Get Mystery Box with random crypto!

‌‌ چای با طعم خدا تنها سفر می کنم اما تنهایی شلوغی دارم زیرا | عرفان نظرآهاری

‌‌ چای با طعم خدا

تنها سفر می کنم اما تنهایی شلوغی دارم زیرا جماعتی از زنانی که نور در هاون می کوبند هم با منند.
مسافر لا مکانم. میان دو عدم از اینجا به آنجا می روم؛ اما هر جا که می روم آنها هم با من می آیند.
پا درد دارند اما می آیند، پوکی استخوان دارند اما می آیند، تنگی نفس دارند اما می آیند. می آیند، می آیند، زیرا اگر بنشینند، به ثانیه ای جنازه خواهند شد و خوراک ماران و‌ موران.

این زنان جهان را به اقلیم های بسیار بسیار کوچکی تقسیم کرده اند و شهربانوی سرزمین خویشند. اینها شهرزادانی شجاعند که هر شب قصه ای تازه می گویند تا هر بار مرگ خود را یک شب به تاخیر بیندازند.
اینها جسورترین زنانند زیرا که مدام می جنگند با سوگ سمجی که از در و دیوار وارد می شود و گلاویز می شوند با غول غصه ای که روی قفسه سینه شان نشسته است.
ما هر جا که هستیم با همیم و نمی دانید چه خوشبختی عجیبی است که ما همدیگر را داریم.

در راه بودم، در دشت بابونه ها که هاله معادی گفت: چای، چای آلبالو گذاشتم بیایید.
دلم نیامد چایم را تنها بخورم، گفتم شماها را هم خبر کنم.
بیایید با هم چای آلبالو‌ بنوشیم، چای با طعم خدا

راستی شما چرا در این سفرها با ما نمی آیید؟


#عرفان_نظرآهاری
#چای_هم_آماده_است_چای_با_طعم_خدا
#بوی_آن_پیچیده_از_دلت_تا_همه_جا
@erfannazarahari