محمد مصدّق اندکی هم باید از مصدق و انگیزهاش برای مقابله با | Hakkın Yolunda, Milletin Yanında
محمد مصدّق
اندکی هم باید از مصدق و انگیزهاش برای مقابله با بقایای استعمار انگلیس در ایران گفت. مصدق طی روند دموکراتیکی در ۱۹۵۱ به نخستوزیری رسید، همان سال با ملی کردن صنعت نفت توانست آن را از چنگ شرکت نفت ایران و انگلیس بیرون آورد، و سپس در ۱۹۵۳ در کودتای ننگینی سرنگون شد.
از آن جا که ملی کردن صنعت نفت به منافع اقتصادی دولت انگلیس زیان رساند، ادبیاتی که هر ناسیونالیسم غیر غربی را مبارزهای ضداستعماری و هر حرکت ضداستعماری را ناسیونالیستی میبیند مصدق را مظهر ناسیونالیسم ایرانی پنداشته است؛ و محمدرضا شاه که همان سال با کودتایی به کمک سازمان سیا به قدرت بازگشت «نوکر» آمریکا، یا انگلیس، یا هر دو به شمار رفته است.
اما چنان که کاتوزیان نشان میدهد، مهمترین هدف مصدق حکومت دموکراتیک بود و او تا پایان به آرمانهای انقلاب مشروطه وفادار ماند. مصدق ملی کردن منابع طبیعی را پیشنیازی برای حکومت دموکراتیک واقعی میدانست؛ و استقلال کامل نخستین گام به سوی حکومت دموکراتیک بود.
کاتوزیان مینویسد مصدق و همکارانش معتقد بودند «مادامی که شرکت خارجی بزرگ و مقتدری صاحب مهمترین صنعت جدید کشور است و عملاً یک استان کشور را در دست دارد و برای نگهداشت و پیشبرد منافع خود در سیاست دخالت میکند، امکان ایجاد حکومت مستقل یا دموکراتیک وجود ندارد.»
مصدق سرانجام با تبانی مجموعهای از نیروهای مخالفش ـ «شاه، زمینداران فرماندهان ارتش، حزب کمونیست توده، برخی از علمای طراز اول، بریتانیا و آمریکا» ساقط شد.
اگر وجه دموکراتیک (یا دستکم لیبرال) کارنامهی مصدق مورد تأکید قرار گیرد، میتوان استدلال کرد که ناسیونالیسم او از نوع مدنی بود و در یک حکومت کثرتگرا و قوانین و نهادهای قانونی آن میگنجید. از طرفی هم میتوان مصدق را یک ناسیونالیست مشروطهخواه نامید. این نامگذاری از یک سو بر نسبت سیاسی او با ارزشهای انقلاب مشروطه و از سوی دیگر با تعهد وی به جامعهای که حاکمیتاش بر یک دارایی ملی مهم را بدان باز گرداند تکیه دارد.
ولی باید تأکید کرد که او هرگز یک ناسیونالیست بیجاساز (پانایرانیست/ایرانشهری) نبود. مصدق علناً و حتی در محاکماتش از ایمان شیعی خود میگفت و در نطقهای مجلساش از امام حسین (ع) یاد میکرد و هیچگاه پرچم آریاییگری بالا نبرد. هرگز به روایتی تاریخزده استناد نکرد و خودشیفتگی نژادی بروز نداد. نه دورهی ساسانی را بهشت موعود قلمداد کرد و نه جارچی غربزدگی تمامعیاری شد. برعکس، او مرد عمل بود و هدفهای سیاسی ملموس انقلاب مشروطه را دنبال میکرد: آزادی، استقلال، حکومت قانون.
منبع. رضا ضیاء ابراهیمی، حسن افشار، پیدایش ناسیونالیسم ایرانی، ۳۰۵-۳۰۳