Get Mystery Box with random crypto!

[جود] وقتی نشست، ادامه داد: «چیزی که خیلی اذیتم می‌کرد، این بو | یادداشت‌های یک روانپزشک

[جود] وقتی نشست، ادامه داد: «چیزی که خیلی اذیتم می‌کرد، این بود که اون اتفاق به هیچ وجه با عقل جور درنمی‌اومد. اگه صاعقه بزنه یه گاوو بکشه یا مثلا سیل بیاد، کسی دنبال دلیل و منطق نمی‌گرده. با خودش می‌گه، رسم روزگار همینه دیگه؛ اما وقتی یه عده می‌گیرنت و چهارسال آزگار حبست می‌کنن، باید یه معنی‌ای برات داشته باشه. آدما باید به اتفاق‌هایی که براشون میفته فکر کنن. اونا منو انداختن اون تو و برای چهارسال [تو زندان] نگهم داشتن و بهم غذا دادن. مجازات یا باید جوری باشه که بهت بفهمونه دیگه نباید اون کارو بکنی، یا جوری تنبیهت کنه که دیگه از ترست اون کارو نکنی.» لحظه‌ای درنگ کرد. - اما اگه هرب یا هر کس دیگه‌ای دوباره بخواد بیاد سراغم، من بازم همون کارو می کنم... قبل از اون که بهش فکر کنم. به خصوص اگه مست باشم و وقتی یه چیزی این قدر بی معنیه... آدمو نگران می‌کنه.
(خوشه‌های خشم، ستاین بک، اسکندری)
@hafezbajoghli