Get Mystery Box with random crypto!

انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران

لوگوی کانال تلگرام iranianspa — انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران ا
لوگوی کانال تلگرام iranianspa — انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
آدرس کانال: @iranianspa
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 12.49K
توضیحات از کانال

🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2022-08-13 12:21:27
خودکشی دو کودک اهل کوهدشت در یک روز

آزاده مختاری، خبرنگار اجتماعی نوشت:
دو کودک ۹ و ۱۲ ساله اهل شهر کوهدشت از توابع استان لرستان به نام‌های امیرمحمد ابولوفایی و فرهاد خدایی اول هفته جاری اقدام به خودکشی و به زندگی خود پایان دادند.
هنوز دلایل و انگیزه خودکشی این دو کودک عنوان نشده است.

@Iranianspa
2.3K views09:21
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 08:40:03 سایه ای که از سر ما رفت!

#محمد_فیضی( معلم)


برای ما هوشنگ ابتهاج فقط یک شاعر نبود، او یادگار یک نسل پیشانی بلند بود.آینه ای زلال بود که اگر دلمان برای نیما و شهریار تنگ می شد او را نگاه می کردیم و اگر تار لطفی و صدای شجریان را آرزو می کردیم، دل خوش بودیم که هنوز او هست و تسکین مان بود.
او شاعری بود که به گمانش کلمات به تنهایی نمی توانند آنچه را که در دل داریم، بیان کنند. شاید به همین دلیل دست به دامان شعر شد تا از استعاره های آن کمک بگیرد، او شعرش را هم نشین موسیقی کرد و حتی غزلسرایی شد که شعر نو می سرود و باز نمی دانیم بلاخره آنچه را در دل داشت، توانست بگوید یا نه!
او در گفت و گوهایش زبانی جز شعر نمی شناخت وقتی شهریار در بستر مریضی بود برایش نوشت:

با من بیکس تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه، خدا را تو بمان

آن هنگام که تار لطفی را زندگی می کرد برایش اینگونه نوشت:

پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم

او شاعر دل نازکی بود که دلبسته تک درخت ارغوان حیاط خانه اش می شود و ساعت ها با او حرف می زند و آنگاه که رخت سفر می بندد و سال ها از سرزمین مادریش دور است باز هم با ارغوان درد دل می کند و تنها چیزی که از آن خانه در خاطرش مانده همان درخت است.

ارغوان می بینی
به تماشاگه ویرانی ما آمده اند،
مانده ایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را

سایه زندگی را دوست داشت و می گفت مگر می شود زندگی را دوست نداشت وقتی در همین زندگی فرصت شنیدن ابوعطای شجریان برایم فراهم شده است " آن آواز باور نکردنی را" بهانه هایش برای دوست داشتن زندگی با دیگران متفاوت بود.

مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند

گویا سایه بعد از رفتن شجریان با تمام وجود تنها شدن را حس کرد و دیگر کسی از همراهانش را در کنار نداشت و باید می رفت.
صورت دوست داشتنی اش، شعرهای شیوایش و تاثیر شگرفش تا همیشه در روح و روان ما جریان خواهد داشت.

http://telegram.me/Iranianspa
2.7K views05:40
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 09:13:05
#هوشنگ_ابتهاج متخلص به «سایه» شاعر نامدار معاصر در سن ۹۴ سالگی درگذشت.

ساعاتی پیش،«یلدا ابتهاج» (دختر وی) خبر فوت پدرش را تأیید کرد.


«هوشنگ ابتهاج»، شاعر ایرانی اسفند سال ۱۳٠۶ در رشت متولد شد. او کودکی‌اش را در رشت گذراند و دوران دبیرستانش را به تهران آمد. ابتهاج از همان جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و با موسیقی آشنا شد.
ابتهاج سرودن غزل را پیش گرفت و مدتی را به‌عنوان سرپرست برنامه «گلها» در رادیوی ایران مشغول به کار شد. ابتهاج در آن زمان به فعالیت خود در رادیو ادامه داد و برنامه‌ی «گلچین هفته» که مربوط به موسیقی بود، را بنا نهاد.
او سال ۱۳۴۶ بر سر مزار حافظ مراسم شعرخوانی اجرا کرد که با استقبال مردم روبه‌رو شد. وصف این مراسم در بخشی از سفرنامه معروف «از پاریز تا پاریس» اثر دکتر «باستانی پاریزی» آمده است.
او در سال‌های اخیر به همراه خانواده‌اش در شهر کلن آلمان زندگی می‌کرد.

@Iranianspa
4.0K views06:13
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 16:13:29
#باغبانی سلامت روان را بهبود می‌بخشد!

پژوهشگران دریافتند که باغبانی و فعالیتهای مشابه با گیاهان استرس، اضطراب و افسردگی را در زنانی که دو بار در هفته در کلاس‌های باغبانی شرکت می‌کردند، کاهش می دهد. هیچ یک از شرکت کنندگان در آزمایش قبلاً باغبانی نکرده بودند.

جالبه که با هنرهای دیگه هم مقایسه شده و زنانی که باغبانی کردند نسبت به زنانی که در کلاسهای هنری دیگری شرکت کردند بهبود روانی بیشتر رو تجربه کردند.

این احساس خوب شاید بخاطر این باشه که گیاهان در تکامل انسان و ظهور تمدن نقش بسیار مهمی داشتند. ما به عنوان یک گونه، ممکن است ذاتاً جذب گیاهان شویم چون برای غذا، سرپناه و سایر وسایل بقا به آنها وابسته بودیم و هستیم و خواهیم بود.

+داشتم فکر میکردم که ای بابا اینم برای پولداراست و اونایی که باغ دارند و... مردم شهر نشین کمتر توانایی‌ خرید باغ و اینها دارند ولی اینها بهانه است! باغبانی لزوما باغ نمی‌خواد. همین که تو آپارتمان هم گل داشته باشیم و بهش رسیدگی کنیم حال آدمو خوب می‌کنه. پس تنبلی نکنیم و برای خوب شدن حالمون که شده باغبانی کنیم

مجید میرزایی

@Iranianspa
4.7K views13:13
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 08:21:49 به همه حق می‌دهم ازدواجشان را اعلام کنند و #طلاقشان را #پنهان!

#مانگ_میرزایی


زنی در صفحه پابلیک اینستاگرامش، خبر ازدواجش را منتشر می‌کند، عکس‌های دونفره با همسرش را می‌گذارد و از آشنایی و خاطرات شیرینشان با ذوق و شوق تعریف می‌کند و کلی فالور و لایک و کامنت می‌گیرد و همه این همه خوشبختی را تبریک می‌گویند و آرزوهای خوب برای آن زن و همسرش می‌کنند و این روال چند سال ادامه دارد و کم کم کمرنگ می‌شود و بعد یک روز ناگهان همه‌ی عکس‌های دونفره و خاطرات شیرین ازدواج از صفحه پاک می‌شود و حلقه‌ی دست آن خانم غیب می‌شود و همه چیز در سکوت و بی‌خبری دنبال کننده‌ها تمام می‌شود و هیچ وقت هیچ خاطره تلخی از دعواها و اختلافات روی صفحه زن پست نمی‌شود و بعد از آن هرکس از زن می‌پرسد طلاق گرفتی؟ همسرت چه شد؟ الان مجردی یا متاهل؟

زن پاسخی نمیدهد یا می‌گوید زندگی خصوصی من به خودم مربوط است و دوست ندارم به این سوال جواب بدهم. مخاطب‌ها شاکی می‌شوند و قاتی می‌کنند که چطور قبلا زندگی خصوصی‌ات به ما مربوط بود؟ چطور خوشبختی‌ات را جار می‌زدی و پزش را می‌دادی؟ چرا خبر ازدواجت را دادی اما حرف از طلاقت نزدی؟ و این طلبکاری‌ها ادامه دارد ...
اما اینجاست که مخاطب طلبکار باید به خودش و حرف‌هایش نگاه کند تا جواب سوال‌هایش را بگیرد.
در جامعه ما زنی که عروس می‌شود ارج و قرب دارد، همه دوستش دارند، همه ازش تعریف می‌کنند و بهش تبریک می‌گویند و آرزوی خوشبختی می‌کنند.
در جامعه ما ازدواج تاج بزرگ افتخار است که روی سر زن قرار می‌گیرد و توجه‌ها را به سمتش جلب می‌کند. اینجا در اینستاگرام عکس‌های دونفره و تصویر خوشبختی آدم‌ها پرطرفدارترین چیز است.
اما طلاق؟ طلاق هنوز یک اتفاق ناخوشایند و شوم و آبروبر به حساب می‌آید. طلاق فرزندان هنوز باعث سکته و مریضی پدر و مادرها میشود. طلاق شکست به حساب می‌آید. زن مطلقه در جامعه ما آسیب می‌بیند، حرف می‌شنود، قضاوت می‌شود. اگر زنی بیاید بگوید طلاق گرفتم ممکن است بگویند چه غلطی کردی که طلاقت داد؟ عرضه نداشتی نگهش داری؟ پز خوشبختی‌ات را دادی آه مردم تو را گرفت!!! و ممکن است پیشنهادهای بدی از سمت مردها بگیرد چون زن مطلقه معمولا زنی‌ست مجرد و مستقل اما باکره نیست!!!
یک لحظه واکنش خودتان را دربرابر ازدواج و طلاق باهم مقایسه کنید بعد بگویید چرا فلانی ازدواجش خصوصی نبود، طلاقش خصوصی شد؟
ازدواج در فرهنگ ما یک اتفاق بسیار خوشایند و مثبت و موفقیت آمیز و رویایی و افتخار آمیز است. و طلاق یک شکست بد و مایه خجالت و باعث آبرو و دردناک و اعصاب خرد کن.
تا این نگاه‌های افراطی و غلط درمورد ازدواج و طلاق هست من به همه حق می‌دهم ازدواجشان را اعلام کنند و طلاقشان را پنهان.

http://telegram.me/Iranianspa
4.2K views05:21
باز کردن / نظر دهید
2022-06-25 10:06:35
#خیر_خوزستانی کاری کرد کارستان....

این مرد حاج جواد شحیطات نام دارد.اهل منطقه شیبان اهواز..

چند روز پیش هزینه کامل ازدواج۶۰ زوج جوان راتقبل نموده وبه هر زوج یک دستگاه پژو پارس صفر کیلومتر بعنوان کادو هدیه داده.....

چنین انسانهایی بیش باد

@Iranianspa
518 views07:06
باز کردن / نظر دهید
2022-06-24 12:26:57 #فرهنگ_دروغگویی
 

#سردار_فتوحی( دکتری جامعه شناسی )

 
«خسته­ام پینوکیو، اینجا آدمها دروغ­های بزرگ می­گویند ولی بینی خود را با جراحی پلاستیکی کوچک می­کنند(متنِ فضای مجازی».
«آنقدر دروغگویی زیاد شده است سخت است تشخیص بدهید دوست دارمی که از ته قلب باشه»(یک کاربر در شبکه مجازی)
«دروغگو کم حافظه است(ضرب المثل)»
« چگونه دروغگوها را بشناسیم(مقاله)»
و ....

اگر خواننده متون در اینترنت و فضای مجازی باشید با سیل عظیمی از متون مربوط به دروغگویی، همچون مطالب مذکور در قالب گلایه، شکایت، سرزنش، علمی و ... مواجهه خواهید شد.

در زندگی روزمره نیز وقتی در جمع­ دوستان، خانواده، آشناها و ناآشناها قرار می­گیرید می­بینید که غالباً وقتی یکی از طرفین گفتگو سخن می­گوید طرف دیگر گفتگو با جملاتی نظیر جدی؟ راست می­گی؟ جان من؟ تورو خدا؟ و ... با آن مواجهه می­شود. هرچقدر در جامعه­ای این جملات بیشتر باشد(آگاهانه یا ناخودآگاهانه) به معنای پذیرش این پیش­فرض است که تمامی سخنان دروغ است مگر آنکه فرد بر آن تأکید کند(که دروغ نیست). به عبارت دیگر، هر سخنی فرض بر دروغ بودن آن استوار است مگر آنکه ما با گفته­هایی چون «جدی»، «راست می­گی» و ... وی را واقعیت­گویی وادار کنیم. از سوی دیگر هر چقدر واژه­های سوگندی مثل بخدا، به قران و...  به صورت آگاهانه یا عرفی(ناخوداگاه جمعی) به کار گرفته شود به معنای عدم اعتماد مردم به سخنان طرفین است.

علاوه بر این، براساس یک نظرسنجی(در سال ۱۳۸۶)، ۹۹ درصد مردم گفته بودند که دروغ در ایران رایج است. در یک تحقیقی که ایسپا ( مرکز افکار سنجی  دانشجویان ایران) در اردیبهشت سال ۹۳ انجام داد،  بعد از  فقر و مواد مخدر، دروغ اصلی ترین دغدغه مردم بوده است.
حال این پرسش مطرح می­شود چرا ایرانیان یکدیگر را دروغگو می­دانند؟

   تبار گفتمانی شدن «دروغگویی» را شاید بتوان به استبداد ایرانی(رضاشاهی) نسبت داد. هانا آرنت در مقاله «دروغ در سیاست» می­گوید «در دوران حکومت آیزنهاور، مأموریت نظامی سایگون اعلامیه‌هایی چاپ می‌شد تا دروغ‌هایی را به مخالفان نسبت دهند». استبداد دروغ را تعریف میکند و مخالفانش را دروغگو می­خواند. مردم از ترس اینکه مورد هجمه استبدادگران قرار نگیرند دروغ میگویند. باید همچون ماکسیم کورگی ­گفت «دروغ، آيين اربابان و بردگان ولی حقيقت، خداي انسانهاي آزاد است». هانا آرنت می­گوید «استبداد(فاشیسم) چیزی را که دوست دارد می­خواهد بشنود». استبداد ایرانی توقع دروغ داشت و انسان ایرانی نمی­توانست خود واقعی­اش را نشان دهند. لذا گفتمانی شدن دروغگویی در ایران، ابتدا در سطح سیاسی سپس وارد حوزه روشنفکری(مثل جمالزاده و...) و در نهایت وارد عرصه عمومی شد.


نوسانات و سیالیت اجتماعی در قالب تغییر قیمت­ها، تغییرات سریع و ... باعث شده است مردم همدیگر را دروغگو بدانند. فرانتس نویمان(1370) در کتاب «بهیموت» می­نویسند «در تغییرات و تحولات سریع، انسانها هرلحظه از وضعیتی به وضعیت دیگر پرت می­شوند در این وضعیت هیچ‌چیزی متعلق به هیچ‌کس نیست لذا انسانها هر چه بگویند دروغ است». مثلاً زمانی که قیمتها هر روز تغییر می­کند و قیمت اجناس ثابت نیست. فروشنده هر قیمتی را به مشتری اعلام کند تصور می­شود دروغ می­گوید. قیمت یک کالا اگر در طول روز یا هفته تغییر می­کند مشتریان تصور می­کنند که قیمت واقعی کالا نیست. گاهی قیمت­ها آنقدر سریع تغییر می­کنند حتی خود فروشنده قیمت اصلی کالاها را نمی­داند.

  نابرابرای اجتماعی زیاد و شکاف اجتماعی(اقتصادی، دینی، زبانی و ...) باعث شده است هر یک از گروههای اجتماعی قادر به درک یکدیگر نباشند. گروه­های مختلف نظر همدیگر را دروغ تلقی می­کنند.

http://telegram.me/Iranianspa
1.4K views09:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 22:28:07 بیایید خودمان، همان تغییری شویم که در دنیا جستجویش می‌کنیم.


به کمپین مبارزه با بی‌شعوری بپیوندیم؛

Telegram.me/bishuoori
392 views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 12:21:18 #مجرد_ستیزی با عنوان فرزندآوری


#مهدی_تدینی



انواع تبعیض کم داشتیم، به سبزۀ یک تبعیض جدید هم آراسته شده‌ایم: تبعیض علیه مجردها به نفع متأهلان!
حتماً مصوبۀ هیئت عالی جذب اعضای هیئت علمی را دیده‌اید: در جذب هیئت علمی، «تأهل» پنج امتیاز و هر فرزند سه امتیاز دارد! یعنی یک فرد متأهل با دو فرزند، علی‌الحساب «یازده امتیاز» از یک مجرد بینوا جلوتر است! البته این هم کافی نبوده و مصوبه تأکید می‌کند در صورت تساوی امتیازات اولویت با فرد متأهل است! جدای از این‌ که «صلاحیت علمی» چه ربطی به عائله‌مندی دارد، واقعاً این چه تبعیضی است!

اول بگویم که من هیچ‌گاه سودای هیئت علمی شدن نداشته‌ام و اصلاً با این سوابق کسی مرا دانشگاه راه نمی‌دهد. اما این قانون مصداق «مجردستیزی» آشکار است و بدتر این‌که مسئله بسیار بزرگ‌تر از جذب در هیئت علمی است! این مصوبه به «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» ربط دارد (مصوب ۱۹/۸/۱۴۰۰). طبق مادۀ ۱۵ این قانون «در بکارگیری، جذب و استخدام به ازای تأهل و نیز هر فرزند دو درصد، مجموعاً حداکثر تا ده درصد، به امتیاز هر فرد اضافه می‌شود.» یعنی این یک تبعیض فراگیر است! البته مصادیق دیگری هم برای مجردستیزی در این قانون می‌توان یافت، از جمله این‌که بندها و تبصره‌های متعددی برای تبلیغ علیه «تجردزیستی» در آن گنجانده شده است (مادۀ ۲۸).

این قانون ده‌ها بند برای کمک به متأهلان دارد که می‌توان با اغماض از کنار آن‌ها گذشت، اما این فقره ناعدالتی است! و اصلاً نقض غرض است! وقتی یک مجرد را به دلیل تجرد استخدام نمی‌کنید، بخت ازدواج را از او می‌گیرید! احتمالاً انسان‌ها برای فرزندآوری اول باید ازدواج کنند و برای ازدواج پیش‌تر باید شغلی داشته باشند و معیشتشان تأمین باشد.

آقایان قانونگذار و مجری قانون! این قوانین حمایتی تا وقتی اصل و اساس اقتصاد در اوج نابسامانی است، پوچ است! با این شرایط اقتصادی داشتن فرزند بی‌اغراق به قضیه‌ای لاکچری تبدیل شده است. شما اگر واقعاً ناراحت پیری جمعیت و کاهش فرزندآوری هستید، اول تورم را تک‌رقمی کنید و سپس رشد اقتصادی به ارمغان آورید. همین برای ترغیب یک ملت به ازدواج و فرزندآوری کافی است. هر کاری! تأکید می‌کنم! هر کاری غیر از این پوچ و فقط برای خالی نبودن عریضه است!

شما چند صد بند و تبصره در قانون حمایت از فرزندآوری گنجانده‌اید که عموماً «مادی» و «مالی» است! همین یعنی در ذهن و به زعم شما نیز مادیات می‌تواند میل به فرزندآوری و ازدواج را ترغیب کند. پس اگر مادیات تأثیری در ازدواج و فرزندآوری دارد، فقط دو چیز لازم است: تورم تک‌رقمی و رشد اقتصادی! اگر با دادن وام و کمک‌هزینه و سایر کمک‌های مادی فرزندآوری تقویت می‌شود، پس لابد کاهش فرزندآوری هم تقصیر کسانی است که مبانی معیشتی را تخریب کرده‌اند. شاید بگویید عوامل فرهنگی هم مؤثر است و با مدرن شدن جامعه فرزندآوری و ازدواج سنتی تقلیل پیدا می‌کند. اما برگردید و به قانون حمایت از فرزندآوری که خود نوشته‌اید نگاهی بیندازید؛ سرتاسر تلاش برای دادن امتیازات مادی است!

البته بخش‌های زیادی از این قانون با انتقاد اقشار مختلف روبرو شده است که از آن‌ها می‌گذرم. به جای تعریف تبعیض‌های جدید و مجردستیزی، اقتصاد را درست کنید! ازدواج و فرزندآوری غریزه‌ای است که خاموش نمی‌شود! انسان به طور غریزی بچه‌دار می‌شود، مگر اینکه با تیغ اقتصاد عقیمش کرده باشند!

مهارتهای زندگی

http://telegram.me/Iranianspa
1.0K views09:21
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 08:42:14 تلاش برای غرق نشدن در #مرداب_گرانی!

#مصطفی_داننده



این روزها تقریبا هر مستاجری را می‌بینید از صاحب‌خانه‌اش و افزایش عجیب و غریب کرایه خانه گلایه دارد. خیلی از مستاجرها به ویژه در تهران به این نتیجه رسیده‌اند که حاشیه نشینی را انتخاب کنند یا راهی شهرهای کوچک‌تر شوند.

طرز تفکر صاحب‌خانه، برگرفته از شرایط جامعه است. آنها با خود می‌گویند در این شرایط مگر کسی به ما رحم می‌کند که ما هم به دیگران رحم کنیم؟ شرایط اقتصادی؛ انسان‌ها را تبدیل به گرگ‌هایی می‌کند که تنها به فکر حیات خود هستند و به دیگران و هم قبلیه‌ای‌های خود کاری ندارند.

معمولا در این شرایط قشر ضعیف که مستاجرها در آن قرار می‌گیرند، مجبورند برای رسیدن به آرامش به یک جای امن بروند و زندگی را انتخاب کنند که هزینه‌ای کمتر دارد و البته ای کاش درد فقط اجاره بود.

خیلی از والدین مجبور هستند برای تامین کالاهای اساسی زندگی‌شان، چشم خود را به خواسته‌های خانواده ببندند و آنها را توجیه کنند که فعلا پول‌شان به خرید لباس، اسباب بازی، سفر و ... نمی‌رسد.

نگارنده این متن، دو ماه یک بار حداقل 3 کتاب می‌خرید اما حالا چند ماهی است که زورش به خرید کتاب نمی‌رسد. وقتی شرایط اقتصادی به مرحله، جان کندن مردم برای به دست آوردن پول و مدیریت آن می‌رسد، آدم‌ها مجبور هستند از نیازهای فرهنگی و اجتماعی خود بگذرند تا به تامین نیازهای اساسی زندگی برسند.

قیمت میوه به جایی رسیده است که واقعا بخشی از مردم نمی‌توانند در ماه یک کیلو میوه بخرند. بارها در بازار روز مشاهده‌ کرده‌ام، برخی‌ها از میان میوه‌های لک دار چند عدد بر می‌دارند تا هم ارزان‌تر باشد و هم بچه‌های‌شان در ماه میوه بخورند.

از زمانی که آفتاب طلوع می‌کند، مشکلات و فکرهای مختلف به سر آدم آوار می‌شود تا زمانی که عزم غروب کند. هنگام خواب هم فکر کردن به فردا و فرداها دست از سر آدم بر نمی‌دارد.

این که فردا چه خواهد شد؟ پول صاحبخانه را چه کنیم؟ شهریه دانشگاه را چگونه پرداخت کنیم؟ گوشت، مرغ و برنج را چگونه بخریم؟ همه اینها را به نگرانی در مورد سال آینده و وضعیت کرونا اضافه کنید تا ببیند چه شتر، گاو پلنگی است وضعیت ما !

تازه این احوال افرادی است که سر ماه حقوق می‌گیرند. بیچاره آنهایی که چند ماه بی حقوق، روز و شب خود را سپری می‌کنند و از این و آن قرض می‌گیرند، به امید آنکه با حقوق‌های عقب افتاده هم قرض‌ها را بدهند هم زندگی کنند.

بله، زندگی سخت شده است و در این میان اولین قربانی، وجدان، انصاف و هم‌دردی است. همه می‌خواهند زنده بمانند و تلاش می‌کنند در مرداب گرانی غرق نشوند.

https://www.asriran.com/files/fa/news/1401/3/28/1404683_739.jpeg

@Iranianspa
988 views05:42
باز کردن / نظر دهید