آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
1.72K
توضیحات از کانال
[فعال در: نشر خوب و نشر خوانه]
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2022-08-01 12:01:18
زمانی که گرِی پتک را در دست گرفته، دوربین سر دیلم آهنی را در قاب میگیرد و دیلم با ضربههای پیدرپی پتک به جسد خونآشام فرومیرود. ابرهای سیاه رفتهرفته از بین میروند. در نمای ۴۰۷ به پایین و جسد مارگریت شوپن مینگریم؛ سر او در تصویری واژگون به جمجمه تبدیل میشود؛ ابرهای سیاه به بالای قاب میروند و دور میشوند؛ لئون در بستر بیماری سرش را بلند میکند و میگوید: «روح من آزاد است.» روی درِ تابوت، که اکنون سر جایش قرار میگیرد، نورِ آفتاب و سایههایی از جهان زندگان بازی میکنند. لئون چشمهایش را باز میکند؛ ابتدا لبخندی میزند و بعد واپسین نفسهایش را میکشد. این تصویر از لئون در بستر مرگ با تمام «تکاندهنده» بودن زیباست: لبخندی نصفونیمه با چشمانی نیمهباز و سایههای پررنگ روی چینخوردگی ملافه در اطراف سرش. این صحنه نشاندهندۀ شیوۀ کاری درایر در تصویرکردن کسی است که اخیراً مرده: استفاده از تصویری وارونه؛ چهرۀ وارونه نشانگر حذف شخصیت است.
«خونآشام»، دیوید رادکین، ترجمۀ مهدی جمشیدی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #خونآشام #کارل_تئودور_درایر #دیوید_رادکین #مهدی_جمشیدی #نشر_خوب
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
153 viewsedited 09:01
2022-07-31 20:43:17
«لولیتا» زنجیری روایی از امیالی یکطرفه میسازد. شارلوت دلباختۀ هامبرت است، که دوستش ندارد بلکه شیفتۀ لولیتاست. او نیز هامبرت را دوست ندارد، بلکه عاشق کوئیلتی است، که دوستش ندارد. شارلوت، هامبرت و لولیتا: هر کدامشان موفق میشود جسم نافرمان دیگری را از آنِ خود کند، و سپس خود قربانی خیانت میشود. در این توالی، تنها کسی که هیچکس دلباختهاش نیست شارلوت است و به همین خاطر باید ترحمانگیزترین شخصیت داستان باشد.
«لولیتا»، ریچارد کورلیس، ترجمۀ نیکا خمسی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #نشر_خوب #لولیتا #ریچارد_کورلیس #نیکا_خمسی
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
211 views17:43
2022-07-30 20:34:30
آلن رنه ابتدا دربارۀ انتخاب آهنگساز دچار تردید میشود. دوست دارد جووانی فوسکو، همکار برگزیدۀ آنتونیونی را به کار دعوت کند. اما وسواس او را از این کار بازمیدارد و ترس از تقلید ناخودآگاه از کارگردان ایتالیایی هم با آن همراه میشود. با این حال، زمان میگذرد و راهحلهای قابل تصور چندان فراوان نیستند. از آنجا که رنه تمام آنها را کنار میگذارد، در نهایت تصمیم میگیرد فوسکو را به همکاری دعوت کند، هر چند هنوز او را نمیشناسد.
«هیروشیما عشق من»، کریستف کارلیه، ترجمۀ محمدرضا شیخی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #هیروشیما_عشق_من #کریستف_کارلیه #آلن_رنه #مارگریت_دوراس #محمدرضا_شیخی
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
250 views17:34
2022-07-29 14:29:58
نگاه نادا و مخاطب از طریق عینک آفتابی چالشی فلسفی برمیسازد و زمینۀ نقد فرهنگ پسامدرن را فراهم میآورد به بیان سادهتر از نظر «دنیای واژگانِ» سیاه و سفید کسی قدرتمند است که زبان را کنترل میکند. تصاویر -ومهمتر از همه، تصاویر سرمایهداری که روند مصرف و تولید کالاها را تسهیل میکند - در ادامۀ واژگانی است که با هدف گمراهکردن شهروندان و تبدیل آنها به انسانهای مطیع خلق میشوند؛ بنابراین فرهنگ- تصویر با تکثیر خود زمینۀ مطیعسازی را فراهم میآورد. این اصل اساسی پسامدرن با استفاده از ظاهر تلویزیون تدریجاً قدرت مییابد.
«آنها زندگی میکنند»، دی. هارلن ویلسن، ترجمۀ بابک کریمی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #نشر_خوب #آنها_زندگی_میکنند #دی_هارلن_ویلسن #بابک_کریمی
لینک کانال: http://t.me/filmsandfeelings
280 viewsedited 11:29
2022-07-27 19:37:55
میتوان گفت تردید مهمترین مؤلفهی مضمونی «زالاوا» است؛ تردید میان خرافه و علم، وهم و واقعیت، وصال و هجران، عمل و بیعملی. اما این تردید تنها در سطح مضمونی باقی نمیماند و به سطوح روایی و سبکی نیز رسوخ میکند. ابتدا با داستانی هارور مواجهیم اما بدواً نشانههایی از پیرنگ عشقی نیز میبینیم که البته بنا بر سنت کلاسیک هالیوودی، که از این پیرنگ به عنوان چاشنی هر فیلمژانری استفاده میکند، جای تعجب ندارد. شگفتی آنجاست که ناگهان در میانهی فیلم خط اصلی روایت به دست فراموشی سپرده میشود و با یک فصل تغزلی طولانی روبهرو میشویم که پیرنگ عشقی را از حاشیه به متن میکشد. آن هم درست پیش از نقطهی اوج که میبایست به زمینهچینی برای گرهگشایی نهایی اختصاص یابد. مسأله این نیست که آیا میشود دو یا چند پیرنگ مختلف را با یکدیگر ترکیب کرد یا خیر، که کمترین فیلم بلند تکپیرنگی را میتوان یافت، قضیه این است که وقتی در ابتدا با تماشاگر وعده میکنید که با قراردادهای کلاسیک طرفید انتظار میرود که پیرنگی مرجع در کار باشد و ماجراهای فرعی داستانکهایی باشند در حکم انحرافهای موقتی که غالباً آنها نیز به نوبهی خود در خدمت پیشبرد خط مرجع قرار دارند، نه ایجاد سکته در سیر وقایع آن. عدم قطعیت حتی در تعیین لحن برخی صحنهها به چشم میخورد، مثلاً در سکانس پایانی شاهد حرکتی پاندولی میان کمدی و هارور هستیم که نهتنها با پایان تراژیک داستان همخوانی ندارد بلکه یکپارچگی حسی نقطهی اوج را خدشهدار میسازد. بهعلاوه، تصویر، چه روز و چه شب، به تناوب در میان تنالیتهی مایهروشن و مایهتاریک در نوسان است. جالب اینکه صحنههای جنگیری همه در روشنایی روز و غالب صحنههای عاشقانه در تاریکی شب اتفاق میافتند. حتی زبان فیلم هم از این تردید عجیب، که به تمامی جوانب فیلم رخنه کرده، بینصیب نمانده است. فیلمی کُردی که گویا به خاطر پیداکردن تهیهکننده و مسائل مربوط به اکران دوزبانه شده اما به گونهای تناقضآمیز هنوز بیش از نیمی از دیالوگهای آن کُردی است و این خود به منشأ نوعی فاصلهگذاری ناخواسته بدل شده که درگیری حسی و تداوم آن را برای هر دو مخاطب کُردزبان و فارسیدان با مشکل مواجه ساخته است. با همهی اینها، فیلم محاسن کمشماری ندارد: بیشتر بازیها گیرا هستند؛ صحنههای جنگیری جذاب و قابل قبول از آب درآمدهاند؛ و نهایتاً تصاویر خوشآبورنگی میبینیم. کاش کارگردان قاطعیت بیشتری به خرج میداد تا این جرقهها به نوری درخشان تبدیل میشدند.
«دربارهی زالاوا»، بصیر علاقهبند
#فیلمها_و_احساسها #زالاوا #بصیر_علاقه_بند
لینک کانال: http://t.me/filmsandfeelings
309 views16:37
2022-07-26 17:50:21
ایستوود هنگام ساخت «نابخشوده» بیش از شصت سال داشت و شاید این اولین باری بود که ظاهرش با سنش همخوانی دارد. بدنی نحیف دارد، پوستش محکم بر صورتش کشیده شده و موهای جوگندمیاش نرم و کمپشت است. فیلم برای تأکید بر این که او چقدر از شمایلی قهرمانانه فاصله دارد تمام تلاشش را میکند.
«نابخشوده»، ادوارد باسکومب، ترجمۀ نیکا خمسی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #نشر_خوب #نابخشوده #ادوارد_باسکومب #نیکا_خمسی
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
373 viewsedited 14:50
2022-07-25 11:36:22
رودخانه بیآنکه به کسی گوش دهد از سرچشمه تا دریا جاری میشود، همچون زندگی ـ از بدو تولد تا مرگ. ممکن است در این مسیر امید یا هراس فرارومان باشد و پشت سرمان افسوس یا نوستالژی. روحیۀ هنری رنوآر غالباً شاد و به آینده خوشبین بود، از حال لذت میبرد و از گذشته با احترام یاد میکرد، تا جایی که چهبسا حتی احساساتی هم میشد. کمی از روحیۀ پَنگلوس در او هم وجود داشت.
«بودو از غرقشدن نجات یافت»، ریچارد باستن، ترجمۀ مهدی جمشیدی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #ژان_رنوار #میشل_سیمون #بودو #ریچارد_باستن #مهدی_جمشیدی
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
384 viewsedited 08:36
2022-07-24 21:47:08
شایع است که «شب مردگان زنده» با احتساب تعداد بلیتهای فروختهشده موفقترین فیلم مستقل و یکی از موفقترین آثار ژانر وحشت است: پخش فیلم در سالنهای سینما تقریباً یک دهه ادامه داشته و عرضۀ آن روی ویدئو هرگز با کاهش فروش مواجه نشده است.
«شب مردگان زنده»، بنجامین هِروی، ترجمۀ ایمان رهبر، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #نشر_خوب #شب_مردگان_زنده #بنجامین_هروی #ایمان_رهبر
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
361 views18:47
2022-07-23 18:07:26
در «هیروشیما، عشق من»، هیچ نشانی از چنین چیزهایی نیست؛ فیلمی که در آن مرگ در دل زمان استمرار مییابد و حتی زنان، بچهها یا سالخوردگان را نیز از دم تیغ میگذراند (برعکس مثلاً در فیلم وسترن که در آن دشمنی نامنسجم نشانه گرفته میشود) و تماشاگر را با واقعیتی مواجه میکند که این بار هیچ دِینی به میرانسن ندارد.
«هیروشیما عشق من»، کریستف کارلیه، ترجمۀ محمدرضا شیخی، نشر خوب.
#فیلمها_و_احساسها #یک_فیلم_یک_جهان #هیروشیما_عشق_من #کریستف_کارلیه #آلن_رنه #مارگریت_دوراس #محمدرضا_شیخی
لینک کانال: t.me/filmsandfeelings
377 viewsedited 15:07
2022-07-20 19:19:34
در گوشهگوشهی «جنایات آینده» عناصری از فیلمهای پیشین کراننبرگ دیده میشود، تا جایی که میتوان آن را ترکیبی از فضاسازی «سور عریان» با مضمون «تصادف» دانست. نمایشگری سادومازوخیستی به سبک «ویدیودروم»، صدای همهجاحاضر «مگس»، ایدهی «eXistenz»ی اتصال بدن و ماشین، شخصیتهای «عنکبوت»ی و... بخشهای دیگری از این راهبرد آنتولوژیک هستند. در سطحی بالاتر، این تکرار در بازگشت کراننبرگ به بادی هارور نیز تداعی مییابد. کما اینکه ساختار کلی پیرنگ فیلم هم چیزی جز تکرار پرفورمنسها نیست. حتی وقفههای مابین آنها کارکردی غیر از آمادهسازی پرفورمنسهای بعدی ندارند. گویی با شخصی روانرنجور طرفیم که در دام اختلال وسواس گرفتار آمده. همین دلبستگی بیش از حد به ایدهی تکرار یا شاید بهتر است بگوییم وسواس آن است که ایدههای دیگر را از کار میاندازد؛ مثلاً فعالیتهای آنارکواِکولوژیستی گروه زیرزمینی پلاستیکخوارها را در سطح دستمایهی یکی دیگر از پرفورمنسهای لوس ساول تنسر (ویگو مورتنسن) پایین میآورد؛ او انگیزهای جز تجربهی پرورش اعضایی کاملاً جدید در بدنش ندارد. با این تفسیر، همهچیز ابزار ارضای شهوت نوظهور تنسر و امثال اوست، گیریم پیرنگی سیاسی هم در پسزمینه جریان داشته باشد. مهم این است که این پسزمینهی سیاسی نه مثل «منطقهی مرده» منتج به خودآگاهی و سپس عمل رادیکال میشود و نه مانند «کازموپولیس» درزهای ایدئولوژیک را نشانه میرود. هرچه هست حکومت بیچونوچرای اصل لذت را تحکیم میبخشد، گو اینکه از غامضترین و دردآورترین راهها حاصل گردد: «جراحی گونهی جدیدی از نزدیکی است.» همکاری و حتی معاشقهی بویناک تنسر با متصدیان «سازمان ثبت اعضای بدن» و کارآگاه ادارهی «New Vice» به این میماند که یوزف کا. با زندانبانانش زدوبند کرده باشد؛ شاید اینجا کا. مخفف کانفورمیست است! قهرمانان کافکا اگر در دیوارهای جهنم بوروکراسی محصور بودند، دستکم در تلاش ناکامشان برای گشودن راهی به بیرون سماجت به خرج میدادند، نه اینکه خود به جزئی از آن بدل شوند. اما مطمئناً این سماجت میانهای با لذتجویی ندارد که رانهی بنیادین «جنایات آینده» است. در واقع، آنچه راه را بر تغییر (چه در کارنامهی کراننبرگ و چه در دنیای فیلمش) میبندد ناتوانی در فراروی از این اصل اساسی یا دستکم اندیشیدن به آلترناتیوهای آن است. هدفی که فروید، پدر معنوی کراننبرگ، صرفنظر از کامیابی یا ناکامیاش، با تمام توان برای دستیابی به آن کوشید.
فراسوی اصل لذت(؟)، بصیر علاقهبند
#فیلمها_و_احساسها #دیوید_کراننبرگ #جنایات_آینده #بصیر_علاقه_بند
لینک کانال: http://t.me/filmsandfeelings
383 views16:19