Get Mystery Box with random crypto!

‍ من خودم از دوستداران شعر و شخصیت سایه هستم. برای شعر و هنرش | از زبانِ ذَرّه / ایرج رضایی

‍ من خودم از دوستداران شعر و شخصیت سایه هستم. برای شعر و هنرش حرمت زیادی قائلم. گاه گاهی شعرهایش را مانند شعرهای سعدی و مولانا و حافظ و اخوان و شاملو و فروغ و سپهری و شفیعی کدکنی و برخی دیگر، با خودم زمزمه می کنم و حالم خوش می شود. فکر می کنم یکی از ویژگی های شعر خوب آن است که بتوانی در خلوت خود مناسب یکی از حال های روحی خود از غم و شادی و امید و ناامیدی و غیره زمزمه کنی. این خصلتی است که در شعر سایه یافته ام و در بسیاری از شاعرانی که مدرن و نوگرا و نوآوراند نیافته ام. مثلا شعر رضا براهنی و احمدرضا احمدی چندان پسند خاطر من نیست. حالی و لذتی از سروده های آنها نمی برم. با این همه، می دانم که ذوق شخصی همواره در معرض خطر است و داور دادگری در همه حال نیست. برای همین پیش خود می گویم چرا نقدهایی که از سر شناخت و نزدیک به انصاف بر شعرهای سایه و دیگر شاعران محبوب من شده نخوانم و در چند و چون آن درنگ و تأمل نکنم؛ حتی اگر با بخشی از نقدها همدل نباشم. به نظرم نقد و بحث و گفت و گو و حتی جدل و مغلطه و دعوا بر سر بزرگان شعر و ادب فارسی، نشان از جامعه ای است که زندگی را دوست می دارد و به هر طریقی می کوشد تا به جمود و خموشی و مرگ روحی و معنوی تن ندهد.
آنچه می خوانید مقاله ضیاء موحد است با عنوان "انتخاب یا ضرورت" در نقد غزلهای سایه عزیز و گرامی.


@irajrezaie