Get Mystery Box with random crypto!

#جنتلمن #630 من که حسش را با حس مادری ذاتی خودم ادغام می کنم، | "جنتلمن"

#جنتلمن
#630
من که حسش را با حس مادری ذاتی خودم ادغام می کنم، می دانم چه کشیده...
مهربان جواب می دهم:
-میدونم عزیزم. خیلی سخته. خدا براتون حفظش کنه. خیلی عروسکه ماشاا...
وروجک خانوم خودش را به پای مادرش می چسباند و می گوید:
-مامانِ دَشندَم...(قشنگم)
دلم می خواهد بچلانمش!
نامی هم با لفظی کوتاه جواب می دهد:
-خواهش میکنم. وظیفه ی انسانی بود...
کم کم با خانوم محترم و دختر دلبرش خداحافظی می کنیم و بالاخره به سمت پیست ماشینی که نامی کلی ذوقش را دارد می رویم...
***
سقف تنها اتاق خواب سوئیت برای من است. قاب عکس های طبیعت روی دیوار اتاق برای من است. تراس خنکش، پرده های سبز رنگش... همه و همه برای من است. منی که هیچ چیزی تا امروز برایم نبوده...
دو دستم را روی شکمم می گذارم و ناخودآگاه به چند ساعت پیش می روم. من و نامی هستیم، بی مزاحم، درون چرخ و فلکی که در بالاترین نقطه ی خود است و چرخ می خورد...
"
-چشماتو ببند.
میله های دورم را محکم می گیرم و چشم هایم را می بندم.
-نمیتونم داد نزنم...
گرمی دست هایش که روی پاهایم می چسبد را حس می کنم اما ذره ای از ترسم را نمی کاهد...
-داد بزن ولی نترس... من اینجام...
داد می زنم:
-از ارتفاع می ترسم.
صدایش از روبه رو می آید:
-مگه نگفتی بهم اعتماد داری؟
بلندتر داد می زنم:
کاش بهت اعتماد نمی کردم...
با تاب خوردن کابین سرباز، صدایم خفه می شود و آرام تر ولی هراسیده تر می گویم:
-کاش نیومده بودم...
به زانوهایم فشار آرامی می آورد و من همچنان با چشم های بسته غرغر می کنم:
-ولم کن نامی... تو نمیدونی من از ارتفاع می ترسم؟ نمیدونی این فوبیا با روی یه چهارپایه ی چند متری هم هنوز برطرف نشده؟
صورتم را آویزان می کنم:
-چرا آخه؟
صدای خنده های ریزش را می شنوم اینبار... کیف می کند از هراسیدن همیشه ی من! کاش این عادتش را ترک می کرد.
-نخند...
میله ها را سفت تر می چسبم و با کوبیدن پایم به زیرش، می نالم:
-می ترسم... آقا می ترسم... قرار نیست تو همه چی بشم غول بی شاخ و دم که! می ترسم...
لبم را می گزم و بلافاصله با هراسی شدیدتر می گویم:
-چرا میزنم زیر پام آخه! اینجوری بیشتر می لرزه کابینش... چرا اینجا شیشه نداره؟ چرا اینجا اتاقک نداره؟ بدم میاد ازت ارتفاعِ احمق...
خنده اش را ولومی بی سابقه می دهد:
-ال نور اگه ببینی چه عزیزی شدی، خودت خودتو چشم می کنی...
#نویسنده_فاطمه_اشکو
لینک نقد: https://t.me/joinchat/FzfoQk1pqoQsePJJ