2022-08-21 18:20:27
@hosseinhaerian
تو زندگی همیشه پشت دیوار بودم. یه دیوار از جنس ترس، یه دیوار برای نرسیدن، نداشتن، نشدن. آره پشت اون دیوار پنهون میشدم. چهرهی شکست خوردهی من قشنگ نبود. روز به روز این دیوار بلندتر میشد. انقدر که نور رفت و به تاریکی عادت کردم.
نور برای من یه خاطره بود. یه خاطرهی دور از زمانی که دلم هنوز چیزی میخواست. دلی که به نخواستن عادت کرده بود.
مامانبزرگم میگفت « نور تاریکی رو پیدا میکنه، چون اگه تاریکی نباشه نور معنی نداره » راست میگفت. پیدام کرد. از کنارش رد شدم. نمیدونم چرا برگشتم و بهش نگاه کردم. نمیدونم چرا برگشت و بهم نگاه کرد. اون که نور بود. پس من باید نگاه میکردم. تو تاریکی چی دیده بود که نگاه میکرد؟ اومد جلو بهم گفت « چقدر چهرهت آشناست؟ کجا دیدمت؟ » گفتم اشتباه گرفتی. من پشت دیوارم. اونجا که هیچکس نیست.
لبخند زد، دیوار ریخت. نور تابید به روحم. نفس اومد به چه عمیقی. دلم همهچی خواست جز دیوار. از تاریکی فراری شدم.
حرف زدیم. از تاریکی گفتم. از نور گفت. از باخت گفتم. از برد گفت. از نرسیدن گفتم. از رسیدن گفت.
بعد داستان خودش رو تعریف کرد. تاریکی رو میشناخت. میدونست چه حالیم. ترسهای من رو زندگی کرده بود. گفت «هر آدم تاریکی یه روز تبدیل به نور میشه.»
پس نور زندگیم شد.
من بازنده رو دوست داشت. من شکست خورده رو بغل میکرد. من زخمی رو میبوسید. خلاصه بگم به من آرامش میداد. چیزی که تو تاریکی نداشتم.
حالا سالهاست که تاریکی رو گذروندم. نور شدم. بدون هیچ دیواری زندگی میکنم. خوب میدونم که هر نوری شاید یه روز دوباره تاریکی رو تجربه کنه ولی دیگه تو تاریکی نمیمونه.
تو تاریکی نمونید. نور باشید برای خانواده، رفیق ، غریبه...
چون هر کسی باید یه نور تو زندگی داشته باشه. یکی که تو تاریکی سراغش رو بگیره. یکی که تو سیاهی بهش امید بده. یکی که تو باخت دستش رو بگیره. یکی که تو بغض محکم بغلش کنه.
پس برای دلهای پشت دیوار، روحهای خسته نور باشید.
#حسین_حائریان
@hosseinhaerian
2.9K views15:20