آتابای (نیکی کریمی) بیشک دارای ارزشهایی است بهخصوص وقتی با | فيلم دیدن با حسين معززینيا
آتابای (نیکی کریمی) بیشک دارای ارزشهایی است بهخصوص وقتی با محصولات سالهای اخیر سینمای ایران مقایسه شود، اما درنهایت آشفته است و تا حدودی وصلهپینهای. ایدههایش از انواع متفاوتی از درامپردازی میآیند تا به ضرب و زور اتمسفر بصری و فضاسازی صوتی به هم بچسبند. که گاهی میچسبند، گاهی نه. داستان زیادی متراکم است، فیلمنامه زیادی ما را دنبال خودش میدواند تا اطلاعات اولیه را بدهد. این لزوماً ایرادی ندارد در صورتیکه وقتی اطلاعات را به دست میآوریم و پازل کامل میشود، حس کنیم دستمایهی مرکزی نیاز به این تأخیر داشته تا قوام پیدا کند. اما شخصیتهای فرعی و تعدادی از جزئیات قابل حذف به نظر میرسند، در عوض رابطهی اصلی بین کاظم و سیما بیدلیل فشرده شده. دخالت فیلمساز در این فشردهسازی به چشم میآید. در مجموع، ویژگیهای سبک است که ما را به تماشای فیلم مشتاق میکند؛ نور، رنگ، صدا، موسیقی، بازیها و ایدههای کارگردان برای استفاده از میزانسنهایی مؤثر. اما فیلمنامه یکدستی و ظرافت کافی ندارد. الگوی روایی نیمهی اول که کاظم دائم با خشم و شتابزدگی به جاهایی برود، چند دقیقه هوار بزند و هوار تحویل بگیرد تا ما اطلاعاتی اندک از گذشتهی شخصیتها دریافت کنیم تناسبی با ایجاز بصری دیگر سکانسها ندارد. روش کهنه و دمدهای است برای توزیع اطلاعات، آن هم اطلاعاتی که چندان به کار نمیآید.
و این را هم حتماً باید گفت که سحر دولتشاهی چه بازیگر فوقالعادهای است.