Get Mystery Box with random crypto!

دکتر سرگلزایی drsargolzaei

لوگوی کانال تلگرام drsargolzaei — دکتر سرگلزایی drsargolzaei
آدرس کانال: @drsargolzaei
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 38.05K
توضیحات از کانال

Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 31

2023-02-08 13:29:01 #چشم_تاریخ

#شیرین_عبادی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴۴ دادگاه شهرستان نائل آمد. شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است. پس از انقلاب ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیرقابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدت ها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره می‌شد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمی‌شد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود. شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پرونده‌های بسیاری از جمله تعدادی پرونده‌های ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتل‌های زنجیره‌ای (فروهرها)، عزت‌الله ابراهیم ‌نژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. عبادی وکیل تعدادی از چهره‌های سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیب‌الله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پرونده‌های اجتماعی نظیر موارد کودک‌آزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی می‌کرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بین‌المللی ایران نیز فعال است. 

در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی #جایزه_صلح_نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیت‌های خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردم‌سالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا می‌شود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. او تنها ایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد. در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، یکی از خیابان ‌های شهر پواتیه در فرانسه تغییر نام یافت و به نام «شیرین عبادی»، فعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نام‌گذاری شد. شهر پواتیه در نزدیکی پاریس واقع شده ‌است و دومین شهر با اهمیت دانشگاهی در این کشور محسوب می‌شود.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/ShirinEbadi.jpg
835 views10:29
باز کردن / نظر دهید
2023-02-07 23:20:49
@kanoonnegareshno
وبینار رایگان
در کانون نگرش نو

وبینار دوساعته آنلاین

««سفر قهرمانی در شرایط بحرانی»»
“چگونه می‌توان در میانه‌ی یک انقلاب به تعمیق خودآگاهی و گسترش و آفرينش خویشتن پرداخت؟”

همراه استاد عزیز،
دکتر محمدرضا سرگلزایی
روان پزشک

تاریخ:
شنبه چهارم مارچ

ساعت :
(یازده صبح تا یک )به وقت تورنتو
@kanoonnegareshno
416-879-7357

ثبت نام از طریق ارسال تکست در واتس اپ
4.0K views20:20
باز کردن / نظر دهید
2023-02-07 14:43:15 تقابل زن به‌منزله‌ی سوژه‌ی تحول‌خواه و زن به‌مثابه رعیت مضاعف: ”زن، زنده‌گی، آزادی” با زن‌کشی ناهم‌خوان است

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۰ بهمن ۱۴۰۱

شعار «زن، زنده‌گی، آزادی» دربردارنده‌ی ایده‌هایی از اندیشه و زیست مدرن است. در «زن، زنده‌گی، آزادی» فردیت زن ایرانی و انتخاب‌هایش محترم است و به‌رسمیت شناخته شده است. در این شعار نه تنها حجاب تحمیلی به زنان ایرانی نفی شده است، بل‌که هر شکلی از تحمیل به زن ایرانی نفی شده است. ما در این شعار با زن مدرنی مواجه ایم که حق انتخاب دارد و حق انتخاب او با صدایی بلند در عرصه‌ی عمومی فریاد زده می‌شود: زن و انتخاب‌هایش هر چه باشد (حجاب دینی یا شکل دیگری از پوشش، چادر و روسری یا عدم آن) محترم است و پاس داشته می‌شود. هم نامستورسازی‌ی آمرانه‌ی زن (در عصر پهلوی) و هم مستورسازی‌ی آمرانه‌ی زن (در عصر پس از انقلاب) نفی می‌شود.

اما اشتباه نکنیم! این‌چنین نفیی فقط نفی یک مصداق از تحمیل (تحمیل حجاب) نیست. این چنین نفیی، نفی همه‌ی مصادیق تحمیل به زنان ایرانی است. «زن، زنده‌گی، آزادی» یعنی نفی همه‌ی تحمیل‌ها از سوی تمامی‌ی قدرت‌های پدرسالارانه: خواه پدرسالاری‌ی کلان اجتماعی از مجرای عمل‌کرد نظام سیاسی و خواه پدرسالاری‌ی خُرد در سطح خانواده از سوی مردان فامیل.

«زن، زنده‌گی، آزادی» یعنی احترام به انتخاب زن به‌منزله‌ی مظهری از انسان ایرانی و به‌رسمیت شناختن فردیت او، و این مقدمه‌ی شکوفایی‌ی انسان ایرانی و حیات اجتماعی‌ی او است و شکوفایی‌ی زنده‌گی‌ی این‌جهانی و اجتماعی‌ی انسان ایرانی، مقدمه و پیش‌نیاز تحقق آزادی‌ی انسان ایرانی است.

زنان ایرانی در این تاریخ طولانی‌ی جامعه‌ی ایرانی در ساختاری از روابط سلطان-رعیت، مادون‌ترین نوع رعیت بوده است. زن ایرانی در این تاریخ سلطه‌گرانه‌ی ارباب-رعیتی (سلطان-رعیتی)، رعیت مضاعف بوده است؛ زیرا مرد ایرانی که در سطح کلان اجتماعی رعیتی بیش نبوده است، در خانه نقش یک ارباب و خدای خانه را برای زن ایرانی ایفا می‌کرده هست. این است که زن ایرانی از گذشته‌های دور تاریخ ایران تا عصر مشروطه یک رعیت مضاعف بوده است و از مشروطه به این سو هم‌چون مردان ایرانی در تمنای شهروندی به‌سر برده و به‌منزله‌ی یک رعیت مدرن؛ اما باز هم رعیت مدرن مضاعف.

حالا وقتی در عرصه‌ی عمومی، انسان ایرانی فریاد می‌زند که ”زن، زنده‌گی، آزادی”، یعنی رعیت‌ترین رعیت ایرانی قرار است حق انتخاب و خودتعیین‌گری داشته باشد. وقتی حق انتخاب رعیت‌ترین رعیت ایرانی یا رعیت مضاعف، به‌رسمیت شناخته شود و قرار است از ره‌گذر یک جنبش بزرگ اجتماعی او (زن ایرانی) تا مقام یک شهروند حقیقی (نه فقط شهروند حقوقی) ارتقا یابد، یعنی غنا و شکوفایی‌ی زیست اجتماعی‌ی یکایک انسان‌های ایرانی فراهم شده است و از این ره‌گذر آزادی‌ی انسان ایرانی نیز به یمن کنش‌گری‌ی اجتماعی-سیاسی‌ی زنان ایرانی محقق خواهد شد. وقتی رعیت مضاعف نیز به سوژه‌ای تحول‌خواه در عرصه‌ی عمومی بدل شود، یعنی آزادی‌ی انسان ایرانی بیش‌ترین ضمانت اجتماعی را برای تحقق‌اش دارد.

لاجرم، ”زن، زنده‌گی، آزادی” با فرهنگ مردسالاری و نتایج و پی‌آمدهای اجتماعی‌ی آن قابل جمع نیست. نمی‌شود هم زن، زنده‌گی، آزادی بگوییم و هم ستم و سلطه‌ی مردانه بر زنان داشته باشیم.

انقلاب اجتماعی یعنی انقلاب در نگرش ما به انسان و زن و مرد و روابط‌شان و در نگرش به خانواده و اجتماع. انقلاب اجتماعی مقدم بر انقلاب سیاسی و تغییر رژیم سیاسی است. تغییر رژیم سیاسی بدون انقلاب اجتماعی ما را به آرمان تحول‌خواهی‌ی بنیادی نمی‌رساند. اگر فرهنگ مردسالار را در درون خانواده و بافت‌های اجتماعی‌مان تضعیف نکنیم، این فرهنگ مردسالار بار دیگر در قالب شکلی از پدرسالاری‌ی سیاسی بازتولید خواهد شد.

مردان و زنان و دختران و پسران محترم ایرانی در کردستان، خوزستان، بلوچستان، سیستان، لرستان، آذربایجان، خراسان، گیلان و در جای‌جای کشور، شعار «زن، زنده‌گی، آزادی» با فرهنگ و روابط مردسالارانه مغایرت دارد. لطفا هم‌راه با بافت‌های مدرن‌تر جامعه‌ی ایرانی گامی به جلو بگذاریم!

در لمحه‌ی جنبش اجتماعی، نگاه‌مان فقط به تحول سیاسی نباشد بل‌که هم‌زمان تحول در روابط‌مان و تحول در بینش و دنیای درونی‌مان را نیز دنبال کنیم.

#زن
#زن‌کشی
#مردسالاری
#رعیت_مضاعف
#جنبش_اجتماعی
#زن_زنده‌گی_آزادی
#پدرسالاری_سیاسی
#مستورسازی_آمرانه
#نامستورسازی_آمرانه

@NewHasanMohaddesi
3.9K views11:43
باز کردن / نظر دهید
2023-02-06 08:39:51 #معرفی_کتاب
#نا_ناخودآگاه_آقای_روانپزشک

نام کتاب: نا ناخودآگاه آقای روانپزشک
نویسنده: دکتر محمدرضا سرگلزایی
انتشارات: طرحواره
تلفن مرکز پخش: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲

دوستی پیامک می‌زند و از من می‌خواهد تأثیرگذارترین کتاب زندگی‌ام را برایش نام ببرم. این سؤال مرا به فکر فرو می‌برد، «تأثیر‌گذارترین کتاب زندگی» عبارت سنگینی است و پاسخ دادن به این سؤال دشوار است، نیاز به یک سفر درونی دارد، پس به سفر می‌روم!
کلاس سوّم دبستان بودم، کتابی برایم خریدند به اسم «کودک قهرمان» که نوشتۀ «علی وافی» بود. داستان کودکی مصری به نام سعید بود که نویسنده ادعا کرده بود شهر «پورت سعید» مصر به افتخار او نامگذاری شده است. ماجرای کتاب برمی‌گشت به قضیه ملّی شدن کانال سوئز به فرمان جمال عبدالناصر و هجوم نیروهای بیگانه به مصر. در داستان این کتاب، سعید (که هم سن و سال من در هنگام خواندن قصه بود!) در عملیاتی خطرناک جان خود را به خطر می‌انداخت تا تأسیسات نظامی نیروهای متجاوز را منهدم کند. آن زمان این کتاب بخشی از سرنوشت مرا ساخت و شجاعت را تبدیل به یکی از ارزش‌های متعالی و معنابخش زندگی من کرد!
کلاس چهارم دبستان «بینوایان» ویکتور هوگو را خواندم، سال بعدش «یک هلو، هزار هلو»، «بیست و چهار ساعت میان خواب و بیداری» و «افسانۀ محبت» صمد بهرنگی را خواندم. این قصه‌ها ذهن من را به موضوع فقر و تبعیض حساس کردند و آرمان عدالت را تبدیل به آن امر متعالی کردند که باید برای آن شجاعانه جنگید.
حدود یک دهه بعد، در هفده-هجده سالگی، کتاب‌های «ابوذر، سوسیالیست خداپرست» «عبدالحمید جوده السّحار» که توسط «دکتر شریعتی» ترجمه و حاشیه خورده بود و کتاب‌های «نان و شراب» و «دانۀ زیر برف» اینیاتسیو سیلونه (عارف مبارز سوسیالیست ایتالیایی) تأثیر آن کتاب‌های کودکانه را در من ماندگار و پایدار کردند...

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید

#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
4.5K views05:39
باز کردن / نظر دهید
2023-02-05 00:17:19 من خطا کردم، معذرت می‌خواهم

دکتر سرگلزایی روان‌پزشک و نویسنده و پژوهشگر فلسفه و اسطوره‌شناسی و استاد پیشین دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که در این یادداشت، با ترسیم تابلویی از سایه‌ی حکومت غلط‌اندرغلطِ جمهوری اسلامی بر زندگی او از کودکی تا بزرگسالی، در پایان نوشته است:

«اما همه‌ی این‌ها دلیل نمی‌شود که نگویم "من چند دهه از زندگی‌ام غلط کردم". من از هر کس که در آن دوره از زندگی‌ام تحت‌تأثیر آن باورها با او تعامل داشته‌ام، معذرت‌ می‌خواهم و بسیار متأسفم از این‌که آن نظام فکری بسته را به کسانی انتقال داده‌ام.»

#زن_زندگی_آزادی
@KhabGard

کاملِ یادداشت
https://t.me/drsargolzaei/6667
8.5K views21:17
باز کردن / نظر دهید
2023-02-05 00:17:18 اولین‌ها در نقد خود
یادداشت حسین سناپور

این روزها چند مطلب خوانده‌ام حاکی از پشیمانی اهل نظر و دانشگاهیان و روشنفکرانی که به هر دلیل درگیر سیاست شده‌اند؛ کسانی که حالا می‌‌بینند انگار واقع‌بین نبوده‌اند و چه بسا خوش‌خیال بوده‌اند که انتظار چنین روزهایی و چنین تنگناهایی را برای کشور نداشته‌اند (خود اهل سیاست که قاعدتاً هیچ‌وقت اهل عذرخواهی و اظهار پشیمانی نیستند در کشور ما، چون فکر می‌کنند این به معنای بر باد رفتن حیثیت سیاسی و پایان کارشان خواهد بود).

این اهل نظر خودشان دلایلی برای چنین خوش‌خیالی یا واقع‌بین نبودن‌شان در گذشته‌های دور و نزدیک باید بتوانند بیاورند (مثلاً دکتر رنانی که گفته بیهوده فکر می‌کرده سیستم حالا و بعد از این اعتراضات اهل گفت‌وگو خواهد شد، یا دکتر سرگلزایی به نحوی دیگر و رحیم قمیشی به نحوی دیگر)، اما دلیل آن هر چه باشد، می‌شود خوشحال بود که انگار خوش‌بینی‌های بیهوده و چه بسا گول‌زننده تمام شده و حالا می‌بینیم آن‌چه باید ببینیم، ‌یا باید می‌دیدیم.

دیگر انگار گول‌زدن خودمان سخت شده و واقعیت به عریانی هر چه تمام‌تر پیش روی‌مان است. انگار دیگر بیهوده منتظر گشایش‌ها نمی‌شویم؛ حداقل تعداد بسیاری‌مان. انگار دیگر از آدم‌ها و جریانات و به‌خصوص خودِ سیستم انتظار تحول و پذیرش همه‌ی آن‌چه را به‌ نظر خودمان باعث آشتی در داخل و هم‌زیستی در خارج و نهایتاً توسعه می‌شد، نداریم.

بابت آن خوش‌بینی منجر به تصمیمات نادرست، باید هم عذرخواه باشیم، اگر که چنان بوده‌ایم. امیدواری البته از جنس دیگری است؛ دیدن واقعیت‌ها و سراغ‌گرفتن از تحول است، نه منفعل به انتظارش نشستن. پس آیا اهل فکر و نظر به جایی رسیده‌اند که خوش‌بینی بی‌جهت را کنار گذاشته‌اند و واقع‌بین شده‌اند؟ من به چنین اتفاقی امیدوار شده‌ام؛‌ اتفاقی که سخت و خونین هم به دست آمده است.

شخصاً فکر می‌کنم آن‌چه ما را به چنین جایی رسانده، دیدن ذات سیستم است، ‌یا پدیدارشدن ذات سیستم. گمان می‌کنم این وضع و این رفتارها در نهاد این سیستم بوده و کم‌کم آشکار و آشکارتر شده. طبعاً وقایع تاریخی هم در آن مؤثر بوده‌اند، اما در جهتِ‌ بروزش، و نه شکل‌گیری ناگزیر یا تصادفی‌اش.

البته که می‌شد در نتیجه‌ی تحولات و رفتارهای متفاوتِ جریانات و شخصیت‌های تأثیرگذار به جای دیگری می‌رسیدیم، اما این به معنای نبودِ آن‌چه اکنون در این سیستم می‌بینیم،‌ نبوده و نیست.

رفتارهای متفاوت می‌توانست جنبه‌های دیگری از این سیستم را آشکار کند، که حالا و با رفتارهایی که شده، خصوصیات فعلی بروز بیشتری پیدا کرده‌اند؛ یک‌دستی نهادهای تصمیم‌گیر، به کارگیری ارعاب صرف درمقابل مخالفان، دست‌ِ بالای نظامیان در سیاست، از جمله‌ی این خصوصیاتی است که مدام رشد پیدا کرده. اما همین‌ها می‌توانست طبعاً به شکلی دیگر اتفاق بیفتد، اگر که رفتارهای همین شخصیت‌ها و از آن مهم‌تر جریان‌های سیاسی و فرهنگی ما فرق می‌کرد.

اگر آن رفتارها فرق می‌کرد، خصوصیات دیگری بروز تام و تمام پیدا می‌کردند، خصوصیاتی که لابد آن‌قدر ضعیف بوده‌اند که به‌آسانی بروز پیدا نمی‌کردند و نکردند، برعکس خصوصیات اکنونی، که قوی بوده و آماده‌ی بروز آسان و با کم‌ترین زمینه‌ها و حتا باوجود مقاومتِ نسبتاً جدی از سوی تمام جریانات فرهنگی و سیاسی و غیره.

پس این اظهار پشیمانی‌ها را من نمونه‌وار می‌بینم و مستوره‌ای از بسیارْ اظهار پشیمانی‌هایی که باید می‌شد و اکنون شاید فقط طلیعه‌ی آن را در بعضی از اهل فرهنگ می‌بینیم و نه تمام‌شان و نه سیاسیون؛ پشیمانی‌هایی که شاید اگر در سیاسیون هم بود، ما امروز به درکی جمعی از آن‌چه اتفاق افتاده و بعد از این می‌تواند بیفتد، ‌می‌رسیدیم و تحولی در رفتارهای شاید حتا فرهنگی‌مان پیدا می‌شد؛ چیزی که اتفاق نیفتاده و کماکان تمام گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی بر درستی کامل یا نسبی رفتارهای گذشته‌شان پافشاری می‌کنند، و اگر از اشتباه حرف بزنند، آن حتماً اشتباه دیگران است و کسانی که کاملاً‌ یا نسبتاً از آن‌ها دور هستند. یعنی فقط ممکن است دیگران را دچار چنان خطاهایی ببینند و نه خودشان را.

انگار هنوز خیلی مانده تا همه‌مان مثل سه نفری که در بالا ازشان اسم بردم، خودمان را نقد کنیم و بگوییم کجاها اشتباه کرده‌ایم و مهم‌تر از آن چرا چنین اشتباه‌هایی کرده‌ایم.
حسین سناپور
۲۵ دی ۱۴۰۱
@KhabGard
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
.
8.2K views21:17
باز کردن / نظر دهید
2023-02-04 21:02:03 «نصر من الله و فتح قریب!»
شعاری بود که هر روز میدیدمش روی سر در مدرسه‌مون! از مدرسه‌های سرشناس مشهد بود. ملت سر و دست میشکوندن که بچه‌هاشون رو بپذیره. مدیرش از اون آدم‌هایی بود که از یک کیلومتری بوی عطر مذهبی میداد و تو هر جمله‌ای که میگفت سه تا تیکه‌ی مذهبی میکرد تو مخت. دیشب بخاطر یه بحثی یاد اون موقع‌ها افتادم و مخصوصا یاد معلم زبان اون مدرسه! آقای اخوان یا آقای اخوین. درست یادم نیست. حتی وقتی به آقای معلم فکر میکنم کف دستام گز گز میکنه! من و این آقای معلم با هم یه بازی داشتیم که معمولا اون برنده میشد. بازیمون این بود که هر وقت وارد کلاس میشد اول میومد و کنار نیمکت من وایمیستاد و میگفت:«کف دستت رو بذار رو نیمکت!» یه خط کش فلزی داشت و با خودش قرار کرده بود اینقدر من رو با این خط کش بزنه که دیگه نخندم! من هم از بچگی یه کرمی تو جونم بود که وقتی خیلی میترسیدم یا خیلی مضطرب بودم، میخندیدم! من میخندیدم و آقای معلم محکم‌تر میزد! هر دوشنبه و هر چهار شنبه! دوشنبه زنگ دوم و چهارشنبه زنگ آخر. زد و زد و زد تا اینکه یک بار به جای سر خط کش ، ته خط کش رو زد و دستم برید و خون اومد. خنده‌ی عصبیم بند اومد. جدی شدم و بهش گفتم:«حالت رو میگیرم.» و زدم از کلاس بیرون. رفتم دم دفتر که به آقای مدیر بگم که معلمش چه بازیه زشتی با من داره اما فکر کردم خود آقای مدیر ممکنه بدتر کتکمون بزنه، اخراجمون کنه یا به خانواده زنگ بزنه و حق رو به دبیرش بده. بی سر و صدا دستم رو شستم و رفتم تو نمازخونه نشستم! چند روز بعدش آقای مدیر داشت از حضرت محمد سر صف میگفت:«حضرت محمد عاشق بازی با بچه‌ها بود و بچه‌ها میرفتن روی دوشش و به بچه‌ها سواری میداد!» وقتی این روایت رو تعریف میکرد اگر صدا از گلوی کسی در میومد سیاه و کبود میشد! قصه تموم شد و ما فریاد زدیم:«نصر من الله و فتح قریب!»
سهیل سرگلزایی
صالح سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
8.9K views18:02
باز کردن / نظر دهید
2023-02-03 14:35:14 پیشنهاد می‌کنم کتاب مبارزه‌ی مسالمت‌آميز را مطالعه فرمایید.
به‌زودی کارگاه آنلاینی در این زمینه برگزار خواهیم کرد.
5.9K viewsedited  11:35
باز کردن / نظر دهید
2023-02-03 00:04:36
دکتر فرهاد میثمی: پزشک، معلم، مترجم، محقق و کنشگر اجتماعی در زندان حکومت اسلامی!
2.2K views21:04
باز کردن / نظر دهید
2023-02-03 00:03:13 فرهاد میثمی موسس انتشارات اندیشه‌سازان است که در  سال ۱۳۸۴ آن را در اوج موفقیت مالی و پس از حاکم شدن مافیای کنکور و منحصر شدن فعالیت‌های موسسه به کنکور، تعطیل کرد. او در حالی که می‌توانست از طریق کنکور درآمد میلیاردی کسب کند، در نامه‌ای به دانش‌آموزان پس از اعلام نتایج کنکور چنین نوشت: «و من دختر مهربانی را می‌شناختم، که هر چند وقت یک‌ بار به یکی از مراکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست سر می‌زد و چه محبت‌ها که به بچه‌های آن‌جا داشت، و چقدر به آن‌ها می‌رسید، و بچه‌های آن‌جا چقدر او را دوست داشتند و روزی که دیدم به‌ خاطر رتبه‌ چهار‌ رقمی کنکورش دارد گریه می‌کند، نشستم و های‌های به حال «انسانیت» گریستم. و بر خودم لعنت فرستادم که مترهامان را چه شده‌است. آیا داریم ارزش انسانی یک فرد را با این اندازه می‌گیریم که توانسته‌ است در ۱۸ دقیقه به چند سؤال از ۲۵ سؤال عربی پاسخ دهد؟!»
فرهاد میثمی در اعتراض به اعدام معترضان و در خواست آزادی محمد حبیبی، مصطفی نیلی، رضا شهابی، ناهید شیربیشه، بهاره هدایت و نیلوفر حامدی از اول دی ۱۴۰۱ دست به اعتصاب غذا زده است.
2.4K views21:03
باز کردن / نظر دهید