موسی غنینژاد: مبانی این سنت در خود مشروطه پایهگذاری شد. در | موسی غنینژاد
موسی غنینژاد: مبانی این سنت در خود مشروطه پایهگذاری شد. در همان مجلس اول تیولداری لغو شد و به مالکیت توجه ویژهای شد. کارهایی که رضاشاه در مسیر محترم شمردن مالکیت در عمل انجام داد نیز معطوف به همین درخواست عمومی نخبگان کشور بود. این یکی از دستاوردهای دولت رضاشاهی است که البته نباید فقط به حساب رضاشاه نوشت. او در واقع دانش لازم را در این موارد نداشت، اما این بینش را داشت که با گماردن افرادی بر مصدر امور که از دانش روز برخوردار بودند چنین درخواستهایی را تحقق بخشد. البته رضاشاه اموال و املاک زیادی را، درست و نادرست تصاحب کرد اما در این کار هم حداقل این بینش را داشت که ظواهر قانونی را رعایت کند. بنابراین در دوره رضاشاه ما شاهد تحقق یافتن برخی خواستههای مهم نهضت مشروطه هستیم. اینکه بعضیها میگویند مشروطه شکست خورد چون رضاشاه به قدرت رسید، سادهلوحانه است. درست است که او آزادیهای سیاسی را به شدت سرکوب کرد و منش کاملا ضدلیبرالی داشت، اما نهادهایی را پیریزی کرد که برای پیشرفت کشور و نهایتا رفتن به سوی آزادی ضرورت داشت. نهضت مشروطه و ندای آن هیچگاه خاموش نشد و هنوز هم ادامه دارد. مباحثی که در مجلس اول طرح شد، کماکان مفتوح و قابل بررسی است.
· اگر بخواهیم کمی بحث را به پیش ببریم باید در یک جمعبندی بگوئیم هر دو استاد قائل به اهمیت مجلس اول و مشروطه اول در پیشبرد آزادیخواهی هستند. اما چرا پروژه مشروطه زمانی که از نهاد بازار خارج شد و در دست روشنفکران افتاد، به سمت سوسیالیستی شدن رفت؟ چرا هیچ سنت لیبرالی شکل نگرفت؟ چرا محترم شمردن رابطه مالکیت و آزادی که در اصول و فقه نیز مطرح است، در اندیشه مشروطهخواهی تداوم پیدا نکرد؟ حتی کار به جایی میرسد که پس از شهریور ۱۳۲۰ نیز ما شاهد شکلگیری جریانهای روشنفکری هستیم که با لغو مالکیت درصدد رسیدن به آزادی هستند. میخواهیم به این پرسش برسیم که ریشههای عینی و ذهنی فقر اندیشه لیبرالی در ایران چیست؟
موسی غنینژاد: ببینید! مجلس اول عمدتا متشکل از عقلا و نخبگان اقشار مختلف مردم، از شاهزاده گرفته تا بقال، بود. همانطور که دکتر طباطبایی گفتند اینها برحسب عقل عقلایی و نه دانش تئوریک عمیق، به منافع ملی توجه داشتند. بازاریان حاضر در مجلس اول نیز از این قاعده مستثنی نبودند. اما بعدها آن نسل بازاریان مشروطهخواه وزن سیاسی خود را از دست دادند و ابتکار عمل بیشتر به دست کسانی افتاد که به دنبال منافع صنفی خود بودند و منافع ملی را با منافع صنفی کوتاهمدت خود تعریف میکردند. شما اگر دقت کنید میبینید همواره در بازار تاجران اهل دانش و معرفت وجود داشتند که میدانستند منافع ملی در درازمدت منطبق با منافع صنفی آنها هم هست، اما متاسفانه اینها اغلب در اقلیت بودند. توجه داشته باشید که هنگامی که بازار در قامت صنفی در مباحث سیاسی وارد میشود، همیشه این خطر وجود دارد که به دنبال امتیازات ویژه خود باشد. اما بیشتر نمایندگان بازاریان در مجلس اول مشروطه از این سنخ نبودند.
· در عدم شکلگیری نهاد بازار نقش چه عاملی برجسته بود؟
موسی غنینژاد: نهاد بازار و تشکلهای درون آن، حداقل از دوران صفویه به این سو، عملا وجود داشته، اما، دولتها و عمال حکومتی همیشه در پی کنترل و سلطه بر آن بودهاند. اتاقهای بازرگانی، که همان مجلس وکلای تجار هستند، از اواخر دوره ناصری شکل گرفتند، اما همه آنها همین گرفتاری را داشتند. فشار حکومت از یک سو، و تلاش برای بقا و نیز وسوسه سود جستن از امتیازات دولتی از سوی دیگر، موجب میشد که این نهادها تبدیل به محل چانهزنی برای حفظ وضع موجود یا احیانا گرفتن برخی امتیازات ویژه شوند. در چنین وضعی نقش بازار به عنوان نهاد نماینده مبادله آزاد بسیار کمرنگ میشد. این گرایشها، کم و بیش، در مجلس اول و حتی پیش از آن نیز وجود داشت. در اواخر عصر ناصری هم مسئله یک عده از بازاریها این بود که تجارت آزاد خارجی، کسب و کار آنان را با خطر نابودی مواجه کرده است و دولت باید در این خصوص مداخله کند.
· یعنی ما از دوره مشروطه و پیش از آن نهاد بازار داشتهایم؟
موسی غنینژاد: بله!
· این بازار مستقل و رقابتی نیز بود؟
موسی غنینژاد: این بازار میخواست مستقل از دولت و احیانا رقابتی باشد اما الزاما نمیتوانست به این خواستهها برسد. همانطور که پیش از این اشاره کردم سایه سنگین دولت همیشه معضل بزرگ بازار، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، بوده است.
· اما از همان دوران صفویه دولت اجازه نمیداده است نهاد بازار مستقل از حکومت وجود داشته باشد پرسش این است که آیا نهاد بازار مبتنی بر مالکیت بخش خصوصی همانطور که در اروپا وجود داشته در ایران وجود داشته است؟