Get Mystery Box with random crypto!

از بردگی منوّر تا اتّحاد ارتجاع و ترقّی «دربارهٔ انقلاب» حنا | Imani - Denktagebuch

از بردگی منوّر تا اتّحاد ارتجاع و ترقّی

«دربارهٔ انقلاب» حنا آرنت در کنار «رژیم قدیم و انقلاب» توکویل مهم‌ترین کتاب‌هایی هستند که دربارهٔ ماهیّت انقلاب‌های عصر جدید نوشته شده‌اند.

در این پاساژ آرنت با ارجاع به توکویل تفاوت بنیادین دو انقلاب آمریکا و فرانسه را برجسته می‌کند:

«همیشه نه فقط تفاوت بلکه عداوت و تضادی وجود دارد بین کسانی که به قول توکویل “به ظاهر آزادی را دوست دارند اما در حقیقت فقط از اربابان [کنونی] خود متنفرند” و کسانی که می‌دانند “کسی که در آزادی دنبال چیز دیگری جز آزادی است، برای بندگی ساخته شده است.”

تأکید بعدی آرنت بر شناخت غایت انقلاب‌ها از زبان بنیانگذاران آن است، زبانی دوپهلو که به جای تأکید بر فرد، آزادی فرد، حقوق طبیعی فرد و آزادی، بر حول مفاهیم گنگ و خطرناکی همچون «آزادی عمومی»، «مصالح عمومی» و «منافع ملّی» می‌چرخد. منافع ملّی مفهومی است که تعبیر آن را همیشه صاحبان «قدرت» یا طالبان «قدرت» تعیین می‌کنند و با آن قیفی درست می‌کنند تا با زورچپان کردن میلیون‌ها انسان در یک کلمه! اعمال سرکوب‌گرانهٔ خود را به نام آنها توجیه کنند. لفظ «مردم» و «ملّت بزرگ» هیچگاه از دهان مستبدان نمی‌افتد. مصالح عمومی نیز تعبیری است از متن و زمینهٔ فلسفهٔ سیاسی/مدنی کلاسیک کَنده شده که اولاً در فلسفهٔ مدنی قُدما چنانکه ارسطو می‌گوید «ضرورتاً» در پولیس کاربرد و معنا دارد و نه واحدهای بزرگِ قدرت مثل کشور و دولت، و ثانیاً در هر صورت ضابطه‌ای قُدمایی است که نمی‌تواند از محک ضابطهٔ دوران جدید یعنی «آزادی» عبور نکند. «آزادی عمومی» اما تعبیری مطلقاً بی‌معناست و تنها تعبیری که از آن نهایتاً استنتاج خواهد شد همان تعبیری است که روبسپیر به کار برد: «قدرتِ» عمومی و به زبانی دیگر استبداد مدرن یا بردگیِ نو.

این تمایز «بنیادین» که توکویل و آرنت بدرستی آن را برجسته می‌کنند، ابزاری به دست ما می‌دهد تا ماهیّت و غایت انقلاب‌ها را تشخیص دهیم. انقلاب‌هایی همچون انقلاب ایران (۱۹۰۵-۱۹۱۱) که همچون انقلاب فرانسه زبان دوپهلویی دارد و هیچ چیز به اندازهٔ «مشروطه»خواه بودن آن فیک و فَساد (façade) نیست از زمرهٔ همین انقلاب‌هایی است که انقلابیون آن صرفاً از اربابان قدیم خود متنفر بودند و خواستار «استبداد منوّر» و خروج از جایگاه رعیتِ شاه سنتی به بردگی دیکتاتور مدرن بودند و همچنان فتیش آنها به «چکمه» لودهندهٔ تقدیر خودخواستهٔ آنهاست. انقلاب‌هایی چون انقلاب سفید و انقلاب اسلامی هم که حتی ظاهر آزادی‌خواه و حقْ‌مبنایی ندارند، تکلیف‌شان پیشاپیش روشن بود: اوّلی انقلابی الگوگرفته از اصول انقلاب «مائو» و دومی حاصل برخورد نیروهای تاریک قرون وسطی با نیروهای تباه دوران مدرن که برعکس آنچه گفته‌اند در حقیقت «اتّحاد ارتجاع و تر‌قّی» بود!