ملا آقای دربندی، و نمونه مبانی جعلپرور پیشتر در زمینه اهتمام | غلو پژوهی
ملا آقای دربندی، و نمونه مبانی جعلپرور
پیشتر در زمینه اهتمام ملاآقای دربندی به مجعولات عوام و خلط روایات توسط او نمونه شواهد، و نیز در نقد روش او کلماتی از عالمان و تحقیقات پژوهشگران ارائه دادیم. از اشکالات بسیار مهم دربندی این است که بسیاری اوقات تحلیلهای خود را که مبتنی بر اصلهای اثباتنشده، و یا حتی باطل است، به جای گزارش تاریخی مینشاند. در اینجا به نمونههایی از این دست اشاره میکنیم:
1- قاعده کمالیت مصائب ملا آقای دربندی پس از آن که اعتراف میکند عروسی قاسم در روز عاشوراء هیچ نقل معتبری ندارد؛ می نویسد: «إنّ کمالیة المصائب و تمامیة محنة آل الله و اهل بیت رسول الله (ص) فوق التمامیة و الکمالیة قاضیة بوقوع هذه القضیة أیضاً» (اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، شرکة المصطفی، بحرین، ج2، ص387) این قاعده باطل مستلزم تاریخسازی بسیار است؛ از جمله اینکه بر اساس آن چه بسا کسی ادعا کند بدنهای مطهر را در چاه نیز افکندهاند، یا نستجیر بالله در کربلا سر دختر بچهها را نیز در آتش یا دیگ جوش هم انداختهاند. بیخود نیست که دربندی ادعای مزخرف سوزانتر شدن خورشید تا هفتاد برابر در کربلا و سه برابر شدن روز کربلا را نیز کرده است (اکسیر العبادات، ج2، ص760). گویا دربندی در نگاه غلوآمیزش جنایات دشمنان مصائب بسیار زیاد اهل بیت ع در کربلا را اندک میشمارد، و خدا را نیز به یاری دشمنان میفرستد. در این فضا حتی اگر کسی بنای جعل یکباره داستان را نداشته باشد، احتمال یا تحلیل طرح شده از سوی هرکس میتواند در طبقه بعد به عنوان روایت پذیرفته شود. اتفاقی که مصادیق بسیار زیاد دارد.
2- استناد به ولایت مطلقه امامان. نمونه: داستان برخاستن اجساد شهداء و پاره کردن علیاصغر قنداقهاش را به هنگام استغاثه امام (اکسیرالعبادات، المصطفی، ج2، ص757، 759) دربندی به بهانه تحلیل عقلی و استنباط از قواعد کلی، حوادثی ذکر کرده که به اعتراف خودش هیچ جایی ذکر نشده است. از جمله اینکه می نویسد: وقتی سیّد الشهداء ع ندای «هل من معین» سر داد، خداوند پاسخ داد: «لبیک لبیک حجتی علی جمیع خلقی فانا ناصرک و معینک» و خود دربندی می گوید: «لم یصل فیه خبر خاص الا انه مما یستنبط من ملاحظة جملة من الآیات العامة» (در این باره روایت خاصی نرسیده ولی از ملاحظه برخی آیات عام میشود استنباط کرد.) سپس به استناد ولایت، مدّعی میشود که پس از خداوند، رسول خدا و امیرالمؤمنین و ارواح انبیاء و ملائکه لبیک گفتند. و میافزاید: در این هنگام بدنهای شهیدان تکان خوردند و لرزیدند و برخی نشستند و برخی ایستادند و گفتند: «لبیک لبیک یابن رسول الله مرنا بالقیام حتی نجاهد بین یدیک مرة اخری» و سپس باز هم تصریح می کند که هیچ نقلی در این باره وجود ندارد و آن را استنباط کرده است. و مدعی می شود که این گونه استنباطها برای حاملان علوم و کسانی که مهارت دارند جایز است! ایشان سپس ادامه داده مینویسد: علی اصغر وقتی ندای «هل من معین» را شنید؛ قنداق را پاره کرد و خود را بر زمین انداخت و گریست و ضجه زد. و باز هم تصریح می کند که این را با همان استنباط خود فهمیده نه آن که روایتی دیده باشد و مدّعی الهام غیبی نیز می شود (اکسیر العبادات، ج2، ص753-760).
3- استناد به فراوانی فضائل سیدالشهداء و اصحاب ایشان دربندی درچنین مواردی به گستردگی فضائل امامان علیهم السلام نیز استناد میکند (نمونه: همان، ص756). درحالیکه فضائل بسیار اهل بیت ع مجوز قیاس و رأی در دین، یا نشاندن تحلیل احتمالی به جای روایات نیست. همچنین او به استناد سیره فلان شخص حتی به دفاع از غنا، طنبور و نی و طبل و ... در عزاداری هم میپردازد (اکسیر العبادات، ج1، ص196). و به همین صورت این روش برخی روضهخوانان را شاهد درستی روایات بیمنبع میگیرد (نمونه، همان، ج2، ص387).
گرچه در برخی از این موارد دربندی به مبنای خود در ارائه داستانهایی که در هیچ منبعی (هرچند ضعیف) وجود ندارد اشاره کرده است؛ اما ضرورتی ندارد امثال او همیشه در استفاده از چنین مبانی خود را ملزم بدانند که مبنای خود را شرح دهند. چنانکه وقتی روایات نوظهور ایشان در طبقات بعدی توسط متساهلان خوانده میشود، آنان نیز برای متأثرتر کردن مخاطب، از ذکر مبانی داستان سازی چشم میپوشند، و افسوس که این قضایا پس از او صرفاً به عنوان روایت در منابر نقل شده است. @gholow2