دانی که چرا طفل به هَنگامِ تَوَلّد با ضَجّه و بی تابی و فریاد و فَغان است با آن که بَرون آمده از مَحبَسِ زه دان و امروز در این عرضۀ آزادِ جهان است با آن که در آن جا همه خون بوده خوراکش وین جا شِکَرَش در لب و شیرَش به دهان است زان است که در لوحِ اَزَل دیده که عالم بر عالمیان جایِ چه ذُل و چه هَوان است داند که در این نَشأه چه ها بر سرش آید بیچاره از آن لحظۀ اوّل نِگران است ایرج میرزا @irajmirrza 587 views11:56