Get Mystery Box with random crypto!

ғᴀʀғᴀʀɪᴍᴏ (:

لوگوی کانال تلگرام farfrim — ғᴀʀғᴀʀɪᴍᴏ (: Ғ
لوگوی کانال تلگرام farfrim — ғᴀʀғᴀʀɪᴍᴏ (:
آدرس کانال: @farfrim
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 404
توضیحات از کانال

وَ‌بِہ‌نآم‌تُ‌کہ‌همچیز‌ٓ‌ از‌خُدت‌شروع‌شد..!
1400/4/29
00:09 بعد بگا رفتن تک تک آرزوهام فقط( تو )شدی تنهـا آرِزوم••͜♡!. 
ک بعد رفتنت یاد گرفتم..
دیگ نکنم آرزو...!
https://t.me/BChatBot?start=sc-469688-eYnGteq

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 88

2021-11-25 12:10:12 با دیدن تخت خوشگل و عجیبش چشمام برق زد و گوشۀ تخت نشستم. اصلا نمی تونستم زیباییه خونشو توصیف کنم. انگار توی خونه رویاهای من بود! تختش بنفش رنگ بود و از بالاش تور آویزون بود. روتختیش انقدر نرم بود دلم می خواست روش فقط غلت بزنم. با صدای در اتاق به خودم اومدم…
175 views09:10
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 23:24:05 ناراحت کنندست که فکر کنم تنها مکالمات واقعی در مورد احساساتم با خودم داره انجام میشه، چون دیگه شخصی وجود نداره که به اندازه کافی بهم توجه کنه.
41 views20:24
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 20:14:07 _جانم؟ لبخندی زدم و گفتم:«سلام صبحت بخیر!» امیر پرانرژی گفت:«سلام صبح تو هم بخیر. امروز می آی دانشگاه؟» +آره میام. زنگ زدم بگم از مانی خبری داری؟ _عزیزه من ما دیشب ساعت 12 شب درباره ی این موضوع حرف زدیم الان ساعت 6 صبحه انتظار داری نخوابم و دنبال مانی…
98 views17:14
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 13:37:57   همین که قطار بهش رسید، از همونجایی که بودم پریدم به سمتش. چشمامو بستم و محکم از پشت بغلش کردم و با تمام توان کشیدمش عقب. به خاطر ترس زیادش شروع کرد به جیغ زدن. همینطور که تو بغلم بود محکم به خودم فشارش دادم تا ترسش بریزه. پشت سر هم جیغ میزد و اشک می ریخت.…
134 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 13:13:44 رمان اولمون
https://t.me/farfrim/99
کسای ک نخوندن بخونن
126 views10:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 23:21:39 #ارسالی
190 views20:21
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 19:31:02 و با تمام توانش کوبید توی کمرم! احساس کردم پاهام دیگه حس ندارن و فلج شدم! احساس قطع نخایی می کردم! یکم که حالم جا اومد سامیه گفت:«چقدر کولی بازی درمیاری تو! خوبه شیرینی پرید تو گلوتا!» +ببخشید که یه انگل زد پس کلم و داشتم خفه می شدم! خندید و چیزی نگفت.…
225 views16:31
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 14:12:25 نفس عمیقی کشیدم و گفتم:«امیر مشکل من الان خراب کردن زندگیشه؟ مشکل من خودمم. من حتی اگه خودمو خوب کنم باز عذاب وجدان دارم.» امیر برای اینکه آرومم کنه گفت:«قربونت برم من. هیچ کس قرار نیست بفهمه که انقدر نگرانی. فقط من و تو و مانی این قضیه رو می دونیم. من که…
225 views11:12
باز کردن / نظر دهید
2021-11-22 11:58:15 باور کن لازم نیست دنبال عشق بگردی؛ عشق واقعی در زمان مناسب تو رو پیدا میکنه، تو عاشق خودت باش و روی خودت کار کن تا پیشرفت کنی؛ اونوقت میبینی یه روز یه نفر یهویی میاد تو زندگیت که تو واقعا با وجودش احساس خوشبختی داری طوری که اصلا فکرشو نمیکنی..
212 views08:58
باز کردن / نظر دهید