حامد رجب پور

2021-10-07 23:36:01 به خودم قول دادم دیگه به فرزانه زنگ نزنم:) باز کردن / نظر دهید

2021-10-07 22:35:06 اینستاگرام ملوبات
گوگوش
‌ باز کردن / نظر دهید

2021-10-01 19:33:23 همزاد قصه های قدیمی سفر بخیر...
هم پای عاشقانه ترین راهِ بی عبور
هم بغض بی بهانه ی آن لحظه های دیر
همراه سایه وار در این سال های دور

بختت بلند همسفر روزها ولی...
با خاطرات کهنه به فردا نمی رسی
دلخوش نباش ماهی تنهای تنگ عشق
در پیچ و تاب رود به دریا نمی رسی

با دست های خالیِ آواره ات بگو
در خاطرات پر شده از من چه میکنی؟
لبخند نخ نمای به جا مانده بر نقاب...
با اشک های لحظه ی رفتن چه میکنی؟

در خود مرور میشوی از حال تا محال
تو مثل یک کتیبه ی در هم شکسته ای
نقال لحظه های پر از انتظار که...
در انتظار پرده ی آخر نشسته ای

تقویم بی ملاحظه ی روزمرگی
باید تو را به آینه یادآوری کند
باید که پنجره به سرانگشت بادها
فکری به حال غربت این روسری کند

این سرِّ سر به مهر که دیگر ندارمت
هرگز نباید آخر خط برملا شود...
صندوقچه ی قدیمی یک عمر خاطره
از گوشه ی اتاق نباید جدا شود

دیگر نباید از لب من شعر... بگذریم
ته مانده ی سکوت مرا زیر و رو نکن
امّیدوارِ حادثه ی تازه ای نباش
آن روزهای گمشده را جستجو نکن

تلقین نکن،نه، آخر این قصه خوب نیست
در طالع تو ابر سیاهیست در بهار...
ردِّ دو آشنای جدا مانده در سکوت
تصویر ماتِ غربت آیینه در غبار...

تلقین نکن مسافر اندوهگین، بگو
حالا نشان خانه و کاشانه ات کجاست؟
شاه به گل نشسته به دنبال چاره باش
در انتهای خط رخ دیوانه ات کجاست؟

تعبیر بیکران نگاهت چگونه بود...
از عاشقانه ای که در این ماجرا گذشت
حرفی بزن ترانه ی غمگین بگو در این
جغرافیای غم زده برما چه ها گذشت

از شب به شب خلاصه شدن توی کافه ها
تا لحظه ی مچاله شدن، صبحِ گرگ و میش
با آروزی عشق، تفال به شعر ها...:
"ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش"

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
چشم انتظار معجزه تا لحظه ی غروب
در ایستگاه اولِّ بیهوده زیستن
تا آخرین نفس پی یک اتفاق خوب

در سنگفرش سرد خیابان، کنار پل
در اضطراب ممتد و کوتاه، مدتی
دلخوش به بسته های مسکن شدیم بعد
محتاج زخمه های عمیقِ موقتی

یک تکه از شمایلمان جا گذاشتیم
در جای جای وسعت این آبی کبود
تو شاعرانه ای وسط سرب و دود، من
مرثیه ای که ساده به آخر رسیده بود

تو بادبادکی که نخش را بریده اند
من کودکیِ گم شده در دست کوچه ها
پای برهنه مانده، سر بی کلاه، من
دیوار انتهایی بن بست کوچه ها

از آستینم عطر تو بر خاک می چکد
با هرقدم که از تن تو دور می شوم
من گفته بودم آخر این قصه خوب نیست
گفتم که بی تو وصله ی ناجور می شوم

سهم من از تو چیست، دو جین درد مشترک
دلواپسیِ حل شده در چشم های خیس
هذیان ناتمام جهانی که نیستی...
یک قلب زخم خورده ولی تا ابد حریص

بی تکیه گاه بین دوراهی عقل و عشق
سرگیجه های گاه به گاهی که بعد تو
با من عجین شدند که دیوانه تر شوم
دستان سرد چشم به راهی که بعد تو

من نام عاشقانه ی با درد حک شده
روی درخت های پر از کنده کاری ام
مغلوب سربلند ولی زخم خورده ای
در گیر و دار غربت این بی قراری ام

یک سنگ قبر کهنه ی از مرده خالی ام
دارم خودم به حال خودم گریه میکنم
در مختصات تلخ جهانی که نیستی
بر شانه ی خیال خودم گریه میکنم

دستی بکش به صورت تنهایی ام ببین
چشمان من نواده ی زیبایی تواند
این شعرهای مانده در اندوه سالهاست
یاد آوار سکوت تماشایی تواند

من را ببخش بعد تو، من را ببخش، من
من مبتلا به این شب خاکستری شدم
با قاب عکس تو پس از آن روزهای تلخ
در تخت خواب مشترکی بستری شدم

در سینه ام تلاطم دریای دردهاست
در چشم هام لهجه ی ابر شمالی است
سر روی سینه ام گذاشتی ولی چه دیر
این قبر سالهاست که از مرده خالی است

همزاد قصه های قدیمی سفر بخیر
عطر تو سالهاست که در این حوالی است
سر روی سینه ام گذاشتی ولی چه دیر
این قبر سالهاست که از مرده خالی است

#سعید_ساسانی

@saeid_sasani2

https://www.instagram.com/saeid_sasani باز کردن / نظر دهید

2021-09-29 08:44:25 @rahmajmusic باز کردن / نظر دهید

2021-09-28 21:41:44 https://www.instagram.com/p/CUYC3ibqGia/?utm_medium=copy_link باز کردن / نظر دهید

2021-09-28 12:44:58 @hamerajabpour1 باز کردن / نظر دهید

2021-09-28 12:40:05 عزیزم این عشقه ولی بخاطر تو نداره!
بخاطر تو نداره که اگه داشت عشق نبود یه دروغ محض بود.
من بخاطر تو اصلا تو کتم نمیره؛
اگه دوست دارم
اگه برات چیزی میخرم
اگه دوست دارم هرجا میرم باشی
اگه دلم میخواد پای بدی هات بمونم
اگه دلم میخواد با تو دعوا کنم
اگه هرجا کم آوردی خودمو میرسونم،کم داری میذارم روش،
همه چیزهای قشنگو باتو میخوام
همه و همه ش فقط و فقط بخاطر خودمه!
بخاطر دل خودمه که برات این کارارو میکنم.
شاید اولش فکر کنی این چجور عشقه اخه ولی اگه یکم فکر کنی میفهمی آدمی که واسه دل خودش بهت محبت میکنه،برات وقت میذاره،بهت اهمیت میده نتنها تمام کارهاش صادقانه و واقعیه بلکه بدون هیچ چشم داشتی بهت عشق میده.
یکمی شبیه همون که میگه: خودم کمتر از تو نفس میکشم که سهم هوامو ببخشم به تو.
این مدل عشق ها که طرف بخاطر دل خودش بهت محبت میکنه کمتر توش ناراحتی هست،کمتر حرف های زشت هست،ضربه های بد هست.
وقتی بخاطر خودت یکاری برای اون بکنی اونوقت دیگه منتظر نیستی ببینی اون بجاش برات چیکار میکنه،تازه اونجاست که اگه اونم یکاری بکنه به خودت میگی پس از صمیم قلب کرده و باورش میکنی.
من نمیگم تو کاری برام نکن.
من نمیگم برات کاری نمیکنم.
من میگم جفتمون بشینیم فکر کنیم ببینیم بهترین کاری که بلدیم چیه بعد بخاطر خودمون ،بخاطر وجدانمون اون کارو برای هم انجام بدیم؛
اگه اینجوری بشه اونوقت نتهنا عشق واقعی میشه بلکه دوتا آدم با اینکه خود واقعیشونن کنار هم شکل میگیرن.
خیانت نمیکنیم بهم نه برای خاطر اون یکیمون بلکه بخاطر ذات خودمون.
هدیه میخریم نه برای اینکه اون یکیمون شاد بشه بخاطر اینکه خودمون تو لحظه انتخاب اون چیز حس خوبی داشتیم که میخواستیم شریکش بشیم و خیلی چیزای دیگه.
پس اگه قراره عاشق هم باشیم،نه بخاطر من،نه بخاطر تو،بخاطر این که این با این عشق بیشتر خودمون میشیم شروعش کنیم...

#حامد_رجب_پور
@hamedrajabpour1 باز کردن / نظر دهید

2021-09-25 00:51:42 شبتون بخیر باز کردن / نظر دهید

2021-09-25 00:51:29 بچه ها برام دعا کنید
تک و تنها به قول معروف با بال کوچیک پی پرواز بلند باز کردن / نظر دهید

2021-09-25 00:50:46 من آدم نامرد تو زندگیم زیاد دیدم
ولی به اندازه اونا نامرد نشدم
سپردم به خدایی که خیلی وقتا فقط نگاه کرد باز کردن / نظر دهید