اما جالب این که بعضی مقامهای جمهوری اسلامی نیز خود از محبوبیت | Hakkın Yolunda, Milletin Yanında
اما جالب این که بعضی مقامهای جمهوری اسلامی نیز خود از محبوبیت ایدئولوژی رژیم گذشته در بخشهایی از جامعه باخبرند. و هنگامی که پای مشروعیت در میان باشد، رئیسجمهوری نیز از کلیشههای ایدئولوژیکی ناسیونالیسم بیجاساز بهرهبرداری میکند.
سال ۱۹۹۰ رئیسجمهور وقت، رفسنجانی، مبلغ هنگفتی صرف برگزاری کنگرهی شاهنامه [= کنگرهی جهانی بزرگداشت فردوسی] کرد، که با نطق رسمی خود او افتتاح شد و رسانههای دولتی پوشش گستردهای به آن دادند که یادآور جشنهای هزارهی فردوسی در ۱۹۳۴ بود.
دولت احمدینژاد نیز با مطرح کردن «مکتب ایرانی» جنجالی به پا کرد و کورش کبیر و دیگر دستمایههای ناسیونالیستهای بیجاساز برای تأکید بر میهنپرستی رئیسجمهور مورد استفادهی ابزاری قرار گرفتند.
به هر صورت، دانشمندان خودخوانده، شبهروشنفکران، آشوبگران، و ناراضیان پشت میزنشین، مرغشان یک پا دارد. هر ساله تألیفات تازهای با گرایش ناسیونالیسم بیجاساز منتشر میشود. انبوهیِ این آثار اخیر در مقایسه با آثار ادبی و تاریخی دورهی پهلوی اول شگفتانگیز است. هر که با ادبیات ناسیونالیسم بیجاساز آشنا باشد در مییابد که این آثار جدید شدیداً تکراری و صرفاً اقتباس از نوشتههای آخوندزاده و کرمانی و وارثان ایشان است.
اما یک چیز در آنها تازگی دارد و آن کیفیت نازل و ادعاهای غریبشان است. هر نادرستی، هر نظریهی مهملی، مادامی که در راهبرد تسكين التقاطی دغدغههای خواننده در مورد وضع ایران بگنجد، پذیرفتنی است. حالا «بنیادگرایی» جای «عقبماندگی» را به عنوان درد بزرگ ایران امروز گرفته است. نویسندگانی میکوشند تقویمهای آریایی معرفی کنند و نویسندگانی دیگر میگویند ایرانیان باستان سفینههای فضایی داشتهاند. بدینترتیب ما یک دور کامل زده و به سر جای اولمان برگشتهایم: این تألیفات جديد همان اندک سلامت روشی را هم که رسالههای ناسیونالیسم بیجاساز در دورهی پهلوی داشتند وانهاده و جعلیات مفتضح امثال کرمانی را از سر گرفتهاند. این اتفاق بهویژه هنگامی شگفتآورتر به نظر میرسد که توجه کنیم ایرانیان هرگز به اندازهی امروز باسواد نبودهاند و دادههای تجربی هیچگاه مثل امروز در دسترس نبوده است.
منبع. رضا ضیاء ابراهیمی، حسن افشار، پیدایش ناسیونالیسم ایرانی، ۳۱۰-۳۰۸