Get Mystery Box with random crypto!

**ولودیمیر در مقابل ولادیمیر؛ داستان فروپاشی یک افسانه** ایواز | Eyvaz Taha | ایواز طاها | eyvaz.org

**ولودیمیر در مقابل ولادیمیر؛
داستان فروپاشی یک افسانه**
ایواز طاها

۱- جنگ در اوکراین غیرمنتظره بود، چون با هیچ منطقی نمی‌شد وقوع آن را قطعی دانست. چرا که همه‌ی ما به سادگی از پیامدهای آن آگاه بودیم و توقع داشتیم پوتین نیز آگاه باشد، اما آگاه نبود. شاید به همین سبب بود که دولت ولادیمیر زلنسکی روزهای پیش از جنگ ظاهرن حمله‌ی روسیه را چندان جدی نگرفت و حتا از امریکا نیز به دلیل تأکید مکررش بر خطر حمله انتقاد کرد. چپ استالینیست نیز که اکنون به نحو رقت‌انگیزی پیرو پوتینیسم است از تصمیم جنون‌آمیز رهبر روسیه غافلگیر شد. زمانی که پوتین پیش‌بینی‌های منابع غربی مبنی بر حمله را به دروغ انکار کرد، همین طیف چپ کلی هیاهو راه انداخت که غرب به پوتین نازنین ما تهمت می‌زند.

۲- اتحادیه‌ی کوچکی مرکب از راست‌گرایان افراطیِ اروپا، برخی بازماندگان حزب توده و بخشی از محافظه‌کاران مذهبیِ داخل یکصدا از لقب "دلقک" برای ولودمیر زلنسکی استفاده می‌کنند. چرا؟ چون زلنسکی یک هنرپیشه بوده است. برخی از این منتقدان به رغم آنکه نوازنده، کارمند مالیات، کارگر کارخانه‌ی ماشین‌سازی در یک کشور اروپایی، آخوند، دلال دلار، شاعر و نوحه‌خوان هستند، انتقاد سیاسی می‌کنند و حقشان است. اما در عین حال آشفته‌اند از اینکه یک هنرمند در مسند ریاست و کانون مقاومت قرار گرفته و کار سیاسی می‌کند. چطور است که یک راننده‌ی اتوبوس می‌تواند در ونزوئلا رئیس جمهوری شود و محبوب قلوب اینان، اما یک هنرپیشه نمی‌تواند رئیس جمهوری شود؟ چرا یک آخوند که بخشی از معلومات تخصصی‌اش طهارت است می‌تواند رئیس جمهوری شود اما یک هنرپیشه نه؟ چگونه یک باطریساز توده‌ای می‌تواند با پریدن به وسط میدانِ سیاست بوسه بر پوتینِ پوتین بزند اما یک هنرمند اوکراینی حق ندارد در مقام رهبر کشورش مقابل حمله‌ی خارجی بایستد؟ بگذریم از اینکه این نگاه جاهلانه علاوه بر آنکه حقِ انتخابِ آحادِ مردم را نقض می‌کند، از رسوبات یک دیدگاه ارتجاعی سنتی است که منتصبان هنر را دلقک می‌نامید.

سیاست در انحصار کسی نیست. شغل انسان بماهو انسان سیاست است. همان چیزی که یونان باستان قبول داشت: انسان حیوان سیاسی است.

۳- ولادیمیر پوتین گمان می‌کرد در چهل و هشت ساعت اوکراین را اشغال می‌کند، اما بیش از چهل و هشت روز است که به نتیجه نرسیده و با خفت از نزدیکی کیف عقب‌ رانده شده است. کلید این ناکامی بزرگ را باید در وجود ولودمیر زلنسکی جست. زلنسکی گام‌به‌گام غرب را برای فشار بر پوتین بسیج کرد. آغاز این امر به سخنان وی در روز اول جنگ بر‌می‌گردد. زلنسکی برخلاف تصور غرب سخن از مقاومت گفت آنهم با قاطعیت، آرامش و اطمینان. وی با رد پیشنهاد امریکایی‌ها برای خروج از کشور، تأکید کرد که خود و خانواده‌اش در اوکراین می‌مانند. بدین ترتیب سومین دست‌اندازی پوتین (پس از کریمه و دونباس) به خاک اوکراین به باتلاقی برای ارتش فرسوده‌ی روسیه بدل شد.

زلنسکی با گذشت هر روز همچنانکه پیرتر می‌شد سیمای رهبر شجاع و با درایت را به نمایش گذاشت. برخلاف تصور آگاهان نظامی، وی با شجاعت‌اش موجب شکل‌گیری مقاومت شد و رویاهای پوتین برای تسلیم بی‌چون‌‌وچرای کشورهای کوچکِ همسایه برباد فنا رفت. زلنسکی با دیدارها، پیام‌ها و سخنرانی‌های دقیق‌اش پوتین را به فردی منزوی و درمانده تبدیل کرد. اروپای مردد را به تحریم‌های وسیع و پرهزینه تشویق کرد، با رسانه‌های گروهی آگاهانه به تعامل پرداخت و از سازمان ملل چندین قطعنامه با اکثریت بالا گرفت. (تفکر اروپامحوری جوامع غربی نیز به کمک‌اش آمد، همان تفکری که سوریه و افغانستان را بیگانه و اوکراین را خودی می‌انگارد.)

البته درایت وی بیشتر در جبهه‌ی جنگ عیان شد. به سرعت گروه‌های مقاومت را سازماندهی کرد؛ حتا دورترین شهرهای اوکراین را نیز که گمان می‌رفت در ساعات آغازین جنگ بلعیده شوند، بدون تدبیر رها نکرد. این مقاومت ساده نبود، شاخ‌به‌شاخ شدن با دومین ارتش جهان بود. در جریان همین مقاومت چیز مهمی آشکار شد: معلوم شد پوتین یک ارتش خشن و بی‌تدبیری در اختیار دارد که تنها بر ریختن آتش انبوه و بی‌هدف متکی است، کاری که در گروزنی و حلب هم کرده بود. معلوم شد تنها تاکتیکی که این ارتش فرسوده بلد است ویران‌کردن شهرها برسر مردم بدون تمایزگذاری بین نظامیان و غیرنظامیان است. پیشتر گمان می‌رفت که ارتش روسیه چالش‌ناپذیر و غیرقابل مهار است، اما مقاومت نامنتَظر اوکراین موجب فروپاشی افسانه‌ی شکست‌ناپذیری این ارتش شد.

۴- اعضای همان اتحادیه‌ی کوچک مدام می‌پرسند چرا زلنسکی به خاطر کشورش تسلیم نشد؟ وی به رغم آگاهی از اینکه مقابله با دومین ارتش جهان به ویرانی کشورش خواهد انجامید، چرا پرچم مقاومت برافراشت؟ این نکته مبتنی بر کلبی‌مسلکی شرم‌آوری است که برای اولین بار در مورد اشغال یک کشور خارجی ابراز می‌شود.