2022-04-28 17:30:41
ادامه ...
داستان رقابت چینی ها و رومیان در علم نقاشی
ور مثالی خواهی از علم نهان
قصه گو از رومیان و چینیان
چینیان گفتند ما نقاش تر
رومیان گفتند، ما را کز و فرّ
گفت سلطان امتحان خواهم درین
کز شماها، کیست در دعوی گزین
چینیان گفتند، یک خانه به ما
خاص بسپارید و یک، آنِ شما
بود دو خانه مقابل، در به در
زان، یکی چینی ستد، رومی دگر
چینیان صد رنگ از شه خواستند
پس خزینه باز کرد آن ارجمند
هر صباحی از خزینه رنگ ها
چینیان را راتبه بود از عطا
رومیان گفتند، نه نقش و نه رنگ
در خور آید کار را، جز دفع زنگ
در فرو بستد و صیقل می زدند
همچو گردون ساده و صافی شدند
از دوصد رنگی به بی رنگی رهی ست
رنگ چون ابرست و بی رنگی مهی ست
هرچه اندر ابر، ضو بینی و تاب
آن ز اختر دان و ماه و آفتاب
چینیان، چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی، دهل ها می زدند
شه در آمد، دید آنجا نقش ها
می ربود آن، عقل را و فهم را
بعد از آن، آمد به سوی رومیان
پرده را بالا کشیدند از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها
زد برین، صافی شده دیوارها
هرچه آنجا دید، این جا به نمود
دیده را، از دیده خانه می ربود
رومیان، آن صوفیانند ای پدر
بی از تکرار و کتاب و بی هنر
لیک، صیقل کرده اند آن سینه ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها
آن صفای آینه، وصف دل است
صورت بی منتها را، قابل است
عکس هر نقشی، نتابد تا ابد
جز ز دل، هم با عدد، هم بی عدد
تا ابد، هر نقش نو، کاید بر او
می نماید بی حجابی، اندر او
اهل صیقل، رسته اند از بو و رنگ
هر دمی بینند، خوبی بی درنگ
نقش و قشرِ علم را بگذاشتند
رایتِ عین الیقین افراشتند
رفت فکر و روشنایی یافتند
برّ و بحر آشنایی یافتند
مرگ کین جمله ز او در وحشتند
می کنند این قوم بر وی ریشخند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر، نه بر گهر
از عمق عرفان مولانا، تصویر پر توانِ مردی بیدار و تکامل یافته، بیرون می آید؛ ورای کفر، ورای دین، ورای الحاد، ورای شک، ورای ایمان. او در آخرین مرحله از مراحل سه گانه قرار دارد. مولانا این سه مرحله را توضیح می دهد که از این قرار است:
اول : انسان، انسان های دیگر، سنگ، پول یا عناصر را پرستش میکند.
دوم: او خدا را می پرستد
و سوم؛ او دیگر نه میگوید «می پرستم» و نه میگوید «نمی پرستم».
ادامه دارد ...
رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 82 و 83 و 84
کانال گرجیف
@Gordjief
328 views14:30