من آمدم که تنت جامهی تنم باشد که دستهای تو بر دور گردنم ب | خطنوشتهها | پویاجمشیدی
من آمدم که تنت جامهی تنم باشد که دستهای تو بر دور گردنم باشد . من آمدم که تو را با خودم رقم بزنم تو را میان خیابان شبی قدم بزنم . کسی نبود مرا لحظهای امان بدهد به تکههای من از زخم کهنه جان بدهد . کسی نبود و کسی آمد از تو دورم کرد کسی نبود و غم رفتنت صبورم کرد