Get Mystery Box with random crypto!

دکتر سرگلزایی drsargolzaei

لوگوی کانال تلگرام drsargolzaei — دکتر سرگلزایی drsargolzaei د
لوگوی کانال تلگرام drsargolzaei — دکتر سرگلزایی drsargolzaei
آدرس کانال: @drsargolzaei
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 38.00K
توضیحات از کانال

Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 36

2022-12-04 01:48:28 انقلاب بیرون , انقلاب درون
«در شرایط فعلی چه چیزهایی را می توانیم از روان شناسی بیاموزیم»
دکتر محمدرضا سرگلزایی- روان پزشک
سوم ماه دسامبر 2022
دوازدهم آذر 1401
@kanoonnegareshno

https://t.me/kanoonnegareshno/8403
18.9K views22:48
باز کردن / نظر دهید
2022-12-03 19:03:29 در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم؟ نگار خیاط گلکاری: انقلاب پدیده پروسه ای است نه پروژه ای؛ اگر بخواهیم پروژه ای بهش نگاه کنیم، بعید نیست که نتیجۀ آن چیزی برابر با همین بشود که اکنون هست و یا حتی وخیم تر! بنابراین از نظر من، این کنش و واکنش ها و این…
17.7K views16:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-03 07:17:14 در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم؟


نگار خیاط گلکاری:
انقلاب پدیده پروسه ای است نه پروژه ای؛ اگر بخواهیم پروژه ای بهش نگاه کنیم، بعید نیست که نتیجۀ آن چیزی برابر با همین بشود که اکنون هست و یا حتی وخیم تر! بنابراین از نظر من، این کنش و واکنش ها و این نقد و انتقادات و شفاف سازی ها و حتی به‌هم پریدن ها و بحث ها، همه لازم و ملزوم ایجاد پروسه ای کارآمد برای دوری از هر نوع ارتجاع (تا حد توان) و دستیابی به یک انقلاب پیشرو است.

غلامحسین پورمختاری:
به گمان بنده گفتگو در هر شرایطی از سوی نخبه ها لازم است اما در شرایطی که فردی را زده‌اند یا افرادی از خانواده و دوستان و هموطنان او را کشته اند شاید زمان مناسبی نباشد چرا که هر آنچه یک نخبه قرار بوده انجام دهد تا کنون انجام داده و جامعه را به مرحله‌ای که به حقوق خود آشنا باشد رسانده است که اکنون وضعیت انقلابی است. نهایتاً امر تسطیح شده امر واقعی خواهد بود. امر تسطیح شده، امر دیالکتیکی است. امریست حاصل گفتگوی اجتماعی و فرد فرد جامعه به عنوان شهروند نه بعنوان خاصی چون نخبه و توده. در امر تسطیح شده نه حرف نخبه حجیّت دارد و نه توده؛ بلکه محصول گفتگوی آنهاست در جامعه در زمان و پارادایم مشخص.

احمد رحیمی:
البته که جواب سؤال بالا آری است، حتماً باید پیش از وقوع انقلاب گفت و گو کرد و حداقل در مورد مسائل اساسی به تفاهمی رسید، وگرنه بعد از سقوط نظام مستقر، کار به آشوب می کشد و هیچ دستاوردی باقی نمی ماند و انقلاب بعدی هم به سرنوشت انقلاب های قبلی دچار می شود. زنده یاد حنیف نژاد یک بار با فراست خاص خود گفته بود انقلاب همیشه ممکن است رخ دهد، فقط باید برای آن آماده بود. اما موضوع دیگری در میان است: فرض پرسش بالا زیر سؤال است! آیا ما واقعاً در میانه انقلاب هستیم؟ خیر، به نظر من به هیچ وجه! ما حتی در ابتدای یک انقلاب هم نیستیم. چرا ما باید این قدر کوته بین باشیم که به محض وقوع چند اعتراض و تظاهرات و صدور یک قطع نامۀ مسخرۀ حقوق بشری و جست و خیزهای مضحک یه مشت دلقک مثل .... و ..... و ..... و ..... و بقیه خارج نشین ها فکر کنیم که کار حکومت تمام است و انقلاب رخ داده؟!!! در سه ماه اخیر که اعتراضات در جریان بوده یک اعتصاب بزرگ و مؤثر رخ نداده. حتی یک اجتماع بزرگ هم نداشته ایم، تظاهرات میلیونی یا صدهزار نفری که هیچ، حتی یک تظاهرات ده هزار نفری هم وجود نداشته. کجای این شرایط شبیه میانۀ یک انقلاب است؟ یکی از این رسانه های اصولگرا به درستی گفت که جمهوری اسلامی
فقط در فضای مجازی شکست خورده و تمام شده است، در فضای حقیقی بدون هیچ لرزشی کاملاً سرپاست.
مخاطبین محترم شما که می گویند این حکومت دارد کودکان ما را ( لابد به طور سیستماتیک ) به قتل می رساند از حرف خودشان مطمئن هستند؟ برای حاکمیتی که به هرحال محبوبیتی ندارد و پایگاه اجتماعی اش بسیار کوچک است کشتن کودکان و نفرت ساختن برای خودش چه سودی دارد؟ البته شکی نیست که کودکانی در این بین مظلومانه کشته شده اند، اما این جنایت واقعاً دستور مقامات بوده؟ یا یک مشت هیولای درنده در بین امنیتی ها؟ یا چرا به سناریوهای دیگر فکر نکنیم: نفوذ جاسوسان اسرائیل در بین نیروهای امنیتی. آدم وقتی این حرف ها را می شنود که حکومت دارد کودکان را می کشد یاد حرف های پوچ مخالفان رژیم شاه در آن دوره می افتد: صمد بهرنگی در رودخانه غرق شد. همه گفتند کار رژیم بود. تختی خودکشی کرد. همه گفتند کار رژیم بود. دکتر شریعتی سکته کرد و از دنیا رفت. همه گفتند کار رژیم بود. حتی وقتی سینما رکس آبادان آتش گرفت گفتند کار رژیم است، یک نفر هم شک نکرد و به خودش زحمت فکر کردن نداد که این کار چه نفعی برای رژیم در حال سقوط شاه دارد! آن جهالت جمعی اکنون در حال تکرار شدن است. و نکتۀ آخر: سیزده سال پیش جنبش سبز در ایران رخ داد و بعد از یک سال و نیم دوام شکست خورد. رهبر آن جنبش «میرحسین» بود که محکم و استوار حرف خود را زد و پای حرفش ایستاد و تا الآن هم ایستاده است و تاوانش را می دهد. اما بسیاری از مردم ما اکنون بی هیچ دلیل منطقی از او متنفر شده اند، در حالی که ما شانه خالی کردیم و در خانه نشستیم او با تمام وجودش ایستاد. و این طور ناجوانمردانه مورد نفرت واقع شده است. نمی دانم! شاید در طرف برنده بودن برای مردم لذت دارد! اکنون این اعتراضات رهبر ندارد. پس بعد از شکست این جنبش هم معترضین احتمالاً از همدیگر متنفر خواهند شد! شاهد حجم عظیمی از عصبانیت و خشونت و پرخاش مردم نسبت به هم خواهیم بود. به نظر من بهتر برای کاهش مشکلات ناشی از آن در آینده با هم گفت و گو کنیم و راهی بیابیم.

این روزها: همفکری، همدلی
15.8K views04:17
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 10:57:43 در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم.
این روزها: همفکری، همدلی

صنوبر: توی تمام لحظاتی که اینجا با ذهن و بدن منقبض، کز کرده ام گوشه اتاق، می دانم که لااقل چند جوان توی این سرزمین، سپیدۀ صبح فردا را نخواهند دید، چهرۀ تکیدۀ حسین رونقی روی تخت بهداری زندان یادم می آید. رو به مادر، با چشمهای زندۀ پرسشگر، تنها اعضاء زنده و پویای بدنی رنجور، انگار که دارد با نگاهش می پرسد: «ما آن روز را می بینیم مادر؟ می شود که ببینیم ؟» توی تمام این لحظه های ملتهب، صدای نوید افکاری را می شنوم که در یک فایل صوتی مردم ایران را به کمک فرا می خوانَد. جمله اش توی جمجمه ام می کوبد: «فهمیدم دنبال گردن برای طنابشون می گردن.»
توی تمام این لحظه ها یاد خدانور لجه ای می افتم، با دستهای بسته به میله ای، با لیوان آبی جلوی چشم ولی دور از دست! سر به زیر و دردناک؛ و چه تناقض عجیبی دارد با فیلم رقص شاد و سبکبار و زیبایش! یاد جمله مادرش می افتم: «تا حالا کسی چنین پسری نداشته» . یاد نیکا می افتم. زیبا و بازیگوش. که چه ساعات و دقایق و لحظات ترسناکی را سپری کرده. حتی تصور آن اضطراب و وحشت، غیر ممکن و کشنده است. یاد محسن محمدپور می افتم با آن بدن لاغر زجر کشیده که رنگ آسایش به خود ندید. و آن نگاه مظلوم بی ادعا که حتی خودش هم به سهمی از شادی و رفاه باور نداشت. اما صبر کن. مگر محسن آبان نود و هشت نبود؟! چرا همه چیز توی ذهنم دارد به هم می ریزد؟! نوید شهریور نود و نه بود! نیکا چهارصد و یک! توی سرم غوغاست. نود و هشت، نود و شش، نود و نه، چهارصد و یک، هفتاد و هشت، هشتاد و هشت، ...یک عالم عدد، یک عالم اسم، صدا، تصویر، جمله، ... من توی تمام لحظاتی که اینجا نشسته ام، تمام سلولهایم گلوله خورده اند، شکنجه شده اند، به دار آویخته شده اند و سرآخر با درد و رنج و ترس و خشم، مرده اند. اما این آخرین گلوله، این کیان پیرفلک، به قلبم خورده؛ سینه ام را شکافته، کمانه کرده و رنگین کمان خونینی ساخته. کیان پیرفلک آخرین گلولۀ امروز است. من مرده ام. حالا می خوابم؛ دردمند و آشفته و مرده! فردا صبح که دوباره با صدای شلیک گلوله های قبلی به تنم، بیدار می شوم، گلوله های جدید و طنابهای جدید و شکنجه های جدید فرا می رسند. اما... از فردا هر روز باران خواهد آمد و بعد از آن وقتی خورشید نوشکفته جای نوید و مهسا و محسن و خدانور و نیکا و ... را بر تنم لمس کند، رنگهای سبز و آبی و زرد و بنفش و ... از تنم خواهند رویید، رنگین کمانی با هزار رنگ؛ بدون قرمز، بدون خون.
به تمام لحظاتی که مات و منقبض اینجا نشسته ام سوگند که از فردا هر روز باران خواهد آمد.
این روزها، همفکری، همدلی
11.8K views07:57
باز کردن / نظر دهید
2022-12-01 17:16:07 آیا باید در میانۀ انقلاب راجع به مسائل پایه ای (همچون ریشه های خشونت علیه زنان) گفت و گو کنیم؟
نفیسه: چه کسی مشخص میکند الآن زمان چه چیزی هست و زمان چه چیزی نیست؟ اتفاقاً اگر قبل تر گفت و گو میکردیم و به رشد و آگاهی فردی و گروهی یکدیگر اهمیت می‌دادیم کار به اینجا نمی‌کشید. تا همین چند ماه پیش عمده محتوا در اینستاگرام حول محور خودنمایی (من چقدر خوشبختم) عکس های رنگی و یک فنجان قهوه و .... بود. مگر آن زمان وضع اقتصادی خوب بود؟ یا آزادی و برابری وجود داشت ؟
به نظرم در حال تجربۀ احساسات جدیدی هستیم. مدام در حال تجربه و تحلیل اخبار روز هستیم . گفتن و شنیدن به ما کمک میکند قبل از انتشار هر مطلبی، قبل از موضع گیری های سیاسی، عمیق تر موضوع را بررسی کنیم. به نظر من زمان این درست است و این غلط است گذشته و این بلوغ، زمانی ایجاد میشود که بتوانیم به هر موضوعی چند جانبه نگاه کنیم، نقاط قوت و ضعف هر موضوعی را پیدا کنیم فرصت ها و تهدید های هر موقعیت را بررسی کنیم. من میگویم این روزها بهای گفت و گو نکردن هایمان را پرداخت میکنیم . ما عادت کردیم فقط حرف بزنیم و همیشه هم حق با ماست و هر کس مخالف باشد دشمن ماست . گفت و گو به ما کمک میکند از سقف کوتاه تفکر خویش بالاتر رویم و مرزهای ذهنی را جا به جا کنیم. هر تغییری ابتدا از فکر نشأت میگیرد و گسترۀ فکر از اطلاعات ورودی آن نشأت میگیرد.
گفت و گو کنیم.
11.4K views14:16
باز کردن / نظر دهید
2022-12-01 08:34:07 چشم انداز فردای ایران
با رویکرد احقاق حقوق هر شهروند ایرانی بر اساس دموکراسی کامل که شامل موارد زیر است:

(۱) تأکید بر گوناگونی ها هویتی و کثرت گرایش‌ها و تفاوت ها
و پرهیز از یکسان سازی هویت‌ها و گرایشهای مختلف در تک رنگی و تک رأیی و تک بعدی به نام وحدت

(٢) تأکید بر فدرالیسم
و پرهیز از تجمیع قدرت و مرکز گرایی

(٣) تأکید بر «میهن دوستی انسان مدار» و  پرهیز از «ناسیونالیسم ایرانی» که بر اساس  ذهنیت نژادپرستانه بنیان شده است و خود را با شیفتگی و تقدس بخشی به فرهنگ پارسی،  زبان فارسی و دین ایرانی نشان می‌دهد.

(۴) سکولاریسم:
حذف دین و مذهب از  سیستمهای: 
-آموزش و پرورش
-قانون گذاری
-حقوقی/قضایی
-مدیریت دیپلماسی

(5) آزادی های پایه
* آزادی انتخاب  مذهب، سبک زندگی و گرایش جنسی
* آزادی عقیده، بیان و آزادی رسانه‌ها
* آزادی تشکیل احزاب سیاسی و گروه‌های اجتماعی
* آزادی انتقاد، اعتراض و تجمع به شکل مدنی

(6) برابری های پایه:
تک تک انسانها فارغ از  *جنسیت  *دین  *عقیده   *قومیت  *زادگاه
  *توانایی های متفاوت جسمی و ذهنی
*گرایشهای مختلف جنسی
دارای حقوق مدنی پایۀ کاملاً برابر هستند.


توضیح
حقوق مدنی پایه عبارتند از:
* حق برخورداری از آموزش و پرورش رايگان تا زمان دستیابی به مهارت های اجتماعی
* حق کار
* حق برخورداری از خدمات بهداشتی اولیه
* حق برخورداری از تأمین اجتماعی
* حق تحصیل قومیت ها به زبان مادری 
* حق مصونیت در برابر بازرسی، بازداشت یا حصر غیرقانونی 

لطفاً برای امضاء این میثاق نام کامل و حوزۀ تخصص و فعالیت حرفه ای و اجتماعی تان را به آدرس زیر ایمیل بفرمایید: emzacheshmandaziran@gmail.com
ایمیل زیر را نیز برای طرح نقدهای شما در نظر گرفته‌ایم:
nagdcheshmandaziran@gmail.com

دوستان عزیز
چشم‌انداز فردای ایران
بر اساس نقدها و نظرات شما
به طور مستمر بازنگری و به روز خواهد شد،
لطفا با ما از طریق ایمیل‌های اعلام شده
در تماس باشید.
به زودی نشست‌های تخصصی آنلاین
برای شرح و نقد بندبند چشم انداز
برگزار خواهیم کرد.
برای احترام به تنوع قومی و تعهد به عدالت زبانی،
متن چشم‌انداز علاوه بر زبان فارسی
به زبان‌های کردی، ترکی، بلوچی و عربی
نیز منتشر شد.
11.6K views05:34
باز کردن / نظر دهید
2022-11-30 21:48:30 در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم.
این روزها: همفکری، همدلی
خانم زهره: سلام و احترام آقای دکتر، این دلنوشته ای است از یک دهه شصتی به مبحث حجاب.
نه الکل مصرف کرده ام نه سیگار! اما موادی در سر داشتم که از هر نیکوتین و ماده مخدری قوی تر ، ازهر الکل و متانولی مست کننده و مخرب تر بوده! موادی فلج کننده و قفل کننده مغز... که از هجده سالگی اگر مبنای شروع عقلی در نظر بگیریم تا سی سالگی ام در روح و روانم مستولی بوده و زندگی ام را تحت شعاع قرار داده و به گونه ای مسخ نموده که توان اندیشیدن را از من گرفته بود. حال که به آن روزها می نگرم خودم را سنگین و با چگالی بالا می بینم خبری از سیالیّت نبود هر چه بود سختی و سنگینی و عدم تحرک بود ، با آن همه وزن نمی شود تکان بخوری ، هیچ حرکتی و جنبشی در کار نبود. باورها عجیب وزن دارند! باور ها عجیب درونت رسوخ می کنند می‌روند آن پایین ها معادلات پایه ات را می سازند و یا به قول روان شناس ها طرح واره هایت را... آن وقت هر چقدر هم که زبل باشی و زرنگ سخت بتوانی کمی از وزنشان بکاهی، کمی از سکون و رخوت خارج شوی، کمی سیال شوی و رها! هر روز مراقب باشی تا حرکت و رفتارمحرکی نداشته باشی ( اصلا تعریف محرک چیست ؟! مراقب باشی تا تمام تن و جسمت را بپوشانی بجز صورت و دست که آنها هم خیلی محرک نباشند ( و باز محرک چیست ؟!) اصلاً خیلی و کم را چگونه تعریف کرده اند؟ چگونه حس مرا در جسم تقلیل داده اند؟
همین یک باور میخکوبت می کند ،چهار میخ به زمین می کوبدت ، این گونه وزن می گیری. هر روز به تو بگویند گوشه ای از تو اگر نمایان شود، جهان را به فساد خواهد کشید اما تو هنوز با خود آشنا نیستی وهنوز با خود از در دوستی وارد نشده وارد جنگ میشوی ، با تک تک اعضای بدنت خواهی جنگید. دوست داشتن خود را هرگز نیاموخته به دشمنی با خود می پردازی.
یادم می آید کلاس پنجم بودم؛ سینه هایم در حال جوانه زدن بودند، هنوز با خود جدیدم آشنا نشده بودم که فهمیدم باید هر چه میبینم را انکار کنم، بپوشانم، نبینم، گویا چیز بدی دیده ام تا جایی که می‌شود باید پنهان کرد و اگر آنقدر رشد کند که نشود پنهانش کرد چه؟! هیچ شفقتی با خود در حال پیدایشم نداشتم سرسختانه مبارزه می کردم با هر آنچه در حال پدبد آمدن بود ، نمی‌دانستم در دنیای زنانگی (آن زمان که زن مردی شوی) رشدش بعدها باعث مباهات خواهد بود، آرزو می کردم همینقدر ریز بماند تا از نظرها مخفی باشد، وقتی به آن دوران نگاه می کنم شرمی همیشگی از بودن همراه لحظه ها بوده، همان تله شرم و نقص!! البته این منحصر به من نبود و تمام دختران اطرافم این گونه در محیطی با این نوع نگاه رشد یافته بودند و فقط کمی غلظت ها متفاوت بود. پنهانش کن!!!! بپوشان !!!! هر آنچه هست باید مخفی بماند . این شعارها پس زمینۀ کارهایت را می ساخت. این شعارها در پس زمینه نواخته می‌شدند و حالا تو در خیابان راه می رفتی، سوار تاکسی میشدی، سوپر مارکت می‌رفتی، مدرسه می‌رفتی و بعد دانشگاه ، با این بک گراند! بزرگترین وسواس فکری را این باور در درونت نهادینه می کند این که مدام فکر کنی چیزی از تو نمایان هست که نباید باشد ، آن وقت هزار لا هم که بپوشی باز پیداست.... چگونه وارد این معادلات شدیم؟ چگونه حلشان کردیم ؟!

این روزها: همفکری، همدلی
10.7K viewsedited  18:48
باز کردن / نظر دهید
2022-11-29 15:32:02 در میانۀ انقلاب گفت و گو کنیم.

این روزها: همفکری، همدلی

محمد صالحی: دیشب با پادکست «جای خالی» چند بار بغض کردم. امروز با فایل «کولبرها» گریه.
چقدر دلمون پره. چقدر حرف نگفته داریم. چقدر بغض نترکیده.
امید و ناامیدی با رویکرد نظر به نتیجه، مسکر و افیون توده ها هستند. امید فروش، مخاطب را با تصویر خوش وصل مست می کند و کاسب نا امیدی با نشان دادن غیر قابل دسترس بودن نتیجه، مخاطب را به منجلاب افیون و انفعال می‌کشاند. امید، گلبرگ های یک گُل است، امید، جوانه مستتر در یک دانه است، امید پیاز خوابیده در خاک است، امید حاصل فهم شرایط و شعور تحلیل درست موقعیته.
کمک کنید تا تحلیل درستی از شرایط برای افراد جامعه حاصل بشه، کمک کنید حرف همه شنیده بشه، کمک کنید شکست، یادآور قدرت و شروع دوباره بشه، کمک کنید درد بودن جایگزین درد نرسیدن بشه، کمک کنید شکوه حضور نور آن طرف خاک نمناک جایگزین انفعال بشه. در اینصورت امید رو تک تک ما پیدا میکنیم. امیدی که حاصل شعور تک‌تک افراد یک جامعه است. امیدی که قابل خرید و فروش نیست. امیدی که در سیاه و نمناک ترین جا به حیات خودش ادامه میده و نتیجه بخشه.
ما بیشتر از همیشه تشنۀ امیدیم و زخم خوردۀ امیدفروشان! طرح دو مسئله را خالی از لطف نمی‌بینم:
۱. امید فروشی چیست و امید فروش کیست؟
۲. کاسب ناامیدی کیست؟
از آن رو که دو جبهه متعارض دارای تریبون از هر دوی این ابزارها برای مصادره به مطلوب شرایط استفاده می‌کنند تحلیل این مقوله ضروری به نظر میرسه.
خوشحال میشم تحلیلی از شما و سایر دوستان عضو کانال شما شکل بگیره.

امین ذکاوت: دلم سنگ شد! این را وقتی فهمیدم که پسری گل فروش را دیدم و دلم نلرزید، وقتی پیر مرد دست فروشی را دیدم و دلم نلرزید، روزی که فهمیدم حرفم خریداری ندارد، یاد گرفتم نگویم، بغض در گلویم ماند و ماند، انکار احساسم چون تیری در تنم مانده بود، عفونت کرده بود، عفونتی که احساس کردن را خشکانده بود. دردی جانکاه… این بهای نگفتن ها بود، چون گفتن نفس میکشد، زنده است، او برای زنده ماندن آزادی میخواهد. نگفتن که عادت شود، احساس نکردن عادت میشود. در نهایت خود انکار عادت میشود. این سخت ترین شکنجه برای یک انسان است. یا شاید برای یک ملت!!!

این روزها، همفکری، همدلی
11.2K viewsedited  12:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-29 07:50:37 #درنگ_عربی
#جوزف_دعبول( شاعر لبنانی)

قالت لي الزهور ماذا تفعل هنا؟
قلت: أقتفي أثر مقاتلة كوردية.
أضاءت أمامي فجأة ثم اختفت.
قالت: ألا تراها! إنها هنا.
ثم تقدمت مني زهرة حمراء وقالت:
أنا التي أضأت أمامك.
اسمع أيها الشاب المحب
كلما أشاحت شمس العالم وجهها عنا
نضيء مصابيح الوطن
ثم نجتمع هنا على رأس العالم
لنخبئ الأيام بعيدا عن الأقدام الضخمة.

@niyazestanbarani


-------------------------ترجمه ؛

گل‌ها از من پرسیدند: اینجا چه می کنی؟
گفتم: در جست‌وجوی ردپای کردزنی جنگجویم
که ناگهان درخشید در برابرم چونان آذرخشی و نهان گشت..
گفتند: چرا نمی‌بینیش اینک آن
آنگاه سرخ گلی نازک به من نزدیک شد و گفت:
این منم که در برابرت درخشید
ای جوانک عاشق پیشه بشنو
آنگاه که خورشید عالم تاب رخساره از ما نهان کند
ما چراغ‌های میهن را برمی‌افروزیم و
بر بام جهان گرد می آییم
تا روزهایمان را از لگد کوب گامهای گنده دور نگه داریم ..
@niyazestanbarani
11.2K views04:50
باز کردن / نظر دهید
2022-11-27 20:27:14 کانون نگرش نو- تورنتو
وبینار “چهارچوب بندی کار اجتماعی”
دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک
29 ژانویه 2022
9 بهمن 1400
@kanoonnegareshno
001 416 879 7357
اینستاگرام
https://www.instagram.com/p/CZQyf1dOGrs/?utm_medium=copy_link
12.3K views17:27
باز کردن / نظر دهید