Get Mystery Box with random crypto!

اشعار ایرج میرزا | Iraj mirza

لوگوی کانال تلگرام irajmirrza — اشعار ایرج میرزا | Iraj mirza ا
لوگوی کانال تلگرام irajmirrza — اشعار ایرج میرزا | Iraj mirza
آدرس کانال: @irajmirrza
دسته بندی ها: هنر
زبان: فارسی
مشترکین: 2.88K
توضیحات از کانال

به نام خدا
برای آزادی
ارتباط با ادمین (پیشنهادات ، انتقادات)
به صورت ناشناس
https://t.me/HarfBeManBOT?start=MzQ4NjM4NTk0

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-27 22:33:01 کارگر در زیر کار و دخترک در زیر یار

هردو مینالند اما این کجا و آن کجا

یک منار در اصفهان و یک منار زیر پتو

هر دو جنبانند اما این کجا و آن کجا

دختر دروازه غار و دختر دریا کنار

هردو عریانند اما این کجا و آن کجا

نو عروس در حجله و جنگجو در کاروزار،

هردو خونینند اما این کجا و آن کجا

بند تنبان فاطی و کرست لی لی خانوم،

هردو چسبانند اما این کجا و آن کجا

نیزه داران در مصاف و بیضه داران در لحاف،

هردو در رزمند اما این کجا و آن کجا

خشت سازان در بیابان، عشقبازان در اتاق،

هر دو میمالند اما این کجا و آن کجا …

چرخ و دنده زیر ماشین، مردوزن زیر لحاف،

هر دو در گیرند اما این کجا و آن کجا

میترا با روژ لب، مش حسن با ماله اش،

هردو میمالند اما این کجا و آن کجا

بوسه های دلبر و نقل و نبات و با قلوا،

هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه،

هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

چکمه خانم شهین و چکمه شمر لعین،

هردو از چرمند اما این کجا و آن کجا

شکر مازندران و شکر هندوستان،

هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا

بچه در قنداق و آخوند در وطن

هردو می رینند اما این کجا و آن کجا

#شعر_بسیارزیبای_این‌کجاو‌آن‌کجا
@irajmirrza
1.5K views19:33
باز کردن / نظر دهید
2022-07-05 16:33:01 خر عیسی است که از هر هنری باخبر است
هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است

خوش لب و خوش دهن و چابک و شیرین حرکات
کم خور و پر دو و با تربیت و باربر است

خر عیسی را آن بی هنر انکار کند
که خود از جملة خرهای جهان بی خبر است

قصد راکب را بی هیچ نشان می داند
که کجا موقع مکث است و مقام گذر است

چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود
او هم اندر بر خرها همه پیغامبر است

مرو ای مرد مسافر به سفر جز با او
که تورا در همه احوال رفیق سفر است

حال ممدوحین زین چامه بدان ای هشیار
که چو من مادح بر مدح خری مفتخر است

من بجز مدحت او مدح دگر خر نکنم
جز خر عیسی گور پدر هرچه خر است


شعر زیبای #خر_عیسی (ع)
@irajmirrza
2.1K views13:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 16:33:01 خر و عزّب(جوان مجرد)

شد گذار عزبي از در باغ
ديد در باغ يكي ماده الاغ

باغبان غايب وشهوت غالب
ماده خربسته به ميل طالب

سر درون كرد وبه هر سو نگريست
تا بداند به يقين،خر،خر كيست

اندكي از چپ واز راست دويد
باغ را از سرخر،خالي ديد

ور كسي نيز به باغ اندر بود
هوش خربنده(بنده خر) به پيش خر بود

آري آن گمشده را سمع و بصر
بود اندر گرو گاییدن خر

آدمي پيش هوس كور و كر است
هركه دنبال هوس رفت خر است

او چه داند كه چه بد يا خوب است
بيند آن را كه بر او مطلوب است

الغرض بند ز شلوار گرفت
ماده خر را به دم كار گرفت

بود غافل كه فلك پرده در است
پرده ها در پس اين پرده در است

ندهد شربت شيرين به كسي
كه در آن يافت نگردد مگسي

نوش بي نيش ميسّر نشود
نيست صافي كه مكدّر نشود

ناگهان صاحب خر،پيدا شد
مشت بيچاره ي خرگا ،وا شد

بانگ برداشت بر او،كاي جا پيچ
چه كني با خرمن؟ گفتا هيچ!

گفت:المنّة لله ديدم
معني هيچ كنون فهميدم

نگذارد فلك مينايي
كه خري هم به فراغت گایي

شعر زیبای #خر_و_عزب
@irajmirrza
2.4K views13:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 16:33:01 دیشب دو نفر از رفقا آمده بودند
در محضر من ساخته بر ماحضر از من

گفتم سر هرچ آنکه تو گویی و تو خواهی
پیش آی و ورق ده که کلاه از تو سر از من

گر من ببرم از تو دو جوراب ستانم
بستان تو یکی قوطی سیگار زر از من

زیبا پسر این شرط چو بشنید پسندید
زیرا که همه سود از او بُد ضرر از من

خادم شد و یک دسته ورق داد و کشیدیم
شد چار ورق از وی و چارِ دگر از من

پشت سر هر یک ورقی یک عرقش داد
خادم که در این فن بود استاد تر از من

پیمود بِدان سان که زمانی نشده بیش
من بدتر از او مست شدم او بتر از من

او جر زد و من جر زدم آنقدر که آخر
شام آمد و کوتاه شد این جور و جر از من

خوردند همه جز من و جز من همه خفتند
کو برده بُد از اول شب خواب و خور از من

هشتم سر گرم ذَکَرم(آلتم) بر دَر نرمش
آهسته در او رفت دو ثُلث ذَکر از من

دیدم که بر افتاد نفیرش ز تکاپو
گویی که رسیدست دلش را خبر از من

وقتست که در غلتد و باطل شودم کار
کاری که نخواهد شد حاصل دگر از من

چسبیدمش آنگونه که هرگز نتوانست
گردنش تبردار جدا با تبر از من

تا خایه فرو بردم و گفت آخ که مُردم
گویی به دلش رفت فرو نیشتر از من

چون صَعوه (گنجشک) افتاده به سر پنجه شاهین
درمانده به زیر اندر بی بال و پر از من

گفت این چه بساطست ولم کن پدرم سوخت
برخیز و برو پرده عصمت مدر از من

من اهل چنین کار نبودم که تو کردی
خود را بکشم گر نکِشی زودتر از من

در خواب نمی دید کسی تَر کُندم دَر
غیر از تو که تَر کردی در خواب دَر از من

با همچو منی همچو فنی؟ گفتمش آرام
حق داری اگر پاره نمایی جگر از من

یک لحظه مکن داد که رسوا مکنیمان
بشنو که چه شد تا که زد این کار سر از من

شیطان لعین وسوسه ام کرد و الا
کس هیچ ندیدست خطا اینقدر از من

تا رفت بگوید چه، دهانش بگرفتم
گفتم صنما محض خدا در گذر از من

قربان تو ای درد و بلای تو به جانم
عفوم کن و آزرده مشو این سفر از من

گر بار دگر همچو خلافی به تو کردم
برخیز و بزن مشت و بسوزان پدر از من

کاریست گذشتست و سبوییست شکستست
بیخود مبر این آب رخ(آبرو) مختصر از من

حالاست که یاران دگر سر بدر آرند
ناچار تو شرمنده شوی بیشتر از من

یک لحظه تو این جوش مزن حوصله پیش آر
هم دفع شر از خود کن و هم دفع شر از من

دانی که تو گر بیش کنی همهمه و قال
بدنام کنی خود را قطع نظر از من

زیبا پسر از خشم در اندیشه فرو رفت
وامانده از این حال به بوک و مگر از من

گفتا بخدا نیست بد اخلاق تر از تو
گفتم بخدا نیست خوش اخلاق تر از من

گفتا دِ بده قوطی سیگار طلا را
گفتم تو نرو تا نستانی سحر از من

بگذار که بی همهمه فارغ شوم از کار
چون صبح شود هرچه بخواهی ببر از من

شد صبح و بَر آورد سر آن سیمبر از خواب
در بستر من دید که نبوَد اثر از من

با خادم من گفت که مخدوم تو پس کو
او داد جوابش که ندارد خبر از من

پژمرد و در اندیشه فرو رفت و بخود گفت
دیدی که چه تر کرد دَر این بد گهر از من ؟

شعر داستان بکن در رویی ایرج میرزا
@irajmirrza
477 views13:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 14:56:28 دانی که چرا طفل به هَنگامِ تَوَلّد
با ضَجّه و بی تابی و فریاد و فَغان است

با آن که بَرون آمده از مَحبَسِ زه دان
و امروز در این عرضۀ آزادِ جهان است

با آن که در آن جا همه خون بوده خوراکش
وین جا شِکَرَش در لب و شیرَش به دهان است

زان است که در لوحِ اَزَل دیده که عالم
بر عالمیان جایِ چه ذُل و چه هَوان است

داند که در این نَشأه چه ها بر سرش آید
بیچاره از آن لحظۀ اوّل نِگران است

ایرج میرزا
@irajmirrza
587 views11:56
باز کردن / نظر دهید
2022-05-15 15:04:26 کلاغی به شاخی شده جای گیر
به منقار گرفته قدری پنیر

یکی روبهی بوی طُعمه شنید
به پیش آمد و مَدحِ او برگزید

بگفتا سلام ای کلاغ قشنگ
که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ

اگر راستی بود آوایِ تو
به مانند پرهای زیبای تو

در این جنگل اندر سَمَندَر بدی
بر این مرغ ها جمله سرور بُدی

ز تعریف روباه شد زاغ شاد
ز شادی نیاورد خود را به یاد

به آواز کردن دهان برگشود
شکارش بیُفتاد و روبَه ربود

بگفتا که ای زاغ این را بدان
که هر کس بود چرب و شیرین زبان

خورد نعمت از دولت آن کسی
که بر گفتِ او گوش دارد بسی

چنان چون به چربیّ نطق و بیان
گرفتم پنیرِ تو را از دهان

ایرج میرزا
@irajmirrza
426 viewsedited  12:04
باز کردن / نظر دهید
2022-05-12 16:56:19 در ایران تا بود ملا و مفتی
به روز بدتر از این هم بیفتی

فقط یک‌وقت یک آزاده بینی
یکی چون آیت‌الله‌زاده بینی

ایرج میرزا
@irajmirrza
294 views13:56
باز کردن / نظر دهید
2022-05-09 18:17:21 در کلاس عشق تو مانند شاگردم هنوز
با همه شاگردیَم، استاد را هم میکنم

کردنی بسیار بود و وقت کوتَه زین سبب
هرکه نامش از قلم افتاد را هم میکنم

ایرج میرزا
@irajmirrza
504 views15:17
باز کردن / نظر دهید
2022-05-08 18:18:51 گر نگاه چپ کند خسرو به شیرین کردنم
خسروِ پست فطرتِ پُر باد را هم میکنم

شاد و خندانم که شد شیرین عروس طبع من
ساقدوشان کرده ام، داماد را هم میکنم

ایرج میرزا
@irajmirrza
645 views15:18
باز کردن / نظر دهید
2022-05-07 16:48:39 آنقدر طوفانیم که باد را هم میکنم
از سر مستی به یادت، یاد را هم میکنم

دوش شیرین را به خواب خویش شیرین کرده‌ام
بخت اگر یارم شود فرهاد را هم میکنم

ایرج میرزا
@irajmirrza
712 viewsedited  13:48
باز کردن / نظر دهید