#پگاه_حسینی . و با مشعلِ ناسوز و کور سویی بدست و کِزیده به پ | فروغ در زمان
#پگاه_حسینی . و با مشعلِ ناسوز و کور سویی بدست و کِزیده به پُشتِ ارّابه ای چوبین مرگْ بزک کرده و راه می افتد: آنک زندگی!. من این همه ام! تنها و ول شده! سواره بر کول اختری سیاه باده ی نوشانه ی زهرِ طغیان به دست و خُمارِ خمرِ سالدیده ی دوشین. گرچه پایی ز من بریده نیست! بضاعتِ گام های دوانم اندک است و اُفولِ حیاتِ مُعلّقم حتمی. هابیلی از دردم! ِزِله ای شگرف.. و چه ناگزیرم از اغتشاشِ تکانه های عاصیِ در سرم! من مُستحقِ تازیانه ی سرخِ خدایانم! چون عقوبتِ ساحره ی شعرگویی که هرگز عصایی برای شهودِ ماران نداشت. اکنون هماره، شب تر است و با دهانی نارس و تُف آلوده.. به گوشم اورادِ زرد می خوانند پگاهِ خُفته ی این آفتابِ مُعوق.. چه نوبه برآید؟ این کیست؟ این که ناله می کند از گور؟.. آیا کسی، چون به یگانگیِ من.. در گُستره ی اندوهِ مرگزای خویشتن اینچنین خمور و مُتلاشی گشته است؟ پاسخ آمد:دمی آرام، بیارام.. و زمین، مدارِ جهنمی مدوّر است که دیری ست می چرخد، سرگشته به گِردِ سیه چالهٔ ابلیس! و به زیر تیغ خورشیدِ پگاه مرگ با خود واژگان را نیز می بَرَد. و به ناگَه گنگ و بی سخن می شود جهان! من اما از روغنِ جان خویشتن آتشی افروختم وگامهای گِلینِ مقطوعم از کرانه های دور اقلیمِ جادوها به سوی دوزخ او روانه شد..
#پگاه_حسینی
#شعر#ادبیات#شاعرانمعاصر
صفحه ادبی فروغ در زمان https://www.instagram.com/p/Cfs0fHEq21R/?igshid=MDJmNzVkMjY=