2023-01-28 09:09:22
معرفی کتاب "نقد و تحلیل دیکتاتوری"، از مانس اشپربر
دکتر محسن رنانی
نوروز گذشته توانستم خواندن کتاب
نقد و تحلیل دیکتاتوری، نوشتهی «مانس اشپربر» را به پایان برسانم. این روانشناس آلمانی، کتاب را در ۳۲ سالگی و در دههی ۳۰ میلادی، پیش از آنکه هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیشبینی کرده است که کسی مانند هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد.
این کتاب که منتشر شد، نویسندهاش نه تنها ناچار شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد که کمونیستهای پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند. این کتاب توسط کریم قصیم به فارسی ترجمه شد و درسال۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسید. انتشارات دماوند در سال ۶۴ تعطیل شد.
اشپربر در این کتاب که متنی بسیار روان و گیرا دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار دیکتاتورها، نشان میدهد که آنها به خودی خود دیکتاتور نمیشوند. آنها پیامد رفتار تودههایی هستند که خوی دیکتاتوری بخشی از آنهاست. برای آن که دیکتاتوری برای همیشه از جامعهای رخت بربندد، باید روحیهی دیکتاتوری تودهها از میان برود.
یادمان نرود که ما ایرانیها رابطهی خوبی با ضعیفتر از خودمان نداریم. ببینید بچههایمان به سوی گربهها و سگها سنگ میاندازند، سوارهها به پیادهها رحم نمیکنند، همهمان در کار خودمان فرمانروایی میکنیم؛ بقال حاکم است، نانوا حاکم است، رانندهی تاکسی حاکم است. مأمور پلیس و قاضی و همه و همه، در کار خود، میخواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را میگیریم، به جای آن که تحویل پلیساش بدهیم، اول به او کتک مفصلی میزنیم. پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر میکند، اول او را میزند. هر جای خیابان که دوست داشتیم، پارک میکنیم.
وقتی کسی با ما تصادف کرد با چماق پیاده میشویم. وقتی داخل کوچهای باریک رانندگی میکنیم، حتما باید رانندهی مقابل دنده عقب بگیرد تا ما رد شویم؛ چون کوچه ارث پدرمان بوده! اینها همه نشانههای خوی دیکتاتوری نهفتهای است که در همهی ما وجود دارد.
اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک دیکتاتور، در گذر زمان، تحول مییابد و او را از یک زندگی معمولی محروم میکند؛ به گونهای که دیکتاتور رفتهرفته دچار
سادیسم (دیگر آزاری) و سپس
مازوخیسم (خود آزاری) میشود.
اشپربر با دستهبندی انواع ترس، نشان میدهد که دیکتاتورها دچار
ترس تهاجمی هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمنتراشی و ایدهی «دشمنانگاری هر کس که با ما نیست» از سوی دیکتاتورها رهاورد ترس عمیقی است که در آنها نهفته است. او از قول افلاطون مینویسد: «هر کس میتواند شایستهی دلیری باشد بهجز دیکتاتور» و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی، نشان میدهد که این سخن افلاطون چهقدر دقیق است؛ دیکتاتوری ویژگیای است که در نبود شجاعت پیدا میشود و این رفتار در همهی سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ....) نمود دارد. ولی وقتی تودههای دارای خوی دیکتاتوری با یکی از دیکتاتورها همراهی میکنند و از او پشتیبانی میکنند، از او یک فرمانروای به تمام معنی دیکتاتور میسازند.
اشپربر نشان میدهد که چگونه ترس در گذر زمان به نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای نفرتشان از عدهای، دیکتاتوری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین دیکتاتور، او را به کمک دیکتاتور دیگری به چوبهدار میسپارند.
او نشان میدهد که چگونه دیکتاتورها با ساده کردن مسائل پیچیدهی زندگی، راه حلهای عامهپسند، اما غیرقابلاجرا، ارائه دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند؛ چراکه آموختهاند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید، به راحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چهقدر قدرتمند هستنند و نمیگذارند آنها به اهدافشان برسند.
اشپربر البته تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند، ولی برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (استالین و هیتلر) میآورد. زیبایی کتاب او در این است که وقتی نامهای هیتلر و استالین را برمیداریم و نام هر دیکتاتور دیگری را به جای آنها میگذاریم، میبینیم چهقدر تحلیل او تازه است. گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
با اجازهی استاد عزیزم، دکتر رنانی، متن را با تغییرات لفظی بسیار مختصری، ویرایش کردم. ایرج شهبازی
@Renani_Mohsen
@irajshahbazi
6.6K viewsedited 06:09