Get Mystery Box with random crypto!

چه غریبانه به کام شب می ریزم، از وحشت شعر دیگران... بره ی' | 🌼دلنوشته های کهریز 🌼

چه غریبانه به کام شب می ریزم،
از وحشت شعر دیگران...

بره ی" بی پناه سروده هایم را ،
"از گرگ های مخفیِ پشت تپه های مثنوی کسی" ،
پنهان می کنم...

قلمم ، یاری گر شب های تنهایی من است که،
میانِ سلاح فولادی حسادت ورزان،
به داد وحشت من می رسد...

چه اندوهبار ، خزان صورتم را،
می پوشانم در سایه سار شعرهایم...

واژه های خسته ام، در شرجی تقدیر ،
نای آخر زنده بودن را ،
فریاد می زنند...

می دانم ، از قافله ی" لف و نشر" تو باز می مانم،،
ولی تک تک غم هایم را ،
در ردیف مرثیه هایِ بی کسی می سرایم ،
شاید ، جناس نگاه های من و تو ،
روزی مرا از ترس شب برهاند...


"اسحاق صیدیان"