جز در میان خاطره جایی نداشتم لعنت به من، اگرچه خدایی نداشتم . | خطنوشتهها | پویاجمشیدی
جز در میان خاطره جایی نداشتم لعنت به من، اگرچه خدایی نداشتم . با هر بهانه، اشهد ان لا اله ... تو یعنی که باش! بیتو دعایی نداشتم . حی على الصلاةِ نگاهی که میکُشد گفتی بمیر! من که ابایی نداشتم . سبحان ربِّ من که خودت بودهای بگو من جز پرستشت که بنایی نداشتم . آن اهْدِنَا الصِّرَاطِ من این خط چشم توست از چشم گرگ، راه رهایی نداشتم . لعنت به عاشقانهترین بیت هر غزل لعنت به من، که بیت طلایی نداشتم . با حمد و سورههای من این روزها گذشت وقتی میان خاطره جایی نداشتم