Get Mystery Box with random crypto!

دکتر سرگلزایی drsargolzaei

لوگوی کانال تلگرام drsargolzaei — دکتر سرگلزایی drsargolzaei د
موضوعات از کانال:
کانون
محسن
یادداشت
جیحون
تیگره
گفتگو
All tags
لوگوی کانال تلگرام drsargolzaei — دکتر سرگلزایی drsargolzaei
موضوعات از کانال:
کانون
محسن
یادداشت
جیحون
تیگره
گفتگو
All tags
آدرس کانال: @drsargolzaei
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 38.12K
توضیحات از کانال

Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 38

2023-01-12 20:37:11 #یادداشت_هفته
#مدیریت_به_سبک_آپارتاید


از سال ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۹۱ رژیم "آپارتاید" درآفریقای جنوبی بر مسند قدرت بود. #آپارتاید یا تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی به این معنا بود که اقلیت سفید پوست (اروپایی تبار) در بالاترین سطح رفاه زندگی می کردند و اکثریت رنگین پوست (آفریقایی تبار و هندی تبار) در پایین ترین سطح رفاه.
در نظام آپارتاید افراد متعلق به نژادهای غیرسفید مجبور به اقامت در محله ها و شهرهای خاصی بودند و از کلیه حقوق مدنی و امکان پیشرفت سیاسی و اجتماعی محروم بودند.
حتمأ این سؤال برایتان ایجاد می شود که چطور یک اقلیت ده درصدی توانسته به مدت بیش از چهل سال یک اکثریت نود درصدی را به اسارت بگیرد و از حقوق شهروندی محروم کند. چرا این اکثریت نود درصدی در مدت چند دهه نتوانستند سیطره این اقلیت کوچک را درهم بشکنند؟
پاسخ این سؤال قابل تعمیم به سایر حکومت های تبعیض و سرکوب نیز می باشد، همان سیاست قدیمی "تفرقه بیانداز و حکومت کن!".
توزیع نژادی در آفریقای جنوبی به این شرح است:
حدود هشتاد درصد سیاهپوست، حدود ده درصد آسیایی (هندی) تبار و کمتر از ده درصد سفیدپوست.
ابتدا تمام نود درصد جمعیت غیر سفید پوست به یک اندازه دچار محرومیت و فقر بودند، ولی وقتی مخالفت ها و اعتراضات به این نظام غیرعادلانه شروع شد حاکمان سفید پوست به "توزیع غیر برابر فقر" پرداختند به این صورت که برای اقلیت آسیایی تبار حقوق و رفاه بیشتر قرار دادند و این اقلیت را در برابر اکثریت سیاهپوست قرار دادند. بنابراین آسیایی تبارها تبدیل به دژخیمان و مأموران حکومت نامشروع شدند و برای حفظ حقوق اعطایی، به سرکوب سیاهپوستان پرداختند. این چنین بود که حاکمان سفید پوست دیوار حائلی از جنس هندی تبارها بین خودشان و سیاهپوستان کشیدند تا با خیال راحت از جایگاه نامشروع خود بهره ببرند و خود، درگیر سرکوب سیاهپوستان نشوند.
در حکومت های توتالیتر اروپای شرقی هم همین اتفاق به شکل دیگری رخ داد. درحالی که اکثریت مردم زیر خط فقر زندگی می کردند، به اعضای حزب، رفاه بالاتری اعطا می شد. اکثریت مردم برای تأمین مایحتاج به اجناس کم کیفیت دسترسی داشتند، در حالی که اعضای حزب (مدافعان حکومت) از فروشگاه های ویژه خرید می کردند که محصولاتی با تنوع و کیفیت بیشتر ارائه می کردند و صف هایی کوتاه تر داشتند. نتیجه این که اعضای حزب که مایل بودند سهم بیشتری نسبت به اکثریت جامعه داشته باشند نقش پلیس مخفی، مامور دستگیری و شکنجه، زندان بان، خبرچین و مدافع حکومت را در محله و اداره و شهر ایفا می کردند!
نکته طنز آمیز قضیه این است که این "دیوار حائل"، خود نیز در مقایسه با "اقلیت حاکم" فقیر و محروم زندگی می کند ولی در مقایسه خودش با همسایگانش، خود را خوش شانس تر و موفق تر می بیند، بنابراین ترجیح می دهد به جای ملحق شدن به همسایگانش، متحد اربابان باقی بماند و از پس مانده سفره های رنگین اربابان ارتزاق کند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
5.6K views17:37
باز کردن / نظر دهید
2023-01-12 20:35:58 ‍ #چشم_تاریخ

آفریقای جنوبی از معدود کشورهای آفریقایی است که در آن انتخابات منظم در طول یک سده اخیر در آن برگزار شده‌است. با این حال اکثریت سیاهپوستان تا سال ۱۹۹۴ دارای حق رأی نبود. در سال ۱۹۴۸ حزب ملی آفریقای جنوبی از طریق رأی‌گیری به قدرت رسید و آغاز به انجام یک رشته قوانین مبنی بر جداسازی نژادی کرد که به نام #آپارتاید شناخته می‌شود. آپارتاید از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است. آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی شامل جدا نگه داشتن افراد متعلق به نژادهای غیرسفید، مجبور کردن آن‌ها به اقامت در محلات و استان‌های خاص و محروم کردن آن‌ها از کلیه حقوق مدنی و سیاسی بود. در مناطقی که سیاهپوستان مجبور به اقامت در آن می‌شدند و حق خروج از آن را نداشتند حداقل امکانات زندگی نیز موجود نبود. این تبعیض در مورد ثروت به دست آمده از صنعتی سازی سریع دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی نیز به کار رفت. در حالی که اقلیت سفیدپوستان از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا، که برابر سطح زندگی در کشورهای غربی جهان اول بود، برخوردار گشته بودند، اکثریت سیاه‌پوستان از لحاظ هرگونه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند. کنگرهٔ ملی آفریقا با درخواست ایجاد جامعهٔ آزاد چندقومی، جنگی علیه نظام آپارتاید به راه انداخت. طرفداران لغو آپارتاید، تظاهرات آرامی در شپرویل و تسوتو به راه انداختند، که با مقاومت حکومت آپارتاید روبرو شد. راهپیمایان سیاه‌پوست شلاق زده شدند، و حتی در مارس ۱۹۷۰، بیش از ۷۰ آفریقایی کشته شدند.

مخالفت داخلی و خارجی با آپارتاید به تدریج افزایش یافت و به تحریم‌های خارجی رژیم آپارتاید توسط کشورهای غربی و گسترش شورش داخلی انجامید. شورش شامل مقاومت مدنی، اعتصاب، راهپیمایی، اعتراض و عملیات چریکی بود. در سال ۱۹۹۰ دولت آپارتاید نخستین گام را برای مذاکره و کناره‌گیری از قدرت با لغو ممنوعیت کنگره ملی آفریقا و دیگر نهادهای سیاسی چپ‌گرا برداشت و #نلسون_ماندلا را بعد از ۲۷ سال زندان آزاد کرد. قوانین آپارتاید به تدریج از کتاب‌های قانون حذف شدند و اولین انتخابات چند نژادی در سال ۱۹۹۴ برگزار شد. 

در دهه ۷۰ میلادی دولت آپارتاید  برنامهٔ تولید سلاح‌های هسته‌ای خود را آغاز کرد ولی با کناره گیری رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی  برنامه هسته‌ای خود را کنار گذاشته و پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضاء کرد و زرادخانه کوچک خود را نابود نمود. این کشور تنها کشور آفریقایی است که توانسته سلاح  اتمی تولید کند و تا امروز تنها کشوری در دنیاست که داوطلبانه زرادخانه جنگ‌افزار هسته‌ای خود را نابود نموده‌است.

تابلویی که می بینید مربوط به دوران آپارتاید است و مبنی بر «اختصاص ساحل دریا به افراد عضو نژاد سفید» می باشد (به زبان‌های انگلیسی، آفریکانس و زولو) 

@drsargolzaei
5.5K views17:35
باز کردن / نظر دهید
2023-01-12 07:43:16
سیاه پوستان آمریکا دو قرن برده بودن! دو قرن به فرمایشات ارباب و کلیسا احترام گذاشتن و مورد تجاوز روحی و جسمی قرار گرفتن تا سال ۱۹۵۰ که شروع مبارزات مدنی و حتی مسلحانه‌ی سیاهان علیه باور‌ سفید پوستان بود. مردمان آفریقای جنوبی سال‌ها تحت سلطه‌ی آپارتاید بودن تا زمانی که نلسون ماندلا تصمیم گرفت به اعتقا‌دات آپارتاید احترام نذاره! دوست فرهیخته‌ی روشن فکر من! آزادی و لیبرالیسم هم تعریف مشخصی داره که ساده سازی شده‌ش به این معناست؛«آزادی فردی تا جایی که آزادی دیگران را به خطر نندازی!»
پس اگر تو یک متجاوز جنسی هستی، اگر مدافع ارگان‌های تروریستی هستی، اگر فاشیست هستی، اگر کودک آزار هستی و اگر اعتقادت به این معناست که دیگران گوش به فرمان تو باشن من بهت احترام نمیذارم!
سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
4.3K views04:43
باز کردن / نظر دهید
2023-01-10 11:59:50 نام اثر: بانگ نی
سروده‌ی استاد هوشنگ ابتهاج (سایه)
صدای علیرضا تنها (مرهم)
موسیقی زمینه از محمد دارابی‌فر
4.7K viewsedited  08:59
باز کردن / نظر دهید
2023-01-09 12:37:53 سوگند به انجیر
داستانی از محمدرضا سرگلزایی
خرداد ۱۳۹۱
4.2K viewsedited  09:37
باز کردن / نظر دهید
2023-01-08 10:14:03 فایل صوتی
درسگفتار "دین‌اندیشی نقاد":
https://t.me/drsargolzaeipodcast/990
2.3K views07:14
باز کردن / نظر دهید
2023-01-07 23:46:56 "دوباره اگر متولد شوم
تو را برمی‌دارم
و قبل از آن که دیر شود
از این شهر می‌برم"

این را جوان گفت
با خودش
قبل از آن که چهارپایه بیفتد
و چوبه بلرزد...

برای سر _به‌_داران سال‌های بد
(شعر از جواد جوزایی)
3.9K views20:46
باز کردن / نظر دهید
2023-01-07 17:18:36 کاش سحرگاهان
به جای اذان
اسرافیل در شیپورش می دمید
تا به جای آنکه بیداران به دار شوند
خفتگان بیدار شوند...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh
1.1K views14:18
باز کردن / نظر دهید
2023-01-05 16:11:26 من خطا کردم، معذرت می‌خواهم

چند وقت پیش سهیل از من پرسید:
"شما واقعا اون زمان نمی‌دونستین این اتفاق‌ها داره میافته؟!"
ما واقعا نمی‌دانستیم!
ما دنیای کوچک و بسته‌ای داشتیم.
کلاس سوم دبستان بودم که انقلاب شد. جدا از این که اسم دبستانم از پهلوی به خمینی تغییر کرد، ملموس‌ترین تجلی تغییر رژیم برای من در شهر کوچک قاین، تغییر در محتوای تلویزیون سیاه سفیدمان بود. ما تلویزیونی داشتیم که روزی ۳-۴ ساعت برنامه داشت، یک ساعتش اخباری که حکومت به خوردمان میداد و بقیه‌اش هم پروپاگاندای حکومتی بود، حتی برنامه‌ی کودک. شاید از معدود استثناء‌های تلویزیون که از تبلیغات حکومتی مصون ماند برنامه‌ی "راز بقاء" بود!
ما به قصد بی‌خبر نبودن از دنیا، مشترک روزنامه‌ی خراسان بودیم که اخبار کشور و استان خراسان را داشت، به روایت مقامات رسمی، و صفحه‌ی حوادث و صفحه‌ی ترحیم و تسلیت و یک جدول کلمات متقاطع که پر کردن آن سرگرمی مشترک من و پدرم بود!
ما ساعت‌ها در مدرسه، در مراسم صبحگاهی، مراسم دهه‌ی فجر، مراسم محرم و صفر، در اردوهای مدرسه، سر کلاس‌های دینی و عربی و تاریخ و ادبیات و حتی علوم! از معلمان‌مان همان حرف‌های صدا و سیمای حکومت را می‌شنیدیم!
به عنوان جایزه‌ی شاگرد اول شدن، به اردوهای امور تربیتی فرستاده می‌شدیم که یک هفته شبانه روز راجع به اسلام و امام! و انقلاب اسلامی در گوش ما صحبت می‌کردند!
کتابخانه‌ی مدرسه‌ی ما پر از کتاب‌های مذهبی بود، و نیز قفسه‌ی کتاب در خانه‌ی ما!
در خانه‌ی ما طبق روال هفتگی یا ماهیانه، دوره‌ی قرآن و روضه‌ی امام حسین و مراسم افطاری برگزار می‌شد و پدر من از پیش از انقلاب ۵۷، مشترک مجله‌ی مکتب اسلام ناصر مکارم شیرازی بود.
از نوجوانی تصمیم گرفتم دینم را با تحقیق انتخاب کنم. کلی کتاب راجع به ادیان و مذاهب تهیه کردم و خواندم و گمان کردم که محققانه اسلام و تشیع را انتخاب کرده‌ام و دینم فقط میراث نیاکانم نیست، بی‌خبر از این که تمام کتاب‌های راجع به ادیان که در دسترس من بودند توسط مسلمانان متعصب نوشته شده بودند. بنابراین این روزها وقتی می‌شنوم که برخی دختران متدین می‌گویند من خودم حجاب را "انتخاب" کرده‌ام، به آنچه آنان "انتخاب" می‌دانند پوزخند می‌زنم.
نسل ما اینترنت و ماهواره نداشت.
من تا سال ۲۰۰۰ اینترنت را نمی‌شناختم و تا سال ۲۰۰۲ (دو سال بعد از گرفتن بورد تخصصی روانپزشکی!) عملا با اینترنت کار نکردم. تا ۳۰ سالگی سفر خارج از کشور نداشتم!
تا زمان اصلاحات که روزنامه‌های جامعه و شرق و توس و نشاط در آمدند و سپس یکی یکی تعطیل شدند، من فقط "یک روایت" از جامعه‌ام داشتم! تا وقتی وزارت اطلاعات دولت خاتمی بیانیه داد و قتل‌های زنجیره‌ای را به گردن گرفت من اصلا خبردار نشده بودم که حکومتی‌ها به شکل سیستماتیزه، نویسنده‌ها و دگراندیشان را به قتل رسانده‌اند! ما از سال ۱۳۸۸ صاحب ماهواره‌ شدیم و تازه آن موقع، از فاجعه‌ی اعدام‌های دهه‌ی شصت با خبر شدیم!
ما از دبستان فکر می‌کردیم باید شبانه‌روز درس بخوانیم تا شاگرد اول بشویم و نمره‌ی انضباط بیست بیاوریم تا پدرمادرمان به ما افتخار کنند. بعد هم به عنوان یک پزشک باسواد ایثارگر به مردم خدمت کنیم. این همه‌ی دنیای من بود.
تمام عصیان و ساختارشکنی نوجوانی من این بود که فکر می‌کردم این‌ها کافی نیستند، من باید مثل یاران امام حسین شهید بشوم! مشکل اینجا بود که اولا فرق اسطوره و تاریخ را نمی‌دانستم و ثانیا گمان می‌کردم بازی جنگ نفتی خاورمیانه، صحنه‌ی کربلاست و اکنون یوم عاشوراست! بنابراین در نوجوانی به جبهه رفتم و دعا می‌کردم که "توفیق شهادت" نصیبم شود!
تصور این که ما چقدر دنیای کوچک و بسته‌ای داشتیم برای بچه‌های من سخت است!
من حتی از گوش کردن به موسیقی سنتی هم احساس گناه می‌کردم و فقط قرآن و نوحه گوش می‌کردم. ما راه سختی را طی کردیم برای فهمیدن حداقل‌هایی از زندگی و بار سنگینی را به دوش کشیدیم برای این که فرزندان‌مان را در زندان عقاید و عادت‌های نیاکان‌مان اسیر نکنیم. تفکر نقاد، تفکر علمی، کار گروهی و خلاقیت را نه در خانواده یادمان می‌دادند، نه در مدرسه، نه در تلویزیون، و نه حتی در دانشگاه! ما با آزمون و خطا یاد می‌گرفتیم، همه چیز را! فکرش را بکنید که در هفت سال دانشکده‌ی پزشکی کمترین چیزی راجع به سکس به ما یاد ندادند و من از دیدن رویای جنسی در خواب، احساس گناه و شرم می‌کردم و در بیست سالگی ازدواج کردم با این هدف که در محیط مختلط دانشگاه به گناه نیفتم! وقتی هم که من عضو هیأت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم اختلالات جنسی به دانشجویان پزشکی تدریس نمی‌شد!
اما همه‌ی اینها دلیل نمی‌شود که نگویم "من چند دهه از زندگی‌ام غلط کردم" و از هرکس که در آن دوره از زندگی‌ام تحت تأثیر آن باورها با او تعامل داشته ام معذرت‌خواهی کنم و متأسف باشم از این که آن نظام فکری بسته را به کسانی انتقال داده‌ام.
4.5K viewsedited  13:11
باز کردن / نظر دهید
2023-01-05 11:09:07 https://youtube.com/clip/UgkxTpl9cA4KZNcNcPFPI3XubXJzoYLWTOAr
3.7K views08:09
باز کردن / نظر دهید