پرونده لازاروس ---- قسمت دوم خواندن بخش اول اون موقع پلیس | Friedrish
پرونده لازاروس ---- قسمت دوم
خواندن بخش اول
اون موقع پلیس از متدی به نام سرولوژی برای تشخیص خون استفاده میکرد. از این پسر همچنین تست اسپرم هم گرفتن. اما باز هم اون چیزی نبود که خیلی دقیق بتونه قاتل رو مشخص کنه. این مضنون از تستا تبرئه شد و پلیس چیزی دستگیرش نشد. اون موقع در انگلیس اسم یه آدم سر زبونها افتاده بود.
آدمی بود به اسم الک جفریز Alec Jeffreys که متخصص ژنتیک بود و روش جدیدی رو برای شناسایی کشف کرده بود: جفریز با استفاده از ملکولهای DNA تونسته بود روش جدیدی برای پیدا کردن متغیرهای ژنتیک پیدا کنه. اسمش رو گذاشتن اثر انگشت ژنتیکی یا genetic fingerprinting
پلیس خیلی از این متد جدید استقبال کرد. الک جفریز هنوز زندهست و برای این کشفش که دنیا رو متحول کرد، بارها و بارها ازش تقدیر شده. پلیس از جفریز خواست سر این کیس، هم نمونه اسپرم رو آزمایش کنه هم خون رو. در کمال تعجب اون پسر تبرئه شد.
پلیس فراخوان داد که مردهای ۱۷ تا ۳۵ ساله در اون منطقه همه باید بیان و تست بدن. بین صدها نفر تست انجام شده، با استفاده از تست DNA، پلیس خیلی دقیق انگشت گذاشت رو قاتل و بازداشتش کردن. قاتل در بازداشت به تجاوز و قتل هر دو دختر اعتراف کرد. برگردیم به لس آنجلس.
آزمایش DNA در آمریکا کمی دیر پذیرفته شد از اونجایی که لازم بود ایالت به ایالت این مدل جدید از شهادت علیه یک متهمی توسط دادگاه ایالتی پذیرفته بشه و مابین بسیاری از وکلا و قضات بحث و جدل بسیاری بود که به این دوره با عنوان DNA Wars اشاره میشه.
دوست دختر سابق شوهر شری، خودش پلیس بود. حدود پنج سال گذشته بود و پدر و مادر شری همچنان پافشاری میکردن روی پرونده. گفتن ما پول آزمایشگاه رو برای DNA میدیم. اما پلیس بهشون می گفت زیاد فیلم میبینید و اونا رو پس میزد. یه جایی خانواده شری ناامید شدن و برگشتن خونه.
پلیس آمریکا سال ۱۹۹۸ یک دیتابیس بزرگ از DNA ساخت و به مرور تکمیلش کرد. سال ۲۰۰۲ واحدی در پلیس ایجاد شد که کارش این بود با تکنولوژیهای جدید برگردن و پروندههای قدیمی حل نشده رو بررسی کنن. خانوادههای زیادی همچنان چشمانتظار بودن و همه استقبال میکردن از چنین کاری.
بین کیسهای حل نشده از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۸ حدود ۱۴۰۰ کیس رو پیدا کردن که شواهدی ازشون در انبار پلیس بود برای بررسی بیشتر. یکی از اون کیسها کیس شری بود که در میان وسایلش در انبار، یک تیوب حاوی یک جای دندان بود. سال ۲۰۰۳ پلیس شروع کرد به بررسی DNA این پرونده.
تحقیقات در طول سالیان توسط کارگاههای مختلفی پیش میرفت و هرکسی نظری داشت. از اونجایی که شواهد کمی در دسترس بود، هی عقب انداخته میشد. اما سال ۲۰۰۵ یه چیز مهم کشف کردن: گفتن فرضیات ما برای این پرونده اشتباه بوده و آزمایش دیانای از این خبر میده که ضارب یک زن هست و نه مرد.
دیانای نشون داده بود که نتیجه XY یا مذکر نیست بلکه XX و مونثه. این باعث شد کیس رو بشینن از اول بررسی کنن. از اونجایی که اسم دوست دختر سابق شوهر شری بین مضنونا بود افتادن دنبالش که پیگیری کنن. اون زن به اسم استفانی لازاروس هنوز در اداره پلیس مشغول به کار بود.
بین اسامی مونث مضنون به قتل شری، که بین ۱ تا ۵ ردهبندی شده بود، شری ردهی پنجم با احتمال کمترین بود. اسمش رو تو دیتابیس پلیس سرچ کردن و دیدن که بله، کارگاه لازاروس هنوز مشغول کار در اداره پلیسه. الان سال ۲۰۰۷ه و بیست سال پس از قتل یک سری کاراگاه جوون افتادن دنبال این پرونده.
چون استفانی لازاروس خودش پلیس بود، تیم تحقیقات با هم عهد بستن که تا مطمئن نشدن از ماجرا، اسمش رو حتی روی برگه کاغذ هم ننویسن تا الکی کسی رو متهم نکرده باشن. قرار شد این تیم کوچک کاراگاهی خارج از سازمان پیگیر پرونده بشن. از میان ۵ کیس مضنون، سه تا رو با احتمال کم خط زدن.
استفانی موند و یه زن پرستار دیگه که قبل از کشته شدن شری باهاش دعوا کرده بود. اول رفتن سراغ اون. ازش تست دیانای گرفتن و نتیجه منفی شد. این بار با جدیت بیشتری رفتن دنبال استفانی. اما نمیتونستن مستقیم بهش بگن بیا تست دیانای بده.