Get Mystery Box with random crypto!

خواب خزان دیده ام، برگ های تب خال زده را ، مرثیه خوان در س | 🌼دلنوشته های کهریز 🌼

خواب خزان دیده ام،
برگ های تب خال زده را ،
مرثیه خوان در سقوط افق می بینم...

وصیت نامه ی قلم تلخ من ،
روی دوش باد ،
روانه ی کوچه های کاهگلی می شود،
تا به گوش پنجره ها برسد.

شهوت شرجی شهر،
رخسار کوچه ها را تب دار می کند،
و اندیشه شاعری ،
زخمی از وحشت تنهایی می شود...

در بستر افکارم،
خواب رود شعری را ،
میان جلگه های کتابی سبز می بینم...

بال های شکسته ذهنم را ،
می گشایم برای آخرین پرواز...
برای چنگ زدن در آخرین قافیه های بی کسی...

"اسحاق صیدیان"