Get Mystery Box with random crypto!

عبدالکریم سروش در سوگ آن استاد آزاده و دردمند | آکادمی پژوهشِ مجید حیدری چروده

عبدالکریم سروش

در سوگ آن استاد آزاده و دردمند

مرحوم علی رضاقلی را پیش از انقلاب در پاریس دیدم و شناختم. در جلسه ای از اعتزال و اشعریت سخن می گفتم، او را خوش افتاد و پس از آن التفات و ارتباطش با من بیشتر شد. پس از انقلاب، دیدار و پیوندمان فزونی گرفت . در همه جلسات دروس مسجد امام صادق (۱۳۶۵- ۱۳۷۳) شرکت می کرد و گاه گاه مرا به نقدی یا توصیه ای می نواخت هنوز یادداشتهای بلندش را دارم که با قلم خودکار سرخ می نوشت. در یکی از آنها بود که به من هشدار داد که فلانی صدایت را خفه خواهند کرد. به تاریخ بلند نخبه کشی در ایران نظر کن و هوشیار باش! و این مدتها قبل از آن بود که کتاب کامیاب جامعه شناسی نخبه کشی منتشر شود و از اقبالی بلند برخوردار گردد. هم بر اثر شرکت در دروس آن مسجد بود که مباحث «علل اقبال به انبیا» را به صورت کتابی آراسته و تنقیح شده نزد من آورد تا به طبع برسانم و اینک خلاصه ای از آن در آیین در آیینه در آمده است. دروس «فلسفه علم الاجتماع » مرا نیز ویراستاری کرد و به دست انتشار سپرد.

در آزادگی او همین بس که در اجلاسیه انجمن جامعه شناسی ایران در اصفهان؛ در آن سالهای تاریک وزارت فلاحیان و غوغای اشرار حزب الله؛ وقتی رئیس دانشگاه اصفهان سخنان ناروا و ناجوانمردانه ای علیه من گفت، تنها او بود که قد برافراشت و دفاعی جانانه از علم و آزادی کرد و آن ناسزاگو را بر جای خود نشاند. هم در آن سالهای برآشوب که سنگ فتنه از منجنیق فلک می بارید و انصار حزب الله و اشرار بسیج مانع از ورود من به دانشگاه می شدند، به طوری که گاه به صورت خوابیده در وسیله نقلیه یکی از دوستان وارد دانشگاه می شدم، و

به سر کلاس می رفتم، او بود که گاه سرفرازانه از میان غوغائیان می گذشت و به جای من به کلاس می رفت. او که هم جامعه و تاریخ ایران را و هم جامعه شناسی غربی و معاصر را آزموده و دانسته بود، استادانه و دردمندانه بر آن بود که تطبیق ناسنجیده احوال و شئون جوامع بیگانه (که در علوم انسانی شان مندرج و منعکس است) بر جامعه ایران، نظرا و عملا جهل و عجز مرکب می آورد، و لذا بر آن شده بود که با رفتن به دل تاریخ و ادبیات، ویژگی های «جامعه غارتی ـ غنیمتی» ایران و ارزشها و دلبستگی ها و ضعف ها و قوت هایش را به دست آورد و آن را دست مایه دانش اجتماعی نوینی سازد. می گفت نگاه مردم ایران به کار، به پول، به دین و به تاریخ پاک با نگاه مغرب زمینیان معاصر فرق دارد و لذا تا از درون چشم این مردم به این مقولات ننگریم، در مقام تفسیر و تغییر جامعه ناتوان و ناکام خواهیم ماند. در مکالمات و مباحثاتی که با او داشتیم نکته های بسیار از او آموختم و به خصوص نقش مغفول الهیات در شکل بخشیدن به تاریخ، و نقش تاریخ در شکل بخشیدن به الهیات را بهتر کاویدم و دریافتم.

نزدیک پانزده سال پیش که برای آخرین بار دیدمش، دریافتم که به جد در کار تهذیب نفس و برگرفتن توشه سفر آخرت است و این را به تصریح و تلویح می گفت. حشر و نشرش با دیگران کمتر شده بود و سر به درون برده بود و خود را می کاوید و با خود درمی پیچید. اینک که سفرناسوت را به سر آورده و به اقلیم هشتم بانهاده است، لاجرم ثمرات مجاهدت با نفس را از درخت مشاهدت برمی چیند و در سایه لطف لایزال حق می آرمد و به زبان حال و قال می خواند؛ يا ليت قومي يعلمون بما غفر لي ربي وجعلني من المكرمين (یس، ۲۶ و ۲۷)؛ ( ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد).

رحمت و رضوان حق بر او باد که چون شقایق با داغ زاده بود و دردمندانه بر داغ های دیگران می نگریست و می گریست و استادانه در خدمات علمی کوشا بود و رنج خود و راحت یاران را می طلبید و در آرزوی ایرانی آزاد و آباد سر بر زمین نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. رحمة الله عليه رحمة واسعة

فروردین ماه ۱۴۰۱