Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت‌ها | فاطمه بهروزفخر

لوگوی کانال تلگرام fatemehbehruzfakhr — یادداشت‌ها | فاطمه بهروزفخر ی
لوگوی کانال تلگرام fatemehbehruzfakhr — یادداشت‌ها | فاطمه بهروزفخر
آدرس کانال: @fatemehbehruzfakhr
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.59K
توضیحات از کانال

یادداشت‌های خانم ف
.
• دلبستهٔ کلمه‌ها و کوه‌ها
• روایت‌نویس، کپی‌رایتر و محتواکار
• دانشجوی دکتری رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی
.
.
پیغام‌گیر
@Fatemeh_behruz_bot
.
.
.
.
.
https://zil.ink/fatemeh.behruzfakhr
.
.

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-08-26 00:55:23 شبِ مسکو را به‌قدری‌ که بفهممْ، این شهر، دوست‌‌داشتنی و باب میل آدمی چون من هست، قدم زده‌ام؛ چیزی‌ نزدیک به چهار ساعت. دوستداران این شهر باید ببخشند که قرار است بگویم استانبول چیز دیگری‌ست!

• مسکو | خیابان آربات
1.7K viewsفاطمه بهروزفخر, edited  21:55
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 22:59:21
بهروزفخر‌ را در کجا بیابیم؟
جلوی مساجد و کلیساها...‌

• مسکو | کلیسای جامع منجی
1.7K viewsفاطمه بهروزفخر, 19:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 17:35:16 خب برای گشت‌وگذار در یک کشور غریب که زبانش را بلد نیستی و ترس از گم‌شدن داری، چه چیزهایی لازم است؟!
خواندن آیت‌الکرسی، مقداری پول، سیم‌کارت و بلیط مترو.
تمام!

#سفر_نویسی
1.6K viewsفاطمه بهروزفخر, 14:35
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 22:42:16 کربلا برای من یک روایت است. یک روایت تمام‌وکمال و بی‌نقص که تمام عناصر آن با هنرمندی تمام چنین قصه‌ای را ساخته‌اند که از پسِ سال‌ها، نه‌تنها کلمه‌های آن فرسوده و خاک‌خورده‌تر نمی‌شود که به برکت خون قهرمانانش، تازگی و تأثیرگذاری‌اش هزاربرابر می‌شود. کربلا برای من یک روایت اصیل است که در دل خود هزار خرده‌روایت دارد. خرده‌روایت‌ها یا همان قصه‌های کوچک جای‌گرفته در این حادثهٔ عظیم، می‌تواند قصه یا روایتِ هر کدام از ما باشد؛ کافی‌ست خودمان را توی یکی از همین‌ خرده‌روایت‌ها پیدا کنیم.

من وقت‌های زیادی توی قصهٔ مسلم، راهی کوفه شده‌ام. وقت‌های زیادی جزو لشکر یزید بوده‌ام و تردید به جان و دلم افتاده است. وقت‌های زیادی گوشهٔ چادری به تماشای رباب نشسته‌ام که گهوارهٔ خالی را تکان‌تکان می‌دهد و...
من هر سال، آدمِ یکی از همین قصه‌هایِ کوچک سازندهٔ روایت بزرگی به‌اسم کربلا شده‌ام و هر بار بخشی از خودم را بهتر و دقیق‌‌تر دیده‌ام.

با همهٔ این‌ها دوتا قصهٔ کوچک از این قصهٔ بزرگ است که همیشهٔ‌خدا خودم را توی آن‌ها دیده‌ام و هر بار با همین قصه‌ها، دلم را به کاروان حسین‌بن‌علی نزدیک‌تر کرده‌ام؛ قصهٔ «وهب» و قصهٔ «حر».

من هر بار با قصهٔ وهب به رستگاری امیدوارتر شده‌ام و هرجا که کلیسا یا تمثالی از مسیح دیده‌ام، یادم به وهب افتاده و فکر کرده‌ام که وهب وقتی حسین(ع) را داشت، به‌جای گفتن «ایلی... ایلی کماسبقتنی» از سر تنهایی و همچون مسیح مصلوب‌شده، به چشم‌های حسین‌بن‌علی چشم دوخته و آرام در همیشهٔ‌تاریخ خوابیده است؛ خوابی که او را همچنان از پسِ روزهای تاریخ برای زنی مثل من زنده نگه داشته تا حتی توی همان کلیسای خیابان استقلال استانبول هم با دیدن تمثال مسیح، چیزی من را وادار به یادآوری کربلا و قصهٔ وهب، مادر و همسرش کند.

و اما حر بن‌ ریاحی... قصهٔ حر، قصهٔ امید است در اوج ناامیدی. قصهٔ بازگشت به وطن است در اوج تجربهٔ غربت. قصهٔ سروسامان یافتن است در اوج بی‌سروسامانی. قصهٔ حر، قصهٔ آبادی‌ست بعد از ویرانی.
من هر بار که قصهٔ حر را خوانده‌ام، دیده‌ام که بندِ پاره‌شدهٔ دلم به چیزی بزرگ، مقدس و مهربان متصل شده و عزت رفته‌ام همچون آبی که ریخته شده، دوباره، بهتر و ارزشمندتر به من برگشته است.

و در آخر، کربلا روایت‌های زیادی دارد. این قصه، همان قصه‌ای است که هر کس به زعم و قدرِ فهم خودش آن را جورِ متفاوتی روایت می‌کند. مداح و شاعر و روضه‌خوان و پژوهشگر و اسلام‌شناس یا حتی آباجانِ من که «سنه قوربان حسین» از زبانش نمی‌افتد، هر کدام به‌اندازهٔ حد فهم خود عاشورا را روایت کرده‌اند و همهٔ این روایت‌ها، اصلِ روایت و خرده‌روایت، همیشه من را مطمئن کرده که قصهٔ عاشورا، تنها قصهٔ این دنیاست که به شنوندهٔ آن، چه گریه‌کردن بلد باشد، چه گریه‌کردن از خاطرش رفته باشد، عزت و ارزشمندی می‌دهد. این قصهٔ تنها قصه‌ای است که شنونده‌های آن‌هم همچون قهرمانان قصه، ارج و قرب پیدا می‌کنند.

#ما_رأیت_الا_جمیلا
365 viewsفاطمه بهروزفخر, 19:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 22:38:19 در شب منتسب به حر، چندخطی دربارهٔ حر نوشته‌ام.
386 viewsفاطمه بهروزفخر, 19:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 15:05:20
مقدار یار هم‌نفس چون من نداند هیچ‌کس
ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را

وقت‌های زیادی مصرع اول را از سرِ تفاخر و اعتراف به قدرشناسی‌ام برایت خوانده‌ام.
وقت‌های زیادی هم مصرع دوم را از سرِ غم...

548 viewsفاطمه بهروزفخر, 12:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 15:04:45 @ensanshodegiii
529 viewsفاطمه بهروزفخر, 12:04
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 13:09:44 اگر انتشار آن اعتراف اجباری از زنی که خواهر ماست، فقط برای این بود که ما را بترسانید یا توی دل‌مان را خالی کنید، بدانید که ما از شما امید برداشته‌ایم. از شما که در مکتب حسین‌بن‌علی سوگوار و عزادارید، اما هیچ کم از لشکر دشمن ندارید. پخش این اعتراف برای قوت قلب دادن به همان تعداد محدود و معدود بدنه کم‌بنیه خودتان بود که بگویید آن‌قدر هم الکی نیستید. ولی راستش شما الکی‌ترین و توخالی‌ترین چیزی هستید که تابه‌حال دیده‌ایم.
753 viewsفاطمه بهروزفخر, edited  10:09
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 22:07:23
رقیق جزو کلمه‌های محبوب و دوست‌داشتنی من در حرف‌زدن و نوشتن است. رفیقم هم عادت داشت به بغض بگوید: گیرکردن چیزی به‌اندازهٔ پرتقال توی‌ گلو!

خلاصهٔ این‌ها می‌شود: به‌سراغ من اگر آمدی، با کلمه‌ها بیا...

#کلمه_نویسی
878 viewsفاطمه بهروزفخر, edited  19:07
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 21:38:20 در این شب‌های حرمت‌دار اگر دست‌های عزیزتان با هر اعتقاد و باور و اعتقاد قلبی به بالا بلند شد، اول برای سلامتی #مثل_ماه ما که باز هم شیمی‌درمانی رمقِ جانِ تازه‌اش را گرفته و بعد اگر دیدید جایی مانده که دیگری را در فهرست دعاهایتان جا بدهید، برای من دعا کنید که این دل‌گرفتگی و قبض و گرهٔ کوچک افتاده به کارم، اگر که به‌صلاح است، برود پی کارش.
898 viewsفاطمه بهروزفخر, edited  18:38
باز کردن / نظر دهید