صدای تشویق دوها و صفرها خاموش شدند. بخشی، تنها مانده بود. در ت | آکادمی پژوهشِ مجید حیدری چروده
صدای تشویق دوها و صفرها خاموش شدند. بخشی، تنها مانده بود. در ته مغزش تمام فیلسوفها و جامعهشناسهای تاریخ فریاد میزدند و التماسش میکردند که روی کاغذ رهایشان کند اما دست بخشی به نوشتن نمیرفت. به بارم نمرهها خیره شده بود. سؤال آخر دو نمره داشت. ناگهان هشت و یک به دنیایش حمله کرده بودند و بخشی هیچ سلاحی برای مبارزه نداشت. همهی ما تا همین امروز دلیل کاری که کرد را نفهمیدیم. فرهاد میگوید خواست حال آقای حیدری را بگیرد. سبحان فکر میکند بخشی توی خانهشان مشکلی داشته و من فکر میکنم بخشی نمیخواست تسلیم یک و هشت شود! صفر برایش آشناتر از هر عدد دیگری بود. بخشی ناگهان بلند شد، برگهاش را از وسط جر داد و از کلاس بیرون رفت! سهیل سرگلزایی @szcafe https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA