Get Mystery Box with random crypto!

در نفی ملازمه رأی و تأیید حاکمیت انتخابات سپردن بخشی از حاکمی | انگار

در نفی ملازمه رأی و تأیید حاکمیت

انتخابات سپردن بخشی از حاکمیت به مردم است. مبدعان انتخابات -چه در آتن و چه در آمریکای قرن هفدهم و ...- انتخابات را نه برای تأیید حاکمیت، بلکه برای مهار قدرت حاکمان پایه‌گذاری کردند. حاکم -هر کسی باشد- عادتاً میل به بقاء قدرت خود و حفظ قدرت و حتی قدرت بیشتر دارد. یعنی قدرت میل به استبداد دارد. این میل باید مهار شود. مهمترین و شاید یگانه راهِ مهار قدرت حاکمان، قدرت جامعه است. اگر جامعه مقتدر نباشد، حاکمان و فرادستان به سمت استبداد می‌روند و استبداد نیاز به تضعیف جامعه دارد و نتیجهٔ قهری استبداد سستی و ضعف جامعه است. جامعه برای مهار حاکمان، ابزارهای نهادی و غیرنهادی دارد. نهادی مثل انتخابات و غیرنهادی مثل تظاهرات و ...

معنای اصلی و بنیادی انتخابات،‌ مهار زدن بر افزون‌طلبی حاکمان است و محدودکردن قدرت آنان. ذات انتخابات، به هیچ‌روی مشروعیت‌بخشی به حاکمان نیست؛ بلکه مهارزدن آنان است و نگه‌داشتن انتخابات به عنوان ابزاری نهادی برای تغییر حاکمان به معنای تلاش جامعه و مردم برای تغییر حاکمان و عدم دوام آنان و مهارزدن بر قدرت آنان است. این مسئله حتی در حکومت‌های مشروطه‌ای که بخشی از حاکمیت با انتخابات تعیین می‌شود، نیز صادق است.

البته باید شرط مهمی را بازگو کرد. انتخابات اگر بی‌معنا شود، دیگر نمی‌تواند به معنای مهار قدرت حاکمان باشد و ابزاری در دست جامعه. حاکم گاهی می‌تواند شکل انتخابات را به دلایل خاصی حفظ کند؛ اما آن را تهی از معنا کند مثل انتخاباتی که صدام حسین در عراق برگزار می‌کرد. در حکومت‌های مشروطه، با توجه به افزون‌طلبی فرادستان محتمل است که به سمت کمرنگ‌کردن معنای انتخابات و حتی تهی کردن معنای آن بروند؛ اما جامعه می‌تواند در مقابل این تهی‌شدگی مقاومت کند. اگر بتوان برای انتخابات، حتی معنایی کمرنگ از مهارشدگی و «نه»‌گویی به فرادستان و حاکمان یافت و اگر بتوان کارکردی بیرونی و اجتماعی برای آن یافت حتی اگر کمرنگ باشد، آن انتخابات معنادار است ولو معنایی کمرنگ و نباید آن را رها کرد.

اگر جامعه، انتخابات را رها کند، این فرصت را به فرادستان می‌دهد که با یک‌دست کردن حاکمان، معنای انتخابات را کمرنگ و کمرنگ‌تر کنند و حتی از معنا تهی کنند و بالکل نفی کنند. اما اگر جامعه بتواند همواره از طریق انتخابات، مهار حاکمان را ادامه دهد و لو کمرنگ، مانع افزون‌طلبی می‌شود.

ستیزی دائمی بین حاکمان و جامعه است و وقتی هر دو قدرتمند باشند، مجبور می‌شوند همراه هم باشند. اما اگر جامعه سست شود، حاکمیت به سمت افزون‌طلبی حرکت می‌کند. استبداد از دل، سستی جامعه‌ای که نمی‌تواند حاکمیت را مهار بزند، سر برمی‌آورد.

انتخابات و رأی، برای مهار حاکمان ابداع شده است. حتی اگر حاکمان بخواهند آن را از معنا تهی کنند، تا وقتی کمترین معنایی دارد، باید این مهار را حفظ کرد. این مهار هم به حاکمیت برای بهتربودن کمک می‌کند و هم به جامعه. اما اگر از دست برود، به ضرر هر دو است.

گمان من این است مادامی‌که انتخابات معنا دارد و لو اندک، حمایت از حاکمان نیست؛ بلکه مهار آنان است و همین ذات رأی است.