Get Mystery Box with random crypto!

‍ در گوشه‌گوشه‌ی «جنایات آینده» عناصری از فیلم‌های پیشین کرانن | فیلم‌ها و احساس‌ها

‍ در گوشه‌گوشه‌ی «جنایات آینده» عناصری از فیلم‌های پیشین کراننبرگ دیده می‌شود، تا جایی که می‌توان آن را ترکیبی از فضاسازی «سور عریان» با مضمون «تصادف» دانست. نمایش‌گری سادومازوخیستی به سبک «ویدیودروم»، صدای همه‌جاحاضر «مگس»، ایده‌ی «eXistenz»ی اتصال بدن و ماشین، شخصیت‌های «عنکبوت»ی و... بخش‌های دیگری از این راهبرد آنتولوژیک هستند. در سطحی بالاتر، این تکرار در بازگشت کراننبرگ به بادی هارور نیز تداعی می‌یابد. کما این‌که ساختار کلی پیرنگ فیلم هم چیزی جز تکرار پرفورمنس‌ها نیست. حتی وقفه‌های مابین آنها کارکردی غیر از آماده‌سازی پرفورمنس‌های بعدی ندارند. گویی با شخصی روان‌رنجور طرفیم که در دام اختلال وسواس گرفتار آمده. همین دلبستگی بیش از حد به ایده‌ی تکرار یا شاید بهتر است بگوییم وسواس آن است که ایده‌های دیگر را از کار می‌اندازد؛ مثلاً فعالیت‌های آنارکواِکولوژیستی گروه زیرزمینی پلاستیک‌خوارها را در سطح دستمایه‌ی یکی دیگر از پرفورمنس‌های لوس ساول تنسر (ویگو مورتنسن) پایین می‌آورد؛ او انگیزه‌ای جز تجربه‌ی پرورش اعضایی کاملاً جدید در بدنش ندارد. با این تفسیر،‌ همه‌چیز ابزار ارضای شهوت نوظهور تنسر و امثال اوست، گیریم پیرنگی سیاسی هم در پس‌زمینه جریان داشته باشد. مهم این است که این پس‌زمینه‌ی سیاسی نه مثل «منطقه‌ی مرده» منتج به خودآگاهی و سپس عمل رادیکال می‌شود و نه مانند «کازموپولیس» درزهای ایدئولوژیک را نشانه می‌رود. هرچه هست حکومت بی‌چون‌وچرای اصل لذت را تحکیم می‌بخشد، گو این‌که از غامض‌ترین و دردآورترین راه‌ها حاصل گردد: «جراحی گونه‌ی جدیدی از نزدیکی است.» همکاری و حتی معاشقه‌ی بویناک تنسر با متصدیان «سازمان ثبت اعضای بدن» و کارآگاه اداره‌ی «New Vice» به این می‌ماند که یوزف کا. با زندانبانانش زدوبند کرده باشد؛ شاید اینجا کا. مخفف کانفورمیست است! قهرمانان کافکا اگر در دیوارهای جهنم بوروکراسی محصور بودند، دست‌کم در تلاش ناکامشان برای گشودن راهی به بیرون سماجت به خرج می‌دادند، نه این‌که خود به جزئی از آن بدل شوند. اما مطمئناً این سماجت میانه‌ای با لذتجویی ندارد که رانه‌ی بنیادین «جنایات آینده» است. در واقع، آنچه راه را بر تغییر (چه در کارنامه‌ی کراننبرگ و چه در دنیای فیلمش) می‌بندد ناتوانی در فراروی از این اصل اساسی یا دست‌کم اندیشیدن به آلترناتیوهای آن است. هدفی که فروید، پدر معنوی کراننبرگ، صرف‌نظر از کامیابی یا ناکامی‌اش، با تمام توان برای دستیابی به آن کوشید.

فراسوی اصل لذت(؟)، بصیر علاقه‌بند

#فیلمها_و_احساسها #دیوید_کراننبرگ #جنایات_آینده #بصیر_علاقه_بند

لینک کانال: http://t.me/filmsandfeelings