Get Mystery Box with random crypto!

جمع مدیران نامدار ایران

آدرس کانال: @excellentmanagers
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 27.21K
توضیحات از کانال

دراولین باشگاه مدیریتی کشور با موفق ترین مدیران ایران گفتگو کنید و با آنها مستقیما در ارتباط باشید
حامد پاک طینت
@Hamedpaktinat

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2024-04-03 18:33:37 خاطره عالیخانی  از زمانی که با  یک یخچال ارج ساخت ایران می شد مقام عالی رتبه شوروی را خرید!

اين روزها كه بسیاری از ما به عنوان کاربران شبكه‌هاي اجتماعي و فضای مجازی به جوك‌سازي و تحقير توليدات صنعتي ساخت ايران مشغول هستیم، بد نيست كه بدانيم روزگاري داراي برند شناخته‌اي در توليد صنايع خانگي در كل قاره آسيا و خاورميانه بوديم؛ بطوريكه مي شد يخچال ارج را به معاون نخست وزير شوروي رشوه داد!

علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد ایران در سال‌های (۱۳۴۸-۱۳۴۱) در کتاب خاطراتش می گوید: «در آخرین سفری که به شوروی داشتم به آقای اوویکو نایب نخست وزیر شوروی که قائم مقام نخست وزیر وقت شوروی بود یک یخچال ایرانی ارج هدیه دادم. فوق العاده خوشحال شد و به من تأکید کرد که راننده خودش می آید و یخچال را میبرد و حتی گفت مبادا یخچال را به دفترش بفرستم.»

  كارخانه‌ای با نام «ارج» كه در سال 1316 توسط خليل ارجمند استاد دانشكده فني دانشگاه تهران تاسيس شد، به مدد پشتكار فوق‌العاده او و بهره‌گيري از علوم و فنون روز و نيز شناخت نيازها و بازارهاي داخلي و منطقه‌اي به پيشرفت و شهرت باورنكردني در توليد یخچال، بخاری، ماشین لباس‌شویی و کولر رسيد. این کارخانه هم به خاک سیاه نشست!

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.1K views15:33
باز کردن / نظر دهید
2024-03-28 12:03:49 قانون قدرت


انتشار دو سند امکان بررسی دقیقتری را در موضوع کاظم صدیقی فراهم کرده است. یکی آگهی ثبت مؤسسۀ پیروان اندیشه های قائم و دیگری سند انتقال زمین از حوزۀ علمیۀ امام خمینی به مؤسسۀ پیروان اندیشۀ قائم.                

۱-مؤسسۀ پیروان اندیشه های قائم، این مؤسسه به عنوان یک مؤسسۀ غیرتجاری ثبت شده است. طبق مادۀ ۵۸۴ قانون تجارت این نوع مؤسسه ها "برای مقاصد غیرتجاری از قبیل امور علمی یا ادبی یا امور خیریه و امثال آن تشکیل می‌شود اعم از اینکه موسسین و تشکیل‌دهندگان قصد انتفاع داشته یا نداشته باشند."

۲-هیچ کار علمی یا ادبی یا فرهنگی یا خیریه ای در موضوع فعالیت مؤسسۀ پیروان اندیشه های قائم دیده نمی شود و تماماً تجاری است. مثلاً "نمایندگی از شرکتهای داخلی و خارجی، شرکت در مناقصه ها و مزایده ها، تولید مواد پیشرفتۀ ساختمانی و .... . ادارۀ ثبت شرکتها قاعدتاً نباید این مؤسسه را با این موضوع فعالیت به صورت "غیرتجاری" ثبت می کرد.

۳-در این سند هیچ نامی از حوزۀ علمیۀ امام خمینی نیامده است که مثلاً گفته شود درآمدهای این مؤسسه متعلق به این حوزه خواهد بود.

۴-بطور خاص مؤسسۀ پیروان اندیشه های قائم ماهیتاً یک تشکیلات کاملاً تجاری خصوصی است که به غلط عنوان غیرتجاری برایش گذاشته اند.
  
۵-صاحبان سهام این مؤسسه شامل کاظم صدیقی، دو پسر او، عادل محسنی (مدیر حوزۀ علمیه) و جواد عزیزی است. جواد عزیزی در دوران شهرداری قالیباف از مدیران شهرداری بود. مالکان این مؤسسه این اشخاص اند نه حوزۀ علمیۀ امام خمینی.

۶-ادعای کاظم صدیقی این بوده است که این مؤسسه برای فعالیتهای پیش حوزوی حوزۀ علمیۀ امام خمینی تأسیس شده است اما در موضوع فعالیت این مؤسسه هیچ کار آموزشی ذکر نشده است.

۷-اگر آنطور که گفته شد می خواستند یک مرکز آموزش پیش حوزوی راه بیاندازند، هیچ نیازی به انتقال مالکیت نبود و در همان اراضی متعلق به مدرسۀ علمیه می توانستند این کار را بکنند.
  
۸-مؤسسه در تاریخ ۱۴۰۲/۸/۱۴ به ثبت رسیده است.فقط ۳۵ روز بعد از ثبت مؤسسه ۴۲۰۰ متر مربع از زمین متعلق به حوزۀ علمیه ای که تحت تولیت آقای صدیقی است، در تاریخ ۱۴۰۲/۹/۱۹ به مؤسسه واگذار می شود. این مؤسسۀ تازه تأسیس چه نیازی به چنین زمین بزرگی داشته است؟ در حالی که هنوز هیچ کاری را شروع نکرده و نشانی دفتر آن هم طبق آگهی ثبتی همان مدرسۀ علمیه است.

۹-شواهد حاکی از آن است که خریدار زمین یعنی مؤسسۀ خانوادگی آقای صدیقی، قیمت زمین را به مدرسه پرداخت نکرده است. اگر آنها واقعا قیمت زمین را به مدرسه داده بودند ایرادی پیش نمی آمد و آن را اعلام می کردند.

۱۰-به این ترتیب زمینی که قبلاً برای کار آموزشی دینی عام المنفعه به مدرسه واگذار شده بود، برای کار تجاری به یک شرکت خصوصی با مالکیت شخص کاظم صدیقی و دو پسرش و سه نفر دیگر واگذار شده است.

۱۱-در سند واگذاری زمین فروشنده مدرسۀ علمیۀ امام خمینی به مؤسسۀ پیروان اندیشه های قائم که منتشر شده است، اثر انگشت آقای کاظم  صدیقی وجود دارد. امضا نیست که جعل شده باشد. طبق مفاد سند ایشان شخصاً در دفترخانه حاضر شده است و نامی از کسی به عنوان وکیل او در سند وجود ندارد. بنابراین آقای صدیقی در ۱۴۰۲/۹/۱۹ می دانسته که مؤسسه ای به نام پیروان اندیشه های قائم با سهامداری خود و دو پسرش وجود دارد و ادعای عدم آگاهی اصلاً مردود است.

۱۲-در فاصلۀ ۳۵ روز یک مؤسسۀ خصوصی به ثبت می رسد و زمینی بسیار ارزشمند به نام آن مؤسسه منتقل می شود. اگر فرض را بر عدم آگاهی آقای صدیقی از این فرآیند ناسالم بگذاریم به این معناست که دو پسر، یک فردی که خودش او را امین خطاب کرده و مدیر مدرسۀ علمیۀ امام خمینی( به نام عادل محسنی) و حتی عروس صدیقی، که گفته شده است وکیل دادگستری است، همگی دست به دست هم داده اند که او را از حقیقت دور کنند و زیر نام کاظم صدیقی کار خودشان را انجام دهند. احتمالی که بسیار بعید است.  

۱۳-گذشته از حقوق و قانون، آیا از زمینی که برای مدرسۀ علمیه واگذار شده است، شرعا جایز است قطعه ای به یک مؤسسۀ خصوصی واگذار شود که سهامدارنش اشخاص حقیقی اند و کارشان تجارت خواهد بود؟

۱۴- سکوت و عدم پیگیری قضایی دستگاههای رسمی و نظارتی در برابر این ماجرا ، همانند سکوتی که در مورد درخواست ویزای مهاجرت فرزند محمدباقر قالیباف اختیار کردند، باز هم نشان می دهد برای گروهی در هرم قدرت هر کاری مباح است ولو خلاف شرع و قانون و عرف باشد. آنها قانون خاص خود را دارند : قانون قدرت. قانونی که سرچشمۀ هر فسادی است و از آن به سختی نگهبانی می شود.  

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.6K views09:03
باز کردن / نظر دهید
2024-03-24 10:11:08آقای کاظم صدیقی! جاعل نامحترم چنان دورتان زده که هنوز نمی دانید چگونه رفع و رجوعش کنید/در جریان باشید که مردم ایران، باهوش هستند


سوال اینجاست که گیریم خود آقای صدیقی متوجه ماجرا نشد. دو پسرش هم نفهمیدند که موسسه به نام شان شده است؟ سهامداران دیگر و از جمله مدیر مدرسه هم متوجه نشدند؟ و حتی بعد از این که موسسه ثبت شد، آقای صدیقی به عنوان تولیت حوزه، از کسی که او را مامور ثبت کرده بود نخواست که اوراق موسسه را یک بار هم که شده به او یا به مدیر مدرسه نشان دهد؟

عجیب است که خود آقای صدیقی که هم به عنوان تولیت حوزه، "انتقال دهنده" بوده و هم به عنوان صاحب حق امضای موسسه، "انتقال گیرنده" (همانند یکی بودن فروشنده و خریدار) مدعی است یک بار هم اساسنامه را ندیده و صرفا با اعتماد به یک فرد، بیت المالی را که گفته می شود ارزشش حدود ۱۰۰۰ میلیارد تومان داشته جابجا کرده و بعد متوجه شده که ۷۵ درصد آن را با امضای شخص خودش به اسم خودش و پسرانش زده است!

حتی با پذیرش هر دو بیانیه حوزه و ادعاهای آقای صدیقی، باید تصریح کنیم فردی با این درجه از خوش باوری و خامی که نمی داند دور و برش چه می گذرد، شایستگی امانت داری مردم از جمله تولیت بر مدرسه ای با چند هزار میلیارد تومان ارزش مالی را ندارد و باید در احترام به افکار عمومی، از همه مناصبی که دارد استعفا کند و خود را برای بررسی دقیق تر پرونده، در اختیار دستگاه قضایی قرار دهد (چون جرم انتقال مال غیر به ویزه بیت المال با بازگرداندن آن منتفی نمی شود) نه این که در تلویزیون فرار به جلو کند و منتقدانش را متهم کند که می خواهند به اعتقادات مردم ضربه بزنند و این ها را در حالی گفت که خودش می دانست، شخصاً سند انتقال باغ را امضا کرده است و اگر آسیبی به اعتقادات مردم وارد می آید از رهگذر عملکرد سوء کسانی است که مدعی دین هستند ولی باغ بیت المال را به نام خود می زنند و بعد می گویند نمی دانستیم!

ما نیز همه مرتبطین این پرونده را به رعایت تقوی و اصول اخلاقی دعوت می کنیم و عرض می کنیم که عجالتاً یا شما گرفتار جنگ ترکیبی آن جاعل نامحترم شده اید که چنان دورتان زده که هنوز نمی دانید چگونه رفع و رجوعش کنید یا خودتان دارید با افکار عمومی از این ترکیب بازی ها می کنید! ولی در جریان باشید که مردم ایران، باهوش هستند و خوب و دقیق، سره را از ناسره تشخیص می دهند.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
12.9K views07:11
باز کردن / نظر دهید
2024-03-18 09:50:37 افشاگری یک پرونده مالی جدید از خانواده کاظم صدیقی

یاشار سلطانی

در پی انتشار گزارش «زمین‌خواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» اسناد جدیدی از خانواده امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر به دستم رسیده که نشان می‌دهد فعالیت‌های مرتبط با حوزه‌ی علمیه امام خمینی در ازگل به ریاست آقای صدیقی با حساب‌های شخصی ایشان و پسرشان ارتباط مستقیمی دارد.

در گزارش «زمین‌خواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» با اسناد و مدارکی نشان دادم که ۴۲۰۰ متر از زمین‌های حوزه‌ی علمیه امام خمینی در ازگل به ارزش تقریبی ۱۰۰۰ میلیارد تومان به مالکیت شرکتی تازه تاسیس در آمده که توسط کاظم صدیقی، دو پسر و عروسش تاسیس شده است. صدیقی امروز ضمن تایید این مطلب ادعا کرده که از نحوه ثبت شرکت خصوصی و انتقال این زمین اظهار بی اطلاعی کرد.

اکنون اسناد تازه نشان می‌دهد که درآمدهای حاصل از یکی از دارایی‌های ارزشمند حوزه‌ علمیه امام خمینی تهران به جای واریز به حساب این حوزه علمیه یا مرکز خدمات حوزه علمیه؛ به حساب موسسه‌ای واریز می‌شود که همه کاره‌ی آن «کاظم صدیقی» و پسرش «محمد مهدی صدیقی» است.

سوژه‌ی این گزارش وضعیت مالکیت درآمدهای «هتل جهان» در مشهد است. هتلی است که سال ۱۳۹۳ از سوی خیرین به حوزه علمیه امام خمینی تهران در ازگل به مدیریت کاظم صدیقی واگذار شد تا از درآمدهای آن برای حوزه‌ی علمیه و هزینه‌های آموزشی و دینی این حوزه استفاده شود. اما بر اساس اسنادی که در اختیارم قرار گرفته درآمد این حوزه در سال جاری به حساب موسسه‌ای به مدیریت کاظم صدیقی واریز می‌شود.

سه ماه پیش حوزه‌ی علمیه امام خمینی تهران طی قراردادی با بانک ملت، بهره‌برداری از هتل ۶۵ واحدی «جهان» را به مدت ۳ سال به این بانک واگذار شده و اجاره ماهیانه یک میلیارد تومانی برای این هتل سه ستاره واقع در خیابان امام رضا ۱۰ مشهد در نظر گرفته شده است.

از آنجایی که تمام صد در صد سهام این هتل به مدرسه علمیه امام خمینی تهران انتقال یافته است طبیعتا هر گونه قرارداد هم باید با این مدرسه منعقد شده و درآمدهای حاصل از این محل هم به حساب حوزه‌ی علمیه امام خمینی تهران واریز شود.

اما نکته‌ی عجیب در این میان واریز اجاره این هتل به حسابی غیر از حساب حوزه‌ی علمیه است.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.0K views06:50
باز کردن / نظر دهید
2024-03-16 10:44:16
عکس رضاشاه  با اولین گروه
محصلین اعزامی از ایران به اروپا

سخنرانی رضاشاه هنگام عزیمت
اولین سری از دانشجویان به فرنگ.
و توصیه ای هایی که به دانشجویان کرد:

به غرب بروید علم و صنعت آن ها
را بیاموزید متخصص شوید و به
کشور خود برگردید
و به کشورتان خدمت کنید.

درحالیکه چشمانش اشک آلود بود گفت :
همه منتظر بازگشت شمایند!
شاید آنوقت من نباشم،
اما وطن هست!

اما وقتی که برگشتند اکثرا یا توده ای
و کمونیست شده بودند یا وظیفه خود
در قبال خدمت به مملکت را به
فراموشی سپردند و یا مخالف سیاستهای
رضا شاه از آب درآمدند...!

در عکس مهدی بازرگان - یدالله سحابی
کریم سنجابی هم حضور دارند

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
@excellentmanagers

و اینجا در اینستاگرام
Paktinat.Hamed
13.7K views07:44
باز کردن / نظر دهید
2024-03-09 13:50:20
این مرد رهبر و رئیس جمهور یک و نیم میلیارد انسان در هند است ‌.

من از خار سر دیوار دانستم
که ناکس، کس نمی‌گردد از این بالا نشینی

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
@excellentmanagers

و اینجا در اینستاگرام
Paktinat.Hamed
12.8K viewsedited  10:50
باز کردن / نظر دهید
2024-03-01 06:53:37 ۴۰ سال تورم دو رقمی در ایران نه تنها اقتصاد را ورشکسته کرد، بلکه اخلاق و ایمان مردم را به یغما برد!

  محسن رنانی


مغولان عصر جاهلیت، ساختمان‌ها را تخریب کردند و تن‌ها را به خاک و خون کشیدند، اما به‌تدریج که حاکم شدند و امنیت برقرار شد، دست از خشونت برداشتند و متمدن شدند. نخست مسلمان شدند و سپس زبان فارسی آموختند، آن‌گاه به ترویج فرهنگ و معماری و اقتصاد پرداختند، نخستین پول کاغذی را در ایران منتشر کردند و حتی خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. در این آمدورفتِ مغولان، دین و اخلاق مردم دست نخورده ماند و حتی مایه‌ی انسجام و تقویت همبستگی جامعه‌ی ایران شد.

مغولانِ مدرن اما کار دیگری می‌کنند؛ آنان ساختمان تخریب نمی‌کنند، حتی ساختمان و صنعت هم می‌سازند؛ اما آرام‌آرام، با ابزاری نَرم به نام تورم، نه تنها فقرا را که توان دفاع از خود ندارند، به فلاکت می‌کشانند، بلکه ارزش‌های انسانی و اخلاقی کل جامعه را نابود می کنند. آن‌گاه جامعه‌ای که اخلاق و ارزش‌های انسانی و ایمانی نداشته باشد و بخش بزرگی از آن هم فقیر و به حاشیه رانده شده باشد، در چرخه‌ای از تخریب نسل‌ها خودبه‌خود نابود خواهد شد...

تصورش را بکنید که هر روز که از خانه بیرون می‌آییم، ببینیم دیشب مغازه‌داران سنگ‌های ترازوهای خود را کمی تراشیده‌اند و سنگ‌ها سبک‌تر شده اند، این رفتار چه بلایی بر سر اخلاق و اقتصاد خواهد آورد؟ از زمان خلقت حضرت آدم تاکنون،‌ تنها دو کشور، یکی شیلی و دیگری جمهوری اسلامی، رکورددار طولانی ترین دوره‌ی (بیش از ۴۰ سال) تورم دورقمی تاریخ هستند. پینوشه را نهضت‌های مردمی به زیر نکشید، تورم‌های سنگین هر ساله و اقتصاد ورشکسته شیلی مجبورش کرد که تسلیم شود. در ایران اما چهار دهه تورم دو رقمی، فقط حکومت و اقتصاد را به ورطه‌ی ورشکستگی نینداخته است، بلکه تورم بالا و مستمر، به‌عنوان مهم‌ترین دستاورد ملموس حکومت دینی، اخلاق و ایمان مردم را نیز به یغما برده است

سیاست‌های کلی برنامه‌ی هفتم توسعه کشور اخیرا ابلاغ شد. در این سیاست‌ها، هدف‌گذاری شده که طی ۵ سال نرخ تورم، تک رقمی و رشد اقتصادی به ۸ % برسد. از این پس جمهوری اسلامی با ساختار موجود هرگز نخواهد توانست به این هدف دست یابد. جمهوری اسلامی در بیست سال اخیر، روز‌به‌روز و به طور منظم «درجه انعطاف‌پذیری» و «درجه کنترل‌پذیری» سیستمی‌اش کاهش پیدا کرده است. این دو شاخص در هر سیستمی در بلندمدت و به طور مستمر کاهش پیدا کند، نشانه‌ی آن است که آن سیستم پیر شده و انرژی حیات‌بخش آن روز‌به‌روز با سرعت بیشتری کاهش خواهد یافت

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد در بیست سال اخیر ساختار سیاسی موجود، روز‌به‌روز کنترل‌پذیری وانعطاف‌پذیری‌اش کاهش یافته است. آخرین‌اش همین برخورد با زلف زنان بود. ببینید سیستمی که غرق در بحران است، با چه سطح عقلانیتی یک‌باره تصمیم‌ می‌گیرد زلف زنان را با مشت آهنین مدیریت کند و این موضوع اصلا چه اولویتی دارد؟ این تازه‌ترین نمونه‌ی کاهش انعطاف‌پذیری سیستم است. اما در عین حال در همین مسئله‌ی ساده، می‌بینیم سطح کنترل‌پذیری آن هم چقدر پایین‌تر آمده است. یعنی با آن اُشتلُم‌های سنگین و بگیر‌ و ببندهای خشن شروع کردند ولی به دوهفته نکشید که متوجه شدند که نمی‌شود و نمی‌توانند مسئله را مدیریت کنند، بعد زمزمه کردند که برباد دادن زلف زنان «تخلف» است نه «جرم».  

بدون تحولات ساختاری در نظام سیاسی و بدون بازسازی اعتبار جهانی از یک سو و اعتماد داخلی از سوی دیگر، امکان رکورد زدن در هیچ زمینه‌ای برای حکومت وجود ندارد. اگر هم در برخی زمینه‌های نظامی رکورد زده‌ایم، به خاطر تزریق بی‌حساب بودجه‌های محرمانه بوده است. همان بودجه‌هایی که حاصل فروش نفت بوده است و باید برای بهبود نظام آموزش و سلامت و تامین‌اجتماعی و ... به کار گرفته می‌شد. هزینه‌‌ی آن رکورد زدن‌ها، همین‌ بحران‌هایی است که امروز در حوزه های مختلف اقتصادی و اجتماعی گریبان ما را گرفته است.

پیرمردی را در نظر بگیرید که از آغاز جوانی‌اش همیشه ادعا کرده است که می‌خواهد قله‌ی دماوند را فتح کند، در این مدت نیز ده‌ها بار تلاش کرده است اما فقط چند بار قله‌های کوچک پایین کوه را فتح کرده است. حالا اگر دوباره اعلام کند که در سال‌های آینده می‌خواهد قله‌ی دماوند را فتح کند، چه کسی باور می‌کند؟ چه چیزی در ساختار بدنی این پیرمرد عوض شده است؟ آیا جوان‌تر شده است؟ آیا مفاصلش قوی‌تر شده است؟ آیا عضلاتش ورزیده‌تر شده است؟ آیا کوه،‌ هموارتر یا کوتاه‌تر شده است؟ هیچ. تازه در سال‌های آینده، او پیرتر و ناتوان‌تر هم خواهد شد. پیش‌بینی امکان‌ناپذیری تحقق آرزوی این پیرمرد، قدرت تحلیلی سطح بالایی نیاز ندارد، عقل سلیم، کافی است

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.7K viewsedited  03:53
باز کردن / نظر دهید
2024-02-24 14:15:53 روز مهندس و مهندسین آینده؟!

محمدرضا اسلامی

روز مهندس است و تجسم اینکه فرزندم مهندس شود برایم مثل یک کابوس است. فکر اینکه محل امرار معاشش از مهندسی باشد برایم یک علامت سوال بزرگ است. ولی همزمان، تجسم اینکه مهندس «نشود» هم غیرممکن است!

بخش اصلی ایام عمر در مهندسی گذشته و دوست دارم در این روزِ ‌مهندس برای فرزندم آرزو کنم:

آرزو می کنم که فرزندم مهندس شود چرا که زیباییِ یک مفهوم درخشنده را می بیند: اینکه چطور ریاضیات و فیزیک به حل مشکلات جوامع بشری کمک می کنند. دوست دارم ذهن او در برابر این جلوه ی شگفت از تمدن و دانش انسانی قرار گیرد. اینکه چطور «انسان» توانست بُرشهای مجزا از ریاضی و فیزیک را سرهم کند و علوم مهندسی را به عنوان «کاربردِ ریاضیات ‌و فیزیک» به خدمتِ «جوامع انسانی» بنشاند.

ولی همزمان برای برخورداری از یک زیستِ با اقتصاد سالم برای نسل بعدی مهندسین دغدغه/سوال دارم.

امروز که اینها را می نویسم در دپارتمان عمران دانشگاه Cal Poly حدود هزار و دویست دانشجو در حال آموختن درسهای مهندسی عمران می باشند. همین تعداد و کمی بیشتر در دانشگاه برکلی. همین تعداد کمی کمتر در دانشگاه استنفورد. همین تعداد در دانشگاه جنوب کالیفرنیا. و همین طور در دانشگاه سن دیِگو و… و لذا فقط در یک ایالت کالیفرنیا امروز چندین هزار دانشجوی تازه نفس در حال تربیت و آماده ورود به بازار مهندسی عمران هستند. سوال مشخص اینجاست که اساسا آیا «بازار کار» ظرفیت این تعداد مهندس که دانشگاهها پرورش می دهند را دارد؟
و آیا کشاندن فرزندانمان به سمت «وادی مهندسی» امر صحیحی هست؟
آیا اساسا امرار معاش در حوزه مهندسی را برای نسل آینده باید بازنگری کنیم؟

همیشه ضروری است که به آمارها و ارقام رجوع و توجه کنیم:

-در کشور آمریکا حدود ۸۰۰هزار مهندس عمران دارای مهر نظام مهندسی هستند (+). در اصطلاح مهر PE.
- جمعیت آمریکا حدود ۳۳۴ میلیون نفر است.
- ابعاد بازار مسکن و ساخت و ساز در آمریکا حدود ۲۰۰۰ (دوهزار) میلیارد دلار است (حدود ده درصد اقتصاد کشور). لینک آمار رسمی+.


همین سه آمار شاخص را در مورد کشور ایران نگاه کنیم:

- در ایران حدود ۶۵۰هزار مهندس عمران عضو سازمان نظام مهندسی هستند.(!)
- جمعیت ایران حدودا ۸۰ میلیون نفر (یعنی کمتر از یک چهارم آمریکا) است.
- ابعاد بازار مسکن و ساخت و ساز در کشور ایران حدود ۲۲ میلیار دلار است.

یعنی در آمریکا برای ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰هزار واحد مسکونی در طول یک سال (طبق آمار رسمی پروانه پایان کار+) حدود ۸۰۰ هزار مهندس عمران مشغول به کار هستند که اینها در یک بازار حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلاری کار می کنند. در حالی که در ایران با فرض ساخت سالیانه ۶۰۰ هزار واحد مسکونی (که البته این رقم برای یکسال خوشبینانه است) حدود ۶۵۰ هزار مهندس عضو سازمان نظام مهندسی هستند که اینها در یک بازارِ حدودا ۲۲ میلیارد دلاری کار می کنند.
600,000*100m^2*20,000,000T/55,000$ = 21.8 B$
(یا ۱۲۰۰ همت تقسیم بر قیمت دلار)

اعداد سخن می گویند!

مشابه همین بحث را می توان در سایر حوزه های مهندسی هم داشت (مهندسی مکانیک، کامپیوتر و …).

با این اوصاف آیا هدایت فرزندانمان به سمت عرصه مهندسی صحیح است؟
آیا امروزه شغل مهندسی (با توجه به این خط تولید تربیت مهندس در دانشگاهها) ظرفیتِ درآمدزایی و ساختن یک زندگی با اقتصاد سالم را دارد؟

اینها سوالات جدی ای است که در روز مهندس باید درباره آنها سخن بگوییم نه اینکه با پیامهای کلیشه ای روز مهندس را تبریک گفت.

دوست دارم که فرزندانم مهندس شوند تا ذهن آنها در برابر این تجلی زیبایی قرار گیرد. اینکه Von Mises و Tresca چطور به بیان مکانیزم خرابی مواد و مصالح تحت نیروها پرداختند و این چگونه باعث شد تا فضل الرحمن خان تئوریهای احداث برجهای صدوپنجاه طبقه را در برابر زلزله صورتبندی کند… دوست دارم فرزندانم این زیبائیها را بچشند. اما به رغم این زیباییها برای زندگی اقتصادی مهندسین نسل آینده سوالات جدی در ذهن دارم.
همچنین علاوه بر این دغدغه، امیدوارم که اگر روزی مهندس شوند، ذهن آنها «فقط» درگیرِ وادی مهندسی نباشد. ذهنِ مهندسیِ آنها همچون علی اکبر معین فر شود:
سیاست را بفهمد، دغدغه امر اجتماعی داشته باشد، قدرت دوست ساختن (Make friend) و دوست نگه داشتن (Keep friend) داشته باشد، شیفته هنر/ادبیات باشد و تا آخرین روزهای پیری و واپسین ساعات عمر، در  یک زیستِ اجتماعیِ پویا حضور داشته باشد.

روز مهندس مبارک.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.3K viewsedited  11:15
باز کردن / نظر دهید
2024-02-23 06:20:13 *خانم لمبتون کیست؟*

او در سال ۱۳۳۲  تز خود را به دولت بریتانیا چنین تقدیم کرد:
"نه شاه و نه مصدق، بلکه حکومت اسلامی شیعی".

(مختصر آشنایی با خانم آن لمبتون جاسوسه- ایران شناس بریتانیایی)

خانم لمبتون برجسته ترین جاسوس بریتانیایی که از سال 1953 تا 1971 میلادی به مدت 26 سال کرسی زبان فارسی دانشکده مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن را در اختیار داشت، دکترای خود را در رشته زبان فارسی و تاریخ ایران گرفت و در اواسط دهه 1930 میلادی برای تکمیل مطالعاتش برای اولین بار به ایران سفر کرد.

خانم لمبتون در جریان جنگ جهانی دوم و استعفای رضاشاه پهلوی از سلطنت، وابسته مطبوعاتی سفارت بریتانیا در تهران بود و در جریان ملی شدن نفت که به سقوط دولت محمد مصدق انجامید بارها طرف مشورت وزارت خارجه بریتانیا قرار گرفت.

او چندین کتاب در باره زبان فارسی و اوضاع تاریخی و اجتماعی ایران نوشت و انتقادهای صریح او از کمبود های انقلاب سفید در دو کتاب "زمین دار و رعیت" و "اصلاحات ارضی در ایران"  باعث سردی روابطش با محمدرضا شاه شد.

مخالفت ایشان با اصلاحات ارضی یا انقلاب سفید نه از بهر نقد مثبت و سازنده این حرکت بزرگ اجتماعی در تاریخ معاصر ایران باشد، بلکه ایشان کلا" با مدرنیته و گام نهادن ایران به جهان نوین و پیشرفت اجتماعی ایران و ایرانیان مخالف و دیدی منفی داشت.

البته طبق منافع کشور متبوعش، به درستی بر این باور بود که مدرن شدن ساختار اجتماعی و صنعتی و فرهنگی و در نهایت سیاسی ایران باعث می شود کنترل سیاسی بر روی این کشور مهم خاورمیانه ای توسط کشورهای صنعتی و محتاج به منابع انرژی منطقه غیر ممکن یا به حداقل امکان برسد و  طبعاً این به سود منافع کشورهای بزرگ و صنعتی نبود، از این جهت ایشان همیشه به تئوری هایی مثل "ولایت فقیه" برای آنچه "مردم شیعه ایران" می نامید تمرکز خاص داشت و ریشه کینه اش به شخصی مثل محمدرضاشاه و یا محمد مصدق همین بود که اینان خواستار گذار ایران به عصر نوین خود بودند، از این جهت خانم لمبتون کسی بودکه در بحبوحه نزاع سال 32 تز خود را چنین به دولت بریتانیا تقدیم کرد:

"نه شاه و نه مصدق ، بلکه حکومت اسلامی شیعی".

به عبارتی ایشان بازگشت به عقب را برای مردم ایران تجویز می کرد تحت عنوان کلی بازگشت به فرهنگها و سنتها.

البته اسلام و شیعه از نظر ایشان در صدر شاخص های فرهنگی مردم ایران به شمار می آمد و تقویت این مورد را لازم میدانست!

میس لمبتون یکی از کارشناسان مسائل ایران، اسلام، جهان عرب و از جاسوسان برجسته بریتانیایی که به اغراق می توان گفت که او ایرانی را از خود ایرانیان بهتر می شناخت، براین باور بود که انگیزه های اصلی زنده ماندن فرهنگ و هویت ایرانی سه چیز است :

" زبان فارسی، پایبندهای اخلاقی ، میهن پرستی ایرانی اسلامی"
و ایران بدون این سه ویژگی، توانایی ادامه حیات را نخواهد داشت. ایشان بین ناسیونالیسم اسلامی و ایرانی تفاوت قائل می شد و باور داشت که چون نمی توان ایران را (عربیزه )کرد پس باید حکومت اسلامی متناسب با تفکر خاص این جامعه را تجویز کرد که حکومت شیعی جزو  تز  پیشنهادی ایشان بود.

میس لمبتون که از دوستان برنارد لوئیس بود، در سال 1342 دکترین
" ولایت فقیه" را برای نخستین بار مطرح و برقراری یک "حکومت اسلامی" در ایران را پیش بینی کرده بود.

او در مقاله مشترکی با لوئیس تحت عنوان «ولی فقیه» دوازده امامی در یک حکومت اسلامی، که هم زمان با تبعید خمینی به عراق در سال 1342 در پژوهشهای اسلام شناسی انتشاریافت می نویسد:

"تمایل به استقرار حکومت خدا در زمین، که اگر با پافشاری نتیجه دهد بی گمان سرانجامش یک سکوت سیاسی تا «ظهور مهدی» یا «انقلاب خشونت بار» خواهد بود!"

​تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ....

جالبه که این خانم هم در سرنگونی رضاشاه نقش داشته و هم در سرنگونی مصدق.

این زن دوست صمیمی و همکار برنارد لوئیس هست که امسال مرد. برنارد لوئیس ارایه دهنده نظریه تجزیه ایران به ۵ کشور هست.

بازدن روی لینک و ترجمه متن بیشتر با((لمبتون)) آشنا شوید
https://en.wikipedia.org/wiki/Ann_Lambton


خانم لمبتون تاريخ شناس انگليسي و متخصص Islamic political theory and Persian social organisation

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o
13.9K views03:20
باز کردن / نظر دهید
2024-02-13 13:08:13 آقای رئیسی، می‌آیید‌ بریم دوسیخ جگر بخوریم؟

آقای رئیس‌جمهور، سلام

داشتم خاطرات ۲۴ بهمن مرحوم آقای هاشمی‌رفسنجانی را می‌خواندم که‌ رسیدم به سال ۶۴. نوشته آن روز اهواز بوده و برای رفع خستگی با لباس شخصی با چند نفر رفته مغازه جگرکی و چند سیخ جگر خورده‌اند.‌کاش آن مرحوم حال‌وهوای آن روز عصر و حس‌وحال مغازه جگرکی را هم می‌نوشت‌؛ چون مهم است.

این خاطره را که دیدم به کله‌ام‌ زد به شما پیشنهاد کنم یک روز عصر یا ترجیحاً شب با هم به یک جگرکی برویم. مکانش هم فرق نمی‌کند.‌ چه دوراهی قپان، چه چهارراه سیروس، چه شاه عبدالعظیم، چه محله خودتان سعادت‌آباد،‌ چه دربند، چه دولاب... انتخاب با شما.

در مغازه جگرکی از غدایی که نوش ‌جان‌ می‌کنید‌ لذت ببرید، اما سکوت کنید و به حرف‌های مردم و مشتری‌ها گوش کنید. آن‌ها‌ نیاز ندارند سؤالی بشنوند تا درباره اوضاع و احوال مملکت حرف بزنند. حتی رنگ جگر یا پایه لق صندلی‌ای‌ که روی آن نشسته‌اند‌ انگیزه‌مندشان می‌کند‌ حرف بزنند. آنقدر متنوع صحبت می‌کنند‌ که ذره‌ای‌ حوصله‌تان‌ سر نمی‌رود.‌ جگرکی‌ها‌ پاتوق همه‌جور‌ آدمی هم هستند؛ از حزب‌اللهی‌ بگیر تا کم‌حجاب‌ و بی‌حجاب،‌ از تحصیل‌کرده تا عامی، از خوشحال تا افسرده، از شوخ‌و‌شنگ تا دمغ...

آن‌جا اجازه بدهید وارد بحث‌های بامزه آنان بشوم و یک‌سری آمار و اعداد نقل کنم؛ مثلاً بگویم رشد اقتصادی مملکت شده ۸ درصد؛ یا تورم از 2 سال پیش تا الآن نصف شده؛ یا رشد نقدینگی آنقدر کم شده که با کله خورده زمین؛ یا از وقتی که عضو بریکس و شانگهای شده‌ایم‌ شست پای تحریم را کرده‌ایم‌ توی چشمش؛ یا اقتصادمان شده رتبه نوزدهم دنیا.

همین‌طور که من این حرف‌ها را می‌زنم‌ شما به قیافه آدم‌ها نگاه کنید. خواهید دید چند نفری اصلاً محل نمی‌گذارند.‌ یکی‌دو نفر هول‌هولکی‌ لقمه‌های‌ بزرگ‌تری می‌گیرند‌ تا زودتر مغازه را ترک کنند و حرفهایم آزارشان ندهد. یکی‌دو نفر انگشت سبابه‌شان‌ را به سمت قسمت فوقانی کله‌شان‌ می‌آورند‌ و به فرد همراه‌شان‌ حالی می‌کنند‌ که طرف قاطی دارد.شاید واکنش‌های‌ دیگری هم باشد که خودتان خواهید دید.

آنچه قطعاً در آن‌جا دست‌گیرتان‌ می‌شود‌ این است که جنس آدم‌های مغازه با آن‌هایی‌ که در سفرهای استانی جمع می‌شوند‌ فرق دارد. برای حرف‌های من سوت نمی‌کشند،‌ کف نمی‌زنند،‌ به ساعت مچی‌شان‌ نگاه نمی‌کنند‌ که هرچه زودتر وقت بگذرد و بدوند سمت اتوبوس‌هایی که از راه دور و نزدیک آمده‌اند.‌

در مغازه جگرکی شاید فرصتش پیدا شود که به شما بگویم خیلی از بادمجان دور قاب چین‌هایی که برایتان عدد و آمار می‌سازند‌ از جنس شما نیستند. آن‌ها‌ اگر این رقم‌های‌ بی‌حساب‌ و کتاب را به شما ندهند که باید جل‌وپلاس‌شان‌ را جمع کنند و بروند خانه‌شان.‌ آن‌ها‌ از همین حالا رختخواب‌شان را برای ۴ سال دولت بعدی‌تان‌ هم پهن کرده‌اند.‌

شاید در مغازه جگرکی این فرصت پیش بیاید که به شما بگویم دولت‌تان‌ در تراز مردم ایران و نظام جمهوری اسلامی نیست. برخی آدم‌های دولت‌تان‌ خیلی کوتاه‌قد هستند. شاید بتوان نام برد از مدیری که هم سمتش و هم خودش آنقدر کوچولوست که در اوایل پست گرفتن در دولت شما دغدغه‌اش‌ این بود که چرا اتاقش سرویس بهداشتی اختصاصی برای او ندارد!

خب. بعد از نوش جان کردن جگر، دعوت‌تان می‌کنم‌ به یک استکان چای قندپهلو. آخ، گفتم چای یاد چای دبش افتادم. دیدید جوری برای‌تان‌ شعبده‌بازی کردند که فساد مسلم چند میلیارد دلاری جلوی چشم شما کوچک شد و حتی کاری کردند که واژه «فسادنمایی» را اختراع کنید؟ حتی با قوه قضائیه درگیر شدید؟ واقعاً برای چی آبرویتان‌ را گذاشتید؟ خودتان را برای کی خرج کردید؟

بعد از صرف چای برویم جلوی دخل صاحب جگرکی و از حال و احوال کاسبی و مالیات ۱۴۰۳ و قیمت جگر خام و بهای گوسفند زنده و مقایسه این قیمت با دو سال و نیم پیش هم گپی بزنیم و بیاییم بیرون.

آقای رئیسی! جگر خیلی خاصیت دارد اما مغازه جگرکی رفتن خیلی بیشتر. خوبی‌اش این‌ است که چندتا حرف حساب هم می‌شنوید.‌

مرحوم هاشمی خاطره جگرکی رفتن را کامل ننوشت، شما کامل بنویسید. من مرده و شما زنده. تنها یادگار مفیدی که به‌جا خواهید گذاشت همین خاطره خواهد بود.

با مدیران نامدار ایران همراه شوید
telegram.me/excellentmanagers
و اینجا در اینستاگرام
https://instagram.com/paktinat.hamed?igshid=z97nhxyu259o۱۲
15.9K views10:08
باز کردن / نظر دهید