2021-09-10 18:34:13
.
غزل تازه
شب مزه میکند به دهان ستمگرش
سنگ تراش خوردهی ماه است، پیکرش
پیوسته است کار دو ابرو بیکدگر
رهزن شده است بر سر بادام، خنجرش
در هم دوانده است سفید و سیاه را
شیطانفرشتهای که خدا شد پیمبرش
گفتم مباد شیشه کنی خون خلق را !
ما را حواله داد به گلهای پرپرش
با آنکه بوسهای نرسیده است لب به لب
شادم که لب به لب شده خونم به ساغرش
گفتم که سر به خاک تو دارد رقیب،گفت:
وارونه است کار زمان، خاک بر سرش
اقرار عشق لکنت محض است کاشکی
آیینهای گذاشته بودم برابرش
#احسان_افشاری
#غزل
897 viewsedited 15:34