Get Mystery Box with random crypto!

شعری از آفاق شوهانی زنی سربرآورده از من شکل تازه‌ای که زمین | فروغ در زمان

شعری از آفاق شوهانی


زنی سربرآورده از من
شکل تازه‌ای که زمین را دور می‌زند
سرک می‌کِشد به بعد از فردا
و این خود شکلک آویخته‌ای‌ست میان مردمک‌ها
شروع‌اش بسامد تخریب
و فعل و انفعال‌اش وزیدن فحش
کلمات‌اش شاهراهی که در هر کدام «تو» قراری داشت
و «من» به حفر پناهگاهی پشت نگاه‌اش خو کرد

سگ‌دو زدن در حافظه‌ی پوک خیابان‌ها
در حاشیه‌ی پل‌ها، بزرگراه‌ها
سگ‌دو زدن درچشم عابران
سگ‌دو زدن با صدای کارتن‌خواب‌ها
این از «من»
سایه‌ام بر سقف تابوت‌ها
بر درها و دیوار
و «اما»هایت می‌دود
دایم چنبر می‌زند در «چگونه»هایت

در «چگونه»هایت زن را می‌شنوی؟
از زبان سنگ
از زبان چرک‌آب ملحفه‌ها
از گشودگی رگ‌ها و زوال پوست
لوث شده شِمای دهانش
حدقه‌اش پاشیده بر دیوارها
به چین و چروک رسیده از حلقه‌های دود و پس‌آب

کسی در زن انگار درها، راه‌ها را بسته
عبور و مرور را متوقف کرده
و زیبایی مخدوش را
به دهان مرگ آویخته

#آفاق_شوهانی

#شعر#ادبیات#شاعران‌معاصر

صفحه ادبی فروغ در زمان