اگه دوست داری یه قصه ی جدید و متفاوت بخونی...یه سر به این کانا | «شوک شیرین» مژگان قاسمی
اگه دوست داری یه قصه ی جدید و متفاوت بخونی...یه سر به این کانال بزن...
-اون کسی که هر بار پشت تلفن واسه من ناز و اداهای های مختلف می اومد، تو بودی؟ چشم هایش درشت شد و گونه اش سرخ! چه خوب که اهل عمل های زیبایی و بوتاکس نبود..این گونه های کوچک استخوانی زیبا تَرش کرده بودند...یواش یواش داشت می فهمید که چه فکر پلیدی برایش دارم، البته که تنها قصدم ترساندنَش بود.... -اونی که ده روز تماس هامو جواب نداد،چی؟ تا خواست دهان باز کند و احتمالا نامم را بر زبان آورد، جفت دست هایم را به نشانه ی بغل گرفتنش باز کردم که جیغ زد و شروع به دویدن کرد..پشت سرش من هم شروع به دویدن کردم .. -بی خیال هاکان..دیوونه شدی؟ ! صدای نفس نفس زدنش هم خوب بود.. -گفته بودم حالتو می گیرم، نگفتم؟ الانم خودت وایسی جریمه هات کمتر میشه دختر ایرانی تا خودم بگیرمت... -به همین خیال باش... با یک جهش تند و سریع دست دراز کردم و پارچه ی مانتویش را از پشت کشیدم.. -از من فاصله بگیر..هاکان.... -و اگه نگیرم.... -مجبورم از خودم دفاع کنم... لجوجانه به نگاهم ادامه دادم که ناگهانی درد بدی در ساق پایم پیچید و فریادم را بالا آورد.. -ببخشید ولی مجبورم کردی! بازم بخوای از حد خودت جلوتر بیای، مجبور میشم یکی دیگه از فن هامو روت اجرا کنم... -یه حدی من نشونت بدم دختر که کیف کنی... راه افتادم به سمتش و........
برای ادامه روی لینک زیر بزن و وارد کانال شو.. #جدیدترین_اثر_الهام_فتحی #عاشک