#شعر_گردانی بیت: 'دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در | کانال انشا
#شعر_گردانی بیت: "دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان ، بر تشنه ای ببارد" (سعدی)
دوری از او آزارم میداد ، دیگر توان جنگیدن با دلتنگیهایم را نداشتم و کاسه ی چشم انتظاریم لبریز شده بود ، هرگاه صدای زنگ در به گوش میرسید سراسیمه و با عجله به سوی در میرفتم که شاید چهره ای که ماه ها چشم انتظار دیدنش بودم را پشت در میدیدم و او را به آغوش میکشیدم ، اما انگار چشم انتظاری من روزها و روزها ادامه داشت ، کم کم آن شوق و ذوق در باز کردن در وجودم با نیامدنش سرکوب شد و همانند قبل پرشتاب به سوی در نمیرفتم و با صدای زنگ در، قلبم ضربان نمیگرفت و دیوانه وار خود را به این ور و آن ور نمی کوباند ؛ روزی از روزها صدای در سکوت خانه را شکست ، خونسردانه به سوی در رفتم و بی میل در را باز کردم،با اینکه چشمانم او را میدید و گوش هایم صدای دلنوازش را میشنید باز هم باور نداشتم که آن کسی که مدت ها چشم انتظار او بودم رو به رویم با لبخندی دلنواز ایستاده ، شاید خواب میبینم ، شاید توهم است ، شاید ها و شاید ها در سرم آمدند که واقعیت دیدن او را پنهان کنند اما دیدنش ، حضورش و صدایش واقعی بود ، آری بعد از مدت ها از سفری طولانی بازگشته بود ، اشکی از شادی گونه هایم را نوازش میکرد ، او را در آغوش کشیدم و آنگاه بود که بیابان تشنه ی وجودم با باران حضورش سیراب شد. پایان...