شب آرومیه، من روهم شبیه به خودش کرده. خب اینروزا زیاد توان ندارم خودم بسازم این چیزها رو. شکلشون میشم، باهاشون همراه میشم. الان آرومم، احساس میکنم همه چیز یک شب تنهاست. ستارههایی که زور میزنن خودشونو نشون بدن بهم، پشت ابرهای کمرنگ و نورهای زرد شهر، گم… 53 viewsedited 20:54