Get Mystery Box with random crypto!

#جنتلمن #624 کلم پلوی شیرازی را با شعف می خوریم و همه لش می کن | "جنتلمن"

#جنتلمن
#624
کلم پلوی شیرازی را با شعف می خوریم و همه لش می کنیم تا ببینیم آیا حوصله ی شهربازیشان می کشد یا نه... خیلی اصرار کردم تا بالاخره نامی و آق بابا رضایت می دهند به شهر بازی هم برویم. بیچاره نیما که همیشه راضیست و کسی هم در جهت جلب رضایتش برنمی آید...
طبق خواسته و شناخت نیما تخت های سنتی اش را انتخاب کرده تا گرد دور هم بنشینیم. دکور کرم رنگ و کوسن های توی بغلی شان را دوست دارم. از چراغ های سه پایه ای که شکل لامپ دارن و جلوه ی بامزه ای به محیط دادند را می پسندم. موسیقی زنده اش هم که نور علی نور شده... خواننده آهنگی می خواند که جنوبیست و دلبرانه نواخته و خوانده می شود... از معنی اش سر جمع چیزی سر در می آورم ولی همین که به دلم می نشیند کافیست...
"اگه بیامو تو نباشی خو دلوم تنگ میشه
اگه کسی جاته ندونه همه جا جنگ میشه"
-یه رفیق بوشهری دارم که مرتب آهنگ های این مدلی رو برام می فرسته. میخوای برات ترجمه ش کنم؟!
داغی نفسش کنار گوشم، مور مورم می کند. برکه می گردم می بینم آق بابا را که اخم آلود با تلفنش حرف می زند و دست جلوی دهانش گرفته. نیما به کادر موسیقی خیره است و نامی... این لعنتی دلبر دهان به گوشم نزدیک کرده و مرا از خودی که بی خود است، بی خود تر می کند.
"لشکر غمم همه دنیارو میگیره
جنگی که هیشکی به جز مو توش نمیره
مث کشتی زیر دریا نه میمونم نه میمیرم"
سر تکان می دهم و زیر لب می گویم:
-اگه بلدی و الکی نمیگی آره...
می خندد و ردیف دندان هایش قلبم را زیر و رو می کند بماند که دلم در خط ریشش دفن می شود.
-میگه اگه بیام و نباشی، دلم تنگ میشه. اگه هم کسی ندونه کجایی، جنگ به پا میشه!
به چشم هایم خیره می شوم و پل می زنم به مردمک های تیره ی جذابش!
-یعنی پسره جنگ به پا می کنه؟
آب دهان قورت می دهد و می نگرد مردمک های روشنم را!
-مطمئنا همونو میگه...
"تو چه جنگی داری با مو که تو شهر خوم اسیرم
مث کشتی زیر دریا نه میمونم نه میمیرم
تو چه جنگی داری با مو که تو شهر خوم اسیرم"
زمزمه می کنم:
-خوشبحال دختره...
از روی شلوار نیشگونم می گیرد:
-حتی اگه جلوی یه دختری مثل خودت نامی باشه و بخواد سرش جنگ به پا کنه!؟
حالا من آب دهان قورت می دهم:
-تا وقتی جلوم نباشی و کنارم قدم برداری تو اون جنگ به پا کردن همسنگرتم!
خواننده می خواند، ضرب و تیمپو نواخته می شود، تا اندرونی ام می خواهد برقصد ولی ساکت و آرام ساحل چشمانش را انتخاب می کنم.
-من همیشه کنارم. دنبال آدرس دیگه ای نرو... همش به غلطه!
باورش می کنم چون دلم می خواهد در را بر روی تمام ناباوری هایی که به نامی ختم می شود ببندم. دلم می خواهد چشمه ها با ماهیت باور به او روان باشند و رود ها فقط به دریاچه ای برسد که درستی حرف های نامی در آن جریان دارد...
"مو یه روز قربونی تموم کارات میشم
لا به لای این همه کیش مو یه روز مات میشم
لشکر غمم همه دنیارو میگیره
#نویسنده_فاطمه_اشکو
لینک نقد: https://t.me/joinchat/FzfoQk1pqoQsePJJ