت، نیروی برق، حمل و نقل پرحجم، اشکال متمرکز انرژی و غیرقابل اجتناب برای صنعت، شهرگرائی و کشاورزی مدرن سراغ گرفت، زیرا دیگر این امکانات در همهجا قابل دسترس بود. به صحنه آمدن هواپیما و امکان سفر در زمانی کوتاه به فواصل دور و هزینه معقول، پیشرفت فناوریها در حوزه تولید و جفت و جور شدن آن با سرعت تبادل اطلاعات و انتقال دانش را باید به عوامل فوق در فرایند جهانی شدن بیفزائیم.
نشر اطلاعات و انتقال دانش
وسایل ارتباطی شامل تلفن، رادیو و تلویزیون گسیل اطلاعات و خبرهای جدید را آسان نمود. انتقال برخی از اشکال دانش، طبیعت فرهنگها را دستخوش تحول کرد و در واقع نقش اساسی را در توسعه جهانی شدن به عهده داشت. تا میانه سده بیستم وضع چنین بود که افرادی که در محله خود صاحب حرفه ای بودند از طریق مشاهده و زیرنظر گرفتن و گوش دادن به دیگران فناوری ها را فرا میگرفتند. نظریه علمی و مهارت آموزشی صورتی نهادینه نداشت. این وضعیت موجب میشد تا رشد فناوریها و صنعت در رکود باقی بماند. پا به پای فرایندی شدن علم که موتور محرکه فناوریهای تولید بود شرایط تغییر نمود. با مدرسهای شدن آموزش شرایط آسانتر هم شد…

#کانال_دوستان_حکمت_و_معرفت https://t.me/joinchat/AAAAAD_s2rR-1QsTt-yZsg
180 views12:22
باز کردن / نظر دهید