Get Mystery Box with random crypto!

‌‌ روایت ربیع اگر لیلی نام تمام دختران زمین است، ربیع هم نام | عرفان نظرآهاری

‌‌ روایت ربیع

اگر لیلی نام تمام دختران زمین است، ربیع هم نام تمام مردان شفشاون است. به هر دکانی که می روم و خرید
که می کنم، می پرسم اسم شما چیست؟ و همه می گویند: ربیع!
نمی دانم چون فصل بهار است، همه اسمشان ربیع است؟ یا این مردان در پاییز و‌ زمستان هم همچنان ربیعند.
اسم ربیعِ سفال فروش را گذاشتم ربیع الاول، اسم ربیعِ آینه فروش را گذاشتم ربیع الثانی، اسم ربیعِ حنا فروش را گذاشتم ربیع الثالث و همینطور رابع و خامس و سادس هم داریم.
اما از همه مهربان ترشان همان ربیع الاول است؛ که دکانش هزار رنگ است و سفال هایش جوری خوشحالند که انگار از گِل بهشت سرشته و توی تنور داغ عاشقی پخته شده اند. ربیع الاول جوری با من حس هم خویشی دارد، انگار مردی است از قبیله نظران که عرفان نوه حوا را میان آن همه گردشگرِ غریبه شناخته است.
مغازه رنگ رنگش را می سپارد به من و می رود و من غوطه می خورم در دریای کاشی و سفال و آنقدر دست می کشم به همه چیز که دستم کاشی می شود و تنم سفال. بعد که می خواهم پول کاشی ها را بدهم هر چه می گردم، ربیعی در کار نیست. دکان را به امان من و خدا رها کرده رفته. هی دکان به دکان و حجره به حجره می روم و می پرسم: ربیع اینجاست؟ ربیع اینجاست؟ دو ساعت بعد ربیع می آید و می گوید: چه شد می گویم: درهم هایم ته کشیده ولی این لیوان و این نمکدان را هم می خواهم و چند درهمِ کف دستم را نشانش می دهم و می گویم: فقط همین را دارم
می گوید: کم است، اما برکت است؛ و دستش را نشانه می کند، به سمت مسجد کوچک پشت پیچ کوچه و می گوید: او برکت می دهد، درهم ها بهانه است.

ربیع یک بچه گربه خاکستری هم دارد که شب ها توی کاسه می خوابد وقتی شکم نرم پنبه ای اش را قلقک می دهم، با آن دندان های کوچکش مثلاً مرا گاز می گیرد و‌ من دلم برایش غنج می رود.

ربیع ایرانیان را دوست دارد و می گوید: این سیاست چیست که ما را از هم جدا می کند؟ ما مسلمانیم و شماها مسلمان، خواهر و برادریم اما این حکومت ها ما را از هم جدا می کنند، ما چه دشمنی با هم داریم؟ هیچ. اما تو هیچ ایرانی این طرف ها می بینی؟ نه، آخر چرا!

من با خودم فکر می کنم نه تنها طبیعت که سیاست هم به بهار نیاز دارد. ما در زمستانی نامتعارف به سر می بریم که سرمایش چهار فصل است. اما باید مردانی بر کار بیایند که نه فقط اسمشان که رسمشان ربیع باشد.
آن وقت من حتماً به ربیع رای خواهم داد و‌ روزی که ربیع بر مسند سرنوشت این سرزمین بنشیند در کوچه های یخ زده این زندگی جار خواهم زد:

ربيع آمد ربيع آمد ربيع بس بديع آمد
شقايق ها و ريحان ها و لاله خوش عذار آمد
کسی آمد کسی آمد که ناکس زو کسی گردد
مهی آمد مهی آمد که دفع هر غبار آمد
دلی آمد دلی آمد که دل ها را بخنداند
ميی آمد میی آمد که دفع هر خمار آمد

#عرفان_نظرآهاری
#مراکش_شفشاون
@erfannazarahari