Get Mystery Box with random crypto!

کلاغی به شاخی شده جای گیر به منقار گرفته قدری پنیر یکی روبهی | اشعار ایرج میرزا | Iraj mirza

کلاغی به شاخی شده جای گیر
به منقار گرفته قدری پنیر

یکی روبهی بوی طُعمه شنید
به پیش آمد و مَدحِ او برگزید

بگفتا سلام ای کلاغ قشنگ
که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ

اگر راستی بود آوایِ تو
به مانند پرهای زیبای تو

در این جنگل اندر سَمَندَر بدی
بر این مرغ ها جمله سرور بُدی

ز تعریف روباه شد زاغ شاد
ز شادی نیاورد خود را به یاد

به آواز کردن دهان برگشود
شکارش بیُفتاد و روبَه ربود

بگفتا که ای زاغ این را بدان
که هر کس بود چرب و شیرین زبان

خورد نعمت از دولت آن کسی
که بر گفتِ او گوش دارد بسی

چنان چون به چربیّ نطق و بیان
گرفتم پنیرِ تو را از دهان

ایرج میرزا
@irajmirrza