سرنوشت پر از بغض و کینه است، اما دیگرنه تا این حد. مامان را بب | یادداشتهای یک روانپزشک
سرنوشت پر از بغض و کینه است، اما دیگرنه تا این حد. مامان را ببینید. عاقبت چه چیز من را از شر او خلاص کرد. گاهی در جواب دادن به این سؤال در میمانم. شاید زنده به گورش کردند، که اگر این کار را کرده باشند، تعجب نمیکنم. آه، سلیطهی پیر، سهم خوبی به من داد، او با آن ژنهای کثیف و تسخیرناپذیرش. از همان موقع که بچه تخسی بودم، سرتاسر پوستم پوشیده از جوش و کورک بود، و این جوش و کورکها چه پدری که از من درنیاوردند! قلب میتپد، و چه تپشی. این که میزنای هایم - نه، در این باره حتا یک کلمه هم نمی گویم. و پوشینهها. و مثانه. و مجرای ادرار. و حشفه. سانتاماریا. نمیتوانم ادرار کنم، باور کنید، قول شرف میدهم، مثل جنتلمنهای واقعی. اما حشفهام، آن پوست، یک کلام میگویم، ادرار از آن نشت میکند، روز و شب، دست کم من فکر میکنم ادرار است، بوی کلیه میدهد. این دیگر چیست، فکر می کردم قوهی بویاییام را از دست دادهام. آیا در این شرایط میتوان از ادرار کردن حرف زد؟ مزخرف است! و همین طور عرقم، و خیلی عرق میکنم، بوی عجیبی دارد. به گمانم در آب دهانم هم راه یافته، و خدا میداند که مدام آب دهانم جمع میشود. چطور عمل دفع را انجام میدهم، مسلما اورهی زیاد من را نمیکشد. اگر در دنیا عدالتی وجود داشت، من را هم زنده به گور میکردند، با یأس تمام. و این فهرست نقاط ضعفم را هرگز ارائه نخواهم کرد، از ترس این که مبادا کارم را تمام کند، شاید روزی این کار را انجام بدهم، وقتی که زمان مناسب برای ارائه فهرست داشته های شخصی ام فرا برسد. (مالوی، بکت، سمی) پ.ن: یاد مراجعانی افتادم که دردهای "روانتنی" یا سایکوسوماتیک دارن. دردهای جسمی که اصلا منشا جسمی ندارن. من اصلا نمیتونم تصور کنم روانپزشکی در دنیا وجود داشته باشه که عمیقا از کار کردن با این مراجعان لذت ببره! برای من سختترین مراجعان، اینها هستن. اونایی که یه باد از گوش چپشون وارد میشه و تو سرشون میپیچه و از گردن میاد پایین و میپیچه تو شکمشون و باعث سوزش ادرار و درد کلیه میشه و بعد دوباره برمیگرده بالا و از گوش راست خارج میشه! من همیشه تظاهر میکنم که با جدیت به حرفهاشون گوش میدم ولی هیچ وقت نتونستم از کشف این مراجعان لذت ببرم. لذت رو ولش کن، حتی نتونستم باهاشون عمیقا همدلی کنم. اگه یه روز یه دونه از این مراجعان به تور من بخوره، تا شب برام کافیه! @hafezbajoghli