Get Mystery Box with random crypto!

_همه منو به اسم حرومزاده خاندان جابر میشناسن! https://t.me | «شوک‌ شیرین» مژگان قاسمی

_همه منو به اسم حرومزاده خاندان جابر میشناسن!

https://t.me/+B-zHrv2_OPdlMDRk

_من... من بخاطر تو روان مریضم و درمان کردم...
لارا منه مریض روانی بخاطر تو خوب شدم!


لارا همون‌طور که اشک صورتش و خیس کرده بود، گفت:
_من لیاقت دوست داشته شدن و ندارم!
من تو تنفر و خشم بزرگ شدم.
م...من عشق و نمیشناسم رادین...
تو کنار من خوشبخت نمیشی!


سری به معنای نه تکون دادم و گفتم:
_میخوامت!
همین طوری که هستی میخوامت.
این کار و با من و خودت نکن.
بری ایتالیا بابات دیگه نمیزاره برگردی!


لارا همون‌طور که قدم قدم عقب می رفت، گفت:
_از بچگی همه منو حرومزاده خاندان جابر صدا می کردن!
من پر از تنفرم...
من با خودم عهد بستم از جنس مذکر متنفر باشم...
اما...اما تو هر چی عهد و پیمان داشتم و شکوندی !
منو عاشق خودت کردی اما ...اما من نمیزارم تو بسوزی...


میدونستم اگه سوار اون ماشین میشد، دیگه محال بود من حتی اسمش و بشنوم، باباش میخواست ببرتش ایتالیا پیش خودش و معلوم نبود باز میخواست چه بلایی سرش بیاره!


_من دوست دارم دختر...
میفهمی ؟!
حداقل تو تنهام نزار مثل بقیه!
به خداوندی خدا توعم بخوای تنهام بزاری ایندفعه خودم و خلاص می کنم!



دست سردش و که تو دستام گرفته بودم و از دستم بیرون کشید و همون‌طور که با پشت دست اشکاش و پاک میکرد گفت:
_تنها ارزویی که با این قلب مرده میتونم بکنم ، آرزوی خوشبختی توعه عشق ممنوعه من...



ناباور سرش و چپ و راست می کرد و همون‌طور که گریه می‌کرد گفت:
_این طوری نگو !
سختش نکن رادین ...
دل پاک تو نمیتونه دل سیاه منو تحمل کنه.‌‌..
من سردم...
خشکم...
همه ویژگی های بد تو من هست، نمیخوام، نمی‌خوام قلب تمیزت اسیر دل سوخته من بشه‌...


در و باز کرد و قبل از اینکه بخوام چیزی بگم یا کاری کنم، گفت:
_مراقب قلب مهربونت باش!
دل من همیشه با صدای ضربان قلب تو نفس میکشه...

https://t.me/+B-zHrv2_OPdlMDRk

لارا جابر ، دختر معروف ترین بیزینس من ایتالیا، دختری که همه اونو به نام حرومزاده خاندان جابر میشناسن!
لارایی که ناخواسته وارد زندگی رادین میشه، رادینی که یه بیمار روانیه و عشق از دست رفته اش و تو لارا پیدا میکنه و بخاطرش درمان میشه اما...