مادر رو به تام گفت: «تام، امیدوارم اوضاع توی کالیفرنیا رو به ر | یادداشتهای یک روانپزشک
مادر رو به تام گفت: «تام، امیدوارم اوضاع توی کالیفرنیا رو به راه باشه.» تام برگشت و به او نگاه کرد. - چی باعث میشه فکر کنی که غیر از اینه؟ - خب، هیچی. راستش یه جورایی خیلی هم خوب به نظر میآد. اون بچههای آگهی پخش کنو دیدم که از این جا رد میشدن، از قرار معلوم اون جا کار زیاد هست، با دستمزدای بالا؛ تو روزنامه دیدم نوشته بود که اونجا به کارگرای زیادی واسه چیدن انگور و پرتقال و هلو نیاز دارن. باید کار خوبی باشه تام، هلوچینی رو میگم. حتا اگه نذارن از اونایی که می چینی بخوری، هر از گاه میتونی یکیشونو کش بری و تازه کار کردن زیر درختا- زیر سایه – باید خیلی راحت باشه. وقتی چیزی زیادی خوبه، من ترس برم میداره. من دلم خیلی به این قضیه روشن نیست. (خوشههای خشم، ستاین بک، اسکندری) @hafezbajoghli