رهایی از میراث شوم تورم قسمت سوم ... در واقع، هر دو سیکل مور | چشم انداز اقتصاد ایران
رهایی از میراث شوم تورم
قسمت سوم
... در واقع، هر دو سیکل مورد اشاره، به شیوههای مختلف موجب شکلگیری تورم مزمن در اقتصاد ایران شده است و لذا میتوان گفت یکی از مقصران اصلی تورم مزمن اقتصاد ایران، فقدان قاعده مالی مناسب برای درآمدهای نفتی و انتقال نوسانات درآمدهای نفتی به بودجه عمومی و به متغیرهای پولی و در نتیجه به کل اقتصاد است. جدای از مسئله سیکلهای افزایش و کاهش درآمدهای نفتی و اثر آن بر تورم مزمن، اساساً شیوه تأمین مالی دولت در اقتصاد ایران و نظام بودجهریزی کشور ناکارآمد و ناپایدار است. برای توضیح باید اشاره کرد که به طور کلی دولت میتواند هزینههای خود را از منابعی مانند اخذ مالیات، فروش دارایی، ایجاد بدهی و امثال آن تأمین کند. در اقتصادی مانند ایران، درآمدهای حاصل از داراییهای زیرزمینی نیز میتواند بخشی از درآمدهای دولت را تشکیل دهد. در عمل، شیوه بودجهریزی در ایران همواره بهگونهای است که دولتها به جای شناسایی درآمدهای پایدار و تطبیق مخارج با درآمدها، بدون توجه به ظرفیت درآمدزایی، سطحی از مخارج را تعیین کرده و برای تراز نشاندادن بودجه سنواتی، در پیشبینی درآمدها بیشنمایی کردهاند. این مسئله نیز موجب شده است همه ساله دولتها در پایان سال با رقم عمدهای عدم تحقق درآمدها و انتقال آن به متغیرهای پولی مواجه شوند. نظام اجرایی و قانونگذاری در کشور، انواع تعهدات اجتماعی فراتر از ظرفیت مالی بر دولتها تحمیل نمودهاند؛ که نمونههایی از آن را در انواع سیاستهای یارانهای (سوخت، نان، آب و ...)، نظام آموزش عالی، خریدهای تضمینی، معافیتهای مالیاتی و نظایر آن میتوان دید. علاوه برآن، تعدد سازمانها و مأموریتهای موازی، جذب نیروی مازاد بر نیاز در سازمانهای دولتی، ضعف نظارت بر مخارج دولت، غلبه انگیزههای غیراقتصادی در تخصیص اعتبارات عمرانی و امثال آن نیز موجب شده است منابع پایدار دولت حتی با احتساب منابع زیرزمینی، کفاف هزینههای بخش عمومی را ندهد. ناکارایی نظام بودجهریزی و شکلگیری ناترازیهای مالی، متأثر از رویکردهای سیاسی و مطالبات اجتماعی بوده است. این ناترازیها و عدمتعادلها، موجب شده است که دولتها مستقیم یا غیرمستقیم به سراغ منابع بانک مرکزی بروند که به معنی خلق پول جدید و انبساط پایه پولی است. علاوه بر آن، کسری بودجه مزمن و ساختاری دولت، به طرق مختلف از طریق تکالیف بودجهای یا شیوههای غیرمستقیم دیگر، به منابع شبکه بانکی کشور نیز منتقل میشود. فشار بر منابع شبکه بانکی، به اضافهبرداشت بانکهای مختلف از منابع بانک مرکزی و رشد پایه پولی منجر میشود. البته در این میان، مشکلات دیگر نظام بانکی از قبیل تحمیل نرخ سود حقیقی منفی، سهم بالای داراییهای غیرنقدشونده، داراییهای موهومی، ریسکهای ناشی از عدم انطباق با استانداردهای بانکداری و ضعف نظارت بر بانکها و نظایر آن نیز موجب افزایش شکاف منابع و مصارف بانکها شده و مزید بر علت شده است. تمامی موارد مذکور در نهایت منجر به اضافهبرداشت از منابع بانک مرکزی شده که آن نیز به معنی خلق پول جدید بوده است. در اقتصاد ایران، سلطه مالی دولت بر سیاست پولی و انتقال ناترازی مالی دولت و بخش عمومی به منابع بانک مرکزی و شبکه بانکی کشور، به علاوه مشکلات ساختاری نظام بانکی که بخشی از آن نیز ناشی از نفوذ بخش عمومی بر حکمرانی بانکهاست، عوامل اصلی خلق مداوم پول جدید و رشد مستمر نقدینگی و در نهایت تورم مزمن بوده است. به عنوان جمعبندی اگر به سوال نخست برگردیم، باید تصریح کرد که کاهش تورم مستلزم افزایش کیفیت حکمرانی و سیاستگذاری اقتصادی است و قطعاً بدون اصلاحات ساختاری گسترده و بالا رفتن کیفیت سیاستگذاری، تورم کاهش نخواهد یافت.