Get Mystery Box with random crypto!

Liam: با دیدن هری به سمتش دویدیم . گریه های بلند زین عجب سستم | Fanfic 1d

Liam:
با دیدن هری به سمتش دویدیم . گریه های بلند زین عجب سستم میکرد اما باید به سمت هری میرفتم
با امیلی هم زمان بلندش کردیم

امیلی: زین زین به اورژانس زنگ بزن

زین دست پاچه شد بعد از کمی مکث بدو بدو سمت تلفنش رفت

زین: ما ..یه مریض بد ..حال دارم ل..طفاً یه اموبلانس بفر..ستید.. کینگ کراس ساختمون 82

زین بعد از گفتن آدرس; به سمت هری اومد بالای سرش شروع کرد به گریه کردن .صورت هری رنگ پریده بود لب های خشکش نشون از منع کردن خودش از آب غذا میداد این برای قلب کوچیک زین زیادی بود .
ژاکت مشکیشو تو دستش مچاله کرد هری آروم صدا زد .
با گرگ درونش گربه-گرگ هری سعی کرد صدا بزنه اما بازم جوابی نگرفت.

وقتی زین انقدر بهم ریخته دیدم رفتم پیشش تا کمی آرامش کنم آروم دستامو حلقه کردم دورش گفتم /خوب میشه نگران نباش\

سرشو آروم تکون داد برگرشت تو بقل لیام . ولی دست هری رو که برای گرم کردن گرفته بود ول نکرد .
دستای گرم لیام که روی دستش قرار گرفت برای هزار میلیارد بار توی زندگیش از حس گرمی که بهش منتقل شد ؛گرم تر آروم تر شد لبخند کوچیکی زد گرمای دستش بدن هری داشت روبه گرمی میبرد .
لیام با چشماش زین صدا میزد مثل همیشه مینای کوچولوی خودش از دلش صدا میزد
زین با لبخند جواب حرفاشو میداد .

دلش واسه یه کیس اساسی با لیام تنگ بود قبل اینکه خمار شه ؛صدای اورژانس
زیام از هم فاصله داد ولی جداشون نکرد

امیلی درو برای اورژانس باز کرد اونا هری روی برانکارد گذاشتن بدو بدو به سمت ماشین بردنش

امیلی همراه هری رفت . زیام سوار ماشین شدند به راننده شخصیشون اندرسون_ که خواسته بودند امروز براشون رانندگی_ کنه گفتند که به سمت بیمارستان مرکزی بره .


بین راه لیام چند بار پیشونی زین بوسید لیام با آرامشی که تو قلب شیشه ای تو چشماش جا خوش کرد بود ؛لیام تا مرز دیوونه بودن میبرد.

با دلبری دستشو رو موهای مخملی لیام کشید با قلبی که تاپ تاپ میزد زمزمه کرد دوستت دارم .

لیام: عاشقتم .

زین: هری؟
و ثانیه ای نگاهش رنگ استرس گرفت .حالت نروسش لیام آگاه میکرد که نیاز داره دوباره آروم بشه.

لیام: عشقم؛ هری چند روز ناراحت بوده غذا نخورد همینم باعث شده ضعیف بشه از پا در بیاد. مطمعن باش حالش خیلی زود خوب میشه .

زین: به امیلی کمک کنیم؟

لیام: معلومه
و با خشن تر کردن تون صداش به راننده گفت منتظر باشه .

زین گفته بود عاشق صدای خشن لیامه؟ وقتی که سعی میکنه باهاش با لطافت حرف بزنه در حالی که با هر غریبه دیگه ای تون دامیناتیش میزد بالا؟ خب حالا میگه از سر تا پا عاشق این آدم بود حتی اگر یه روزیم ک محال ممکن لیام بهش خیانت کنه بازم زین نمیتونه بره

ترکش کنه اون به هوای دورش ؛به روز مرگی هاش؛ تجربیات جدیدش؛ عشق لیام دستای گرم نفسای تندش گرمش شدید معتاد نیاز مند بود .

...
3:20 pm`

:خب خب برید پاهاتون ورز بدید :

دستاشو بهم کوبید وقت برای مزه مزه کردن قهوه اش خرید. پوز خندی زد به میلان باهوش که از خسته شدنش مطلع شده بود چشمک ریزی زد .
مودلا به صورت پراکنده هر کس به سمت اتاق خودشون رفتند ؛تا پاهاشون میکاپ بکنند. یکمم ماساژشون بدند و اگر پیچ خوردگی باشه رفع کنند .

روموئو بعد از بردن قهوش به سمت بالا به نشانه سلیقه یکسانشون به لویی اجازه داد راحت تر روی مبل مخملی -چرمش لم بده .

میلان: خب تاملینسون بزرگ دهنتو تکون بده ببینم وضعیت چه جوری؟

لویی : وضعیت کت واک به تو مربوط میشه؟

میلان : نه باشه باشه ضایم نکن

لویی: پس برو همبرگرمو بیار

میلان با تعجب نگاهش کرد که چه شکلی با وجود کنترل نداشتن توی تغذیش انقدر رو فرمه خب اینم شاید یکی از شگرد های لویی بود .مثل همین جذبه ای که بدون کلامی بدستش آورده بود فقط با سفت سخت بودنش و همچنین تند بودن های گاه به گاهش.

در کل لویی واقعا دست نیافتنی بود و بد بوی بودنش فقط تورو تو منجلابش می‌کشید . ..



های لاووز :) میس تون بودم می‌دونم پارت قبل ادیتش افتضاح بود ولی جدا حال خوبی نداشتم نمی‌خواستم وقت پارت حاضر بود معطلتون کنم
شدید نیاز به نظر دارم.....
حس میکنم دارم بد می‌نویسم ....
زویی: ممنون میشیم
هری:نظر
لیام: بدیدددد
نایل: کلی پیتزا ∆
لیری زویی : وات؟
من: کاتتتت