این حدقههای اشکبار را هم خشک میکنم، مسدودش میکنم، بفرما، ا | یادداشتهای یک روانپزشک
این حدقههای اشکبار را هم خشک میکنم، مسدودش میکنم، بفرما، انجام شد، دیگر اشکی نیست، من یک گوی بزرگ سخنگویم، دربارهی چیزهایی حرف میزنم که وجود ندارند، یا شاید وجود دارند، دانستنش ناممکن است، خارج از موضوع. آه بله، بگذار بی درنگ لحنم را عوض کنم... (ننامیدنی، بکت، نوید) پ.ن: اگه دارید در مورد عشق حرف میزنید، حتی اگه دارید دربارهی عشق خالصانه و بدون هیچ غل و غش والد-فرزندی حرف میزنید، بدانید و آگاه باشید که دارید دربارهی چیزی که وجود ندارد حرف میزنید. من که از قتل بابک خرمدین تعجب نکردم. همون طور که موقع خوندن شاهنامه از قتل سهراب به دست رستم تعجب نکردم. @hafezbajoghli